فرزند ارشد شهید احمد کاظمی با بیان اینکه پدرم را تا زمان شهادتش نشناختم، افزود: بعد از شهادت بابا بود که فهمیدم او چه شخصیت بزرگی است؛ چون او هیچ وقت درباره کارها و فعالیتش در خانه صحبت نمیکرد و اگر از او سؤالی هم میکردیم، جوابهای سربالا میداد.
*میگفت «تو که بچه بودی انگشتم را گاز گرفتی و کنده شد»
وی با بیان خاطرهای از شهید کاظمی اظهار داشت:
یادم هست هر وقت درباره انگشتش که قطع شده بود، سؤال میکردیم میگفت «تو که بچه بودی انگشتم را گاز گرفتی و کنده شد» و من بعد از شهادت بابا از زبان آقا رشید شنیدم که در عملیات خیبر انگشت بابا تیر میخورد و از پوست آویزان میشود؛ اما او اعتنایی نمیکند و انگشتش را میکند و به طرف دیگری میاندازد و به کارش ادامه میدهد.
کاظمی گفت: هر چه بیشتر او را میشناسم، سرم را با افتخار بالاتر میگیرم و به داشتن چنین پدری بر خود میبالم؛ دوست دارم طوری زندگی کنم که بعد از من فرزندانم به من افتخار کنند.