درآخرین لحظه های عمرشریفش،یکی از بسیجیان لشگر عاشورا
به بالین پیکر غرقه به خونش می آید.وقتی لب های خشک و
ترک برداشته او را می بیند،قمقمه اش را در می آورد.
می خواهد در دهانش آب بریزد،برزگر نمی گذارد.
می گوید:مگر امام حسین(ع) توکربلا آب خورد که من بخورم؟!