کتاب و کتاب خوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری (2)
نویسنده: محمد عابدی
نظارت و تحریف زدایی
واژگونه جلوه دادن حقایق در نقل، تحلیلها و خلق آثار، از جمله منكراتی است كه به آن «تحریف» میگویند. رهبر انقلاب در این باره نیز تذكر لازم را میدهد و در جمع دستاندركاران هفته كتاب میفرماید:
«كسانی هستند كه جنگ را تحریف میكنند. من دو كتاب از یك نویسنده نسبتاً معروف زمان خودمان خواندم كه هر دو كتاب در مورد جنگ بود. یكی از آن دو، كمتر و دیگری، سر تا پا تحریف جنگ و انقلاب بود و مردم منطقهای به چیزهایی متهم شده بودند كه بلا شك از آنها مبرّا و پاكیزه هستند. البته ایشان به قصد بدگویی نسبت به آنها ننوشته بود و شاید هم خیال میكرد كه تعریف است، اما به هر حال برای تحریف تاریخ انقلاب نوشته بود. این كتاب چاپ شده است و متأسفانه دیدم كه در یكی از مجلات انقلابی، نقد موافق هم شده بود. معلوم بود كه این كتاب را به عنوان كتاب جنگ درست نخوانده یا اصلا نخوانده بودند...
بعضی از كتابها ممكن است با اندك تفسیری اصلاح بشود. مترجم و نویسنده این گونه كتابها شاید واقعاً هم غرض نداشته باشند، ولی غفلت میكنند. یك وقت یكی از مترجمان معروف و محمود- یعنی واقعاً ما مشكلی در مورد آن آقا نداریم و شخص محترم و شایسته ای است- با جمعی به اینجا آمده بود. رمانی چهار جلدی را ایشان ترجمه كرده بود كه من آن را خوانده بودم... ظاهراً تعجب كرد كه من یك رمان چهار جلدی را- كه ترجمه از فرانسه بود- خوانده بودم. دو نكته در آن وجود داشت كه آن دو نكته بد بود... یكی، این بود كه در جلد اول آن كتاب مناظر شهوانی عشق بازیهای بیهوده- بدون اینكه ماجرای اصلی رمان هم به آن نیازی داشته باشد- به وسیله نویسنده خیلی زیاد تفصیل داده شده بود. مترجم میتوانست خیلی از اینها را حذف كند. مترجم قسم نخورده بود كه هر مطلبی را كه نویسنده نوشت، عین آن را بیاورد. میتواند بگوید كه ما در اینجا به دلیلی كه مناسب نبود، ده صفحه یا پنج سطر را حذف كردیم. این هیچ مانعی ندارد. نكته دیگر هم گفتگویی بین یك كشیش طرفدار مذهب و یك فرد ضد مذهب بود كه هر دو طرف با استدلال میخواهند نظر خودشان را بر دیگری تحمیل كنند و یا مثلاً عرضه كنند. حرفها هم خیلی مفصل است، اما در نهایت آن ملحد پیروز میشود. من گفتم: حقیقت قضیه كه این نیست. خود شما كه معتقد نیستید الحاد درست است، واقعاً چه داعیای دارید كه آن ملحد را پیروز كنید؟ آن فصل آخری كه گفته ملحد است، یك صفحه است آن را حذف میكردید، مانعی ندارید».(1)
وظیفه نظام دینی
«مواد مخدر هم خیلی طالب دارد. خیلیها هستند كه اگر شما مواد مخدر را به آنها دادید، استقبال میكنند و مصرف میكنند، اما بعد كه معتاد شدند، شما را لعنت میكنند. خیلیها هستند كه اگر مواد مخدر را از آنها بگیرید، ممكن است با شما دست به یقه هم بشوند، ولی بعد كه با این كار توانستند از آن بیماری نجات پیدا كنند، شما را دعا خواهند كرد. بنابراین «خواست» یك امر مطلوب نیست؛ آن خواستی كه بر طبق مصلحت است، مطلوب است. تشخیص مصلحت هم برعهده آن كسی است كه مسئول است.
البته ما نمیخواهیم به مردم بگوییم شما حتماً این كتاب را بخوانید، آن كتاب را نخوانید، نه. انواع سلایق فكرها، انواع ذهنها، انواع استعدادها، باید در مقابل خودشان میدان بازی داشته باشند؛ برای اینكه آنچه را میخواهند، بتوانند انتخاب كنند. اما آن چیزی كه گمراه كننده و فاسدكننده است، ما نباید اجازه بدهیم وارد میدان بشود، این وظیفه ماست، وظیفه دولت است، وظیفه وزارت ارشاد است.
اگر فرض كنیم كتابی باشد كه در آن انواع و اقسام دروغ ها به شكل گمراهكننده ای هست، شما هم الان امكان ندارید كه به این دروغها پاسخ بدهید، این باید جلویش گرفته بشود».(2)
بخش پنجم: كتاب و نویسندگان
دروغ پردازی
«اگر شما تاریخ جنگ را ننویسید، دیگری میاید مینویسد و دروغ مینویسد، قصه شما را هم اگر شما ننویسید، دیگری می آید دروغ مینویسد. ببینید الان دارند قصه های ایران را دروغ مینویسند. من میبینم آقایی برداشته قصه نوشته و در كتاب خود روستاهای خراسان را طور دیگری توصیف كرده است. من خودم خراسانیام و روستاهای خراسان را میشناسم. او این كتابهای (امیل زولای) فرانسوی را خوانده... آن را نسبت به روستاهای اطراف سبزوار تقلید میكند... شما كدام روستا را سراغ دارید كه در آن فاحشه خانه هست و مسجد نیست؟ مردم آن به همه چیز توجه دارند، اما به نماز و روضه امام حسین(ع) و شبیهخوانی توجه ندارند؟ شما چنین روستایی سراغ دارید؟ آن هم سی سال پیش؟ این دروغ نیست؟ قصه فقط سرگرمی نیست، صادقترین تاریخها و گزارشهای تاریخی همان قصه ای است كه نوشته می شود. آدم تاریخ و حقایق تاریخی را در آن قصه میبیند. آیا اگر كسی بخواهد تاریخ كشور را تحریف كند، این بدترین نوع تحریف نیست؟....
آیا قصه ایران این است كه اینها دارند مینویسند؟ قصه ایران این است كه محمد حجازی در اول این قرن نوشته است؟ این كتاب «زیبا»ی حجازی را دیده اید؟ اگر میخواهید بفهمید این كتاب چیست، به- این- كتاب خاطرات فردوست مراجعه كنید. جلد دوم خاطرات فردوست بساطی را مشخص میكند. البته من «زیبا»ی حجازی را سالها پیش خوانده بودم و همین برداشت را داشتم. بعد كه این كتاب خاطرات فردوست را خواندم، دیدم این چند جبهه است. جبهه فرهنگیاش همین محمد حجازی و امثال او هستند كه قشنگ همان خط را تعقیب كردند. سیاستی در ایران میخواهد حكومت كند، پشتش انگلیس است، پشتش فراماسونری است، پشتش كمپانیها هستند، جلویش رضاخان است. این یك عَلَم و دستك و دنبك فرهنگی میخواهد، او كیست؟ او علی دشتی است. او محمد حجازی است. همیشه این كارها در كشور ما شده است. الان هم دارد میشود. الان هم در آمریكا پول سی. آی. ای یا پول صدام را میگیرند و علیه جمهوری اسلامی فعالیت میكنند.... یعنی جاده صاف كن آنها هستند.(3)
چند نفر راجع به انقلاب اسلامی ایران چیزهایی نوشتند. بعضی از روی عناد نوشتند كه اینها را هم ما خواندیم. متأسفانه از ما هم اجازه گرفتند و چاپ كردند. بخشهای مختلف وزارت ارشاد هم اجازه دادند. دقیقاً تحریف انقلاب صورت گرفته است. درباره جنگ نوشتند، تحریف جنگ كردند. درباره امام نوشتند، تحریف امام كردند».(4)
نویسندگی كافرانه
رهبر انقلاب برخی از نویسندگان ضد انقلاب را كه با سوءاستفاده از آزادی و شرافت و مكانت قلم كه ارمغان انقلاب است، كافرانه مینویسند و با ارزشهای دینی به ضدیت میپردازند، چنین توصیف میكند:
:كفر؛ یعنی حقیقت روشنی را پوشاندن. واقعاً هم جرم بزرگی است. واقعاً هم عذاب ابدی دارد. واقعاً هر كافری باید هم در آتش جهنم الهی مخلّد باشد. كسی كه روشنترین خورشیدهای تابان را بیابد، اما با هوای نفسانی خودش آن را بپوشاند، واقعاً هم باید در آتش جهنم الهی مخلّد باشد... اینها واقعاً كافرند. حالا نمیگویم نجسند، فردا نروند بگویند كه فلانی گفت ما نجسیم، نه نجس نیستند، حالا باشند و با ما زندگی بكنند، حرفی نداریم، منتها حقیقتاً كافرْ باطن و كافرْدلاند».(5)
رهبر انقلاب آنگاه بر هویت پست و حقیر این افراد این گونه تأكید میورزد:
«یكی دو سال قبل بود، دیدم تمام دستگاه های فرهنگی ضد انقلاب دست به دست هم داده اند كه چهرهای را بیخودی بزرگ كنند. من به چند نفر از برادران گفتم كه این «بت» را بشكنید. این كسی نیست، دارند بیخود و بیجهت از یك مرده یك مجسمه درست میكنند. زمان زندگیاش هم مرده بود. حالا هم كه مرده است، دارند این طور بزرگش میكنند. برای این كه وقتی یك قطب درست شد، در هنگام لازم بتوانند لُجوئی(6) به آن قطب پیدا كنند....
من كسانی از خودیها را دیده ام كه در مقابل غریبه ها احساس خودباختگی میكنند، بالاخره دلیلی هم برای خودشان میتراشند؛ مثلاً یك نویسنده قدیمی است، یك شاعر گردن كلفت است، یا فیلمساز نامآوری است. این فرد در مقابل او احساس خودباختگی و غربت میكند، اگرچه جاهایی واقعاً نباید بكند...
من چون خیلی از آنها را از نزدیك دیده ام، میدانم كه آدمهای كوچك و حقیری هستند، همیشه هم این طور بوده اند، اینها همیشه اسیر مسائل شخصی و اسیر شهرت هستند. به نیكنامی و این كه یك نفر در جایی از اینها تعریف بكند، خیلی اهمیت میدهند و واقعاً بزرگش میكنند. این خود دلیل كوچكی آنها است. اینها چه كسی هستند كه انسان در مقابلشان احساس ضعف بكند؟ خلاصه در مقابل اینها باید تهاجمی عمل كرد».(7)
نبرد فرهنگی
آنگاه كه نویسندگان جبهه شیطان، افكار خوانندگان جبهه ایمان را با بیرحمانه ترین روشها تخریب میكنند، بهترین راه نهی از منكر، نابود ساختن جبهه شیطان از طریق مقابله و ایجاد جبهه های متنوع الهی است. رهبر انقلاب در سخنرانی خود در جمع معلمان و مسئولان امور فرهنگی كشور، خط جدید «دفاع» را این گونه ترسیم كرد:
«نبرد فرهنگی را با مقابله به مثل میشود پاسخ داد. كار فرهنگی و هجوم فرهنگی را با تفنگ نمی شود جواب داد. تفنگ او، قلم است. این را میگوییم تا مسئولان فرهنگی كشور و كارگزاران امور فرهنگی در هر سطحی و شما فرهنگیان عزیز، اعم از معلم و دانشجو و روحانی و طلبه و مدرسان تا دانشآموزان و تا كسانی كه در بیرون این نظام آموزشی كشور مشغول كارند، احساس كنید كه امروز سرباز این قضیه شمایید و بدانید كه چگونه دفاع خواهید كرد و چه كاری انجام خواهید داد».(8)
رهبر انقلاب در جایی دیگر به موضوع مسلّم بودن تهاجم فرهنگی و ناباوری مسئولان در این زمینه اشاره میكند و میفرماید:
«من وقتی با عده ای صحبت میكنم برای اینكه اثبات كنم دشمن در زمینه فرهنگی مشغول تلاش است، در مقابل آنها احتیاج به استدلال و دلیل دارم... ولی شما و امثال شما این عرصه مبارزه بی امان و بسیار سنگین و همه جانبه را به چشم خودتان میبینید. ای كاش بعضی از شما بروند و با آنها (برخی مسئولان) صحبت كنند و تفهیم كنند كه چنین مبارزه ای و چنین درگیری و چنین تهاجمی هست».(9)
بخش هفتم: كتاب، انقلاب و دفاع مقدس
شناسایی خطوط حمله
سیل تهمت ها، ناسزاها و بدگوییهای دشمنان علیه اسلام و دین، آن اندازهای است كه با طبقه بندی و تشكیل بانك اطلاعاتی دقیق، میتوان به عنوان مقابله و خنثی سازی، پاسخ های لازم را ارائه كرد. رهبر انقلاب در این باره فرمود:
«باید به تناسب تهمت هایی كه به ما میزنند و به تناسب فحشهایی كه به ما میدهند و به تناسب كتابهایی كه علیه ما مینویسند، نیازها را بدانیم. مركز و بانك اطلاعات حوزه، كجاست كه اینها را نگاه كند و درباره آن موضوعات تحقیق نماید و بنویسد؟
یكی از كارهایی كه حوزه باید انجام دهد، همین است؛ یعنی مركزی داشته باشد و كتابهایی را كه در دنیا راجع به انقلاب نوشته اند، جمع كند، چه آنهایی كه مستقیماً درباره انقلاب است و چه آنهایی كه به خاطر انقلاب به شیعه و یا اسلام فحش داده اند و چه كتابهایی كه از ما تعریف كرده اند و نقاط قوت ما را- كه بعضاً خودمان از ان غافل بوده ایم- یادآور شده اند».
رهبر انقلاب به نمونه ای از این توطئه ها اشاره كرده، میفرماید:
«الان صدها كتاب علیه تشیع و نظام اسلامی در حال نوشتن و انتشار است. نظام اسلامی را به انواع تُهَم میكنند و بعضی فتوا میدهند. یك روحانی درباری پیدا می شود و فتوا میدهد كه شیعه، كافر است! حالا شما ببینید این فتوا در ذهن آن مسلمان سالم خالص سنی مذهب كه در مصر یا الجزایر به عشق این انقلاب قیام كرده است و به شوق این كانون وارد میدان اسلام خواهی شده است، چه خواهد كرد؟» (10)
پی نوشت ها :
1. همان، ص 210 و ر.ك: ص 282 و 283.
2. همان، ص 211.
3. همان، ص 234- 236.
4. همان، ص 236.
5. همان، ص 238.
6. لُجوئی: پناهنگی.
7. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجمع نویسندگان مسلمان. (ر.ك: كتاب و كتابخوانی، ص 239 و 240).
8. همان، ص 242 و 245.
9. همان، ص 245.
10. همان، ص 301 و 302.
منبع:نشریه فرهنگ کوثر شماره 80