تبیان، دستیار زندگی

سلام

نمیدونم از تاپیک مشاعره ی طنز قبلی خبردارین یا نه...اصلاً دیدینش یا نه...

اونجا هربار به یه شیوه ای بچه ها با هم مشاعره ی طنز داشتن..

مثلاً یه بارشعر از یه شخصی میذاشتن،یه بار شعر از خودشون..

یه بار حول یه موضوع خاص،یه بار بدون موضوع..

حالا؛

ما اینجا قرار هست که مشاعره داشته باشیم..اونم مشاعره ی طنز..

اونم با شعرهای خودمون...

یعنی اینجا فقط  شعرهای خودتون رو با رعایت قوانین مشاعره وقوانین این تاپیک میذارین..

مثلاً چه قانونی؟؟

خب قانون مشاعره رو که خودتون میدونین،

"مشاعره یعنی شروع حرف ابتدایی شعر ما با حرف پایانی شعرنفر قبل"...

وقانون این تاپیک هم دیگه مشخص شد،شعر ازخودتون باشه و طنز هم باشه..

.

. 

--پاسخهایی که قانون رو رعایت نکرده باشن،با معذرت خواهی پیشاپیش،حذف خواهندشد--

.

.

ماناباشیدوشادوپیروز

یاحق 

اول پنجره..!!!

این شعر رو از من داشته باشین فعلاً:

بنازم من به این خطهای سیار

که آنتن میدهد درگوشه ی غار

همیشه هست مجانی وعالی

شویم از بهر آن حالی به حالی

چه دائم باشد وچه اعتباری

چه سال پیش،چه در سال جاری

چه همراهین اول،چه ایرانسل

چه تالیا،...نکن حالا تو دل دل

یکی را برگزین،یا کل آن را

بگیر اینگونه در مشتت جهان را....

.

.

نفر بعدی که مشخصه باید با چه حرفی شروع کنه :" آ یا الف " 

راستی،میتونین براساس یه موضوع پیش برین،میتونین هم هرموضوعی که مدنظرتون هست باشه...

.

. 

شعرهای طنزتان را بنگارید

ماناباشیدوشادوسربلند

یاحق 

سلام

امون از موشهای اهل تهرون

كه همتاشون نباشه توی ایرون

همون موشای هیكل قد گربه

بادی بیلدینگ كار وچاق وفربه

همونها كه رها هستند وآزاد

كنیم از دست آنها داد وفریاد

دهند جولان در كوی وخیابان

تو پنداری كه باشند در بیابان

ره رفتن بروی ما ببندند

بایستند وبه ریش ما بخندند

بگویند آدمای غیر لایق

كه معروفید در كل خلایق

شما در محو موشان ناتوانید

چگونه اشرف خلق جهانید

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
سر هفتاد کچل را فر شش ماهه زدند

سلام

اومدم اینجا یه چیزی رو به پاسخی که به این تاپیک دادم اضافه کنم..

خواستم بگم شعری که نوشتم،یه جورایی تأثیرگرفته از یکی از شعرهای آقای " مهدی استاد احمد " هست..

یعنی درواقع چندکلمه ی ابتدایی مصرع اول این شعر ومحتوای شعر،از شعر ایشون هست..

شعرشون با عنوان " همراه شو! " رو میتونید اینجا بخونید==> به هیچ عنوان!

.

.

ماناباشیدوشادوپیروز

یاحق 

دماسنج دلم منفی هزار است
سرم از بی مخی زیر فشار است
تنم کز دست عزراییل فراریست
گمانم صبح فردا در مزار است
ع.فعلا بسه

سلام

تو گویی مخ نداری برگ ریزان

دما روی هزاری برگ ریزان

بدین اوصاف عزرائیل باشد

زدست تو فراری یرگ ریزان

ببخشید که نظم تاپیکتون رو بهم میزنم ولی میخواستم بگم خیلی خیلی مبحث جالبیه . ازتون می خوام ادامه اش بدید. من متاسفانه شاعر نیستم ولی لذت میبرم از ذوق دوستان عزیزم در انجمن ادبیات
موفق باشید . منتظر هنر نمایی شما دوستان هستم. ممنون

نگو جانا که روحم از بدن رفت
تنم از ترس تو، خود در کفن رفت
ندیدی مومیایی های مصری؟
همانگونه ولی قدری خفن رفت

سلام

تاپیك معرفی شاعران تبیان رو كه نگاه می كنیم  عزیزان زیادی خودشون رو معرفی كردند ولی در این تاپیا وتاپیك شعر بلند انقلاب از اونا خبری نیست..شاعرا پس كجائید...مردیم از بی شاعری

كجائید ای طنازان شاعر

بیائید وزخود در وكنید شعر

بیایید ودر اینجا شعر گویید

وگر سخت است قدری معر گویید

فقط من هستم واین برگ ریزان

غریبیم وبسختی اشك ریزان

نمیدانم بگریم یا بخندم؟
نمیخواهم کمی خالی ببندم
ولی برزخ!؟ مگه اینجا کسی نیست؟
که شعری گوید و با او بخندم؟
الا ای شاعران طنز پرداز
الا ای عاشقان ساز و آواز
بیایید و دهل آرید و تمبک
بیایید و بگویید شعر با ناز