یك به یك آخر صفـم هل می دهند
تنها و آخر نمی ماندم اگر مرا بچه در بغل نبود!
این یكی چـَـكی به صورتم زد ؛ آن یكی جا وا نكرد
پاسخش می دادم؛ جا می شدم ؛ اگر مرا بچه در بغل نبود!
بخت و اقبال می ریخت آن وسط از جیبها
جمع می كردم خرده ها را اگر مرا بچه در بغل نبود!
چیـپـس شدیم من و بچه ام لای لولای در
برنمی خیزید كس به فریادم؛ اگر مرا بچه در بغل نبود!
پنجه پنجه چنگك زده اند بر آویزها
می گرفتم حقم را ؛ اگر مرا بچه در بغل نبود!
چاره ای نیست این آخرین BRT ایست
زودتر می رسیدم اگر مرا بچه در بغل نبود!
---- راستی اگر مرا بچه در بغل نبود؛ چه می كردم؟!
هیچ! می گشتم و بچه ای بغل می كردم!