تبیان، دستیار زندگی

چهل روز است که روی زخم های عمیق عاشورا مرحم می گذاریم

هر سال همین کار را کرده ایم

اما این زخم کهنه هر روز تازه تر می شود
چهل روز است که صدایی به گوش میرسد ،
« آیا کسی نیست که مرا یاری کند »
و اینگونه این داغ ، سوزاننده تر می شود .
اشک چشم آسمان شهر ما که خشک شد ،
خدایا ،
پس اشک های چشم به راه را ،
تو وادار به بارش کن .
چه می شود اگر ناگهان صدایی سکوت را بشکند ،
صدای کسی که پشت غفلت هزاران سال ما،
همچنان پنهان از نظر هاست .

***

می رود باز ، چهل شب ، چهل روز
مانده در یاد ، همین داغ جگر سوز
سالهاست میگذرد ، قرن ها از پی آن
وعده عشق، و دل ، اربعین است هنوز

تقدیم به تنها دلیل بقای عالم

*****************************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با دعای خیری یادم کنید