• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 4785)
شنبه 18/10/1389 - 16:31 -0 تشکر 271570
شهید احمد كاظمی

وب سایت شهید احمد کاظمی به مناسبت روز عرفه و شهادت شهید احمد كاظمی و جمعی از همراهانش در حادثه سقوط هواپیمای فالكن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نزدیكی شهر ارومیه گزیده‌ای از زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید، خاطرات هم‌رزمان شهید و پیام مقام معظم رهبری به مناسبت شهادت وی را منتشر كرد.

 

*پیام مقام معظم رهبری به مناسبت شهادت شهدای عرفه؛

 

"بسم‌اله الرحمن الرحیم "

فقدان شهادت گونه سردار رشید سپاه اسلام سرلشگر احمد كاظمی و تعدادی از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپیما، اینجانب را داغدار كرد. این فرمانده شجاع و متدین و غیور از یادگارهای ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه بی‌نظیر بود. تدبیر و قدرت فرماندهی او در طول جنگ هشت‌ساله كارهای بزرگی انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. آرزوی جان باختن در راه خدا در دل شعله می‌كشید و او با این شوق و تمنا در كارهای بزرگ پیش‌قدم می‌گشت. اكنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن خدمت ملاقات كرده است. اینجانب شهادت این سردار رشید و نامدار و دیگر جان‌باختگان این حادثه را به همه ملت‌ایران بویژه مردم عزیز و شهید پرور نجف‌آباد تبریك و تسلیت می‌گویم و از خداوند متعال برای بازماندگان این شهیدان بردباری و قدرت تحمل و پاداش صابران و برای خود آنان علو درجات اخروی را مسالت می‌نمایم.

 

* زندگی‌نامه سرلشگر پاسدار شهید احمد كاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران

 

سردار سرلشگر پاسدار شهید احمد كاظمی در سال 1337 در شهرستان نجف‌آباد درخانواده‌ای مومن و عاشق اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) دیده به جهان گشود.

با شروع حركت‌های توفنده انقلاب اسلامی در جریان این حركت الهی قرار گرفت و همصدا با مردم متعهد و انقلابی نجف‌آباد در همه صحنه‌های مبارزه حضور داشت.

در دیماه 1358 جهت كمك به مبارزین فلسطینی و فراگیری آموزش، همراه یك گروه چند نفره با مسولیت شهید محمد منتظری راهی لبنان شد و پس از مدتی حضور در آنجا به ایران بازگشت.

در آغازین روزهای تجاوز دشمن، به سوی جبهه‌های دفاع از حریم كشور و دین شتافت و در این عهد خود تا آخرین لحظه وفادار ماند. این سردار دلاور این راه چندین بار تا مرز شهادات پیش رفت بدن زخمی این سردار دلاور حكایتی از مقاومت ایثارگرانه او بود. مجروحیت‌های فراوان از ناحیه پا و دست كه منجر به قطع انگشت دست وی شده بود گویای ایثار وجانفشانی ایشان بود. این فرمانده دلاور از سال 1359 باحضور در برابر شرارت ضد انقلاب در كردستان حركت جهادی خود را آغاز نمود و تا دفع فتنه و شرارت دشمن در كردستان ماند.

وی پس از پایان جنگ تحمیلی به مدت 7 سال به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) مناطق عملیاتی بویژه در غرب و شمال غرب كشور باقی ماند. امیر فاتح دفاع مقدس سردار سرلشگر پاسدار شهید حاج احمد كاظمی به پاس رشادت‌های خود موفق به دریافت 3 مدال فتح از دست مبارك مقام معظم رهبری و فرمانده كل قوا گردید.

در همان زمان حضور در جبهه فیاضیه با كمك تعدادی از همرزمان، هسته اولیه تشكیل لشگر 8 نجف‌اشرف را بنا نهاد و از همان ابتدای تشكیل و سازماندهی تیپ 8 نجف اشرف كه بعدها به لشگر ارتقا یافت. فرماندهی این لشگر را عهده دار بود و تا سال 1376 این مسولیت را بعهده داشت. به دنبال آن فرماندهی لشكر 14 امام حسین (ع) و معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه از جمله مسئولیت‌های بود كه این سردار دلاور به عهده گرفت و چه زیبا و مقتدرانه اداره كرد.

از سال 1379 فرماندهی نیروی هوایی سپاه به این فرمانده رشید و قهرمان سپرده شد كه مدت‌ بیش از پنج سال این امر ادامه داشت تا در تاریخ 29/5/84 بنابر پیشنهاد سردار سرلشگر پاسدار حكیم صفوی فرمانده كل سپاه، سردار احمد كاظمی به فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد. مقام معظم رهبری در حكم انتصاب سردار شهید كاظمی به عنوان فرماندهی نیروی زمینی سپاه وی را سرداری شجاع و كارآمد و با سوابق روشن بویژه در دوران دفاع مقدس معرفی فرمودند.

 

*كاظمی مقرهای ضدانقلاب را با پیشروی 120 كیلومتری در خاك عراق منهدم كرد

 

سرلشگر رحیم صفوی فرمانده سپاه پاسداران در خصوص این شهید می‌گوید: شهید كاظمی در تمامی عملیات‌ها به عنوان فرمانده ای بود كه با نبوغ و خلاقیت دشمن را به زمین می‌كشاند، هیچ جبهه‌ای در طول 8 سال دفاع مقدس نبود كه در مقابل لشگر قهرمان 8 نجف اشرف و فرزندان عزیز بسیجی و پاسدار نجف‌آباد و زنجان و بسیاری دیگر از شهرهایی كه به این لشگر می‌پیوستند تاب استقامت بیاورد.

یكی از فرماندهان فتح فاو شهید كاظمی بود، پشت دروازه‌های بصره نیروهای بعثی عراق یورش قهرمان دلاور با صلابت با سكینه و با ارامش چگونه دروازه شرق بصره را شكافت و دشمن، آمریكایی‌ها و اروپایی‌ها را مجبور كرد به صدور قطعنامه 598 كه بعدا تبدیل به قطعنامه نهایی تبدیل شد و به حقوق ملت ایران تن در دادند.

در خیبر در حالی كه پشت سرش 30 كیلیومتر آب بود جزایر مجنون را تصرف كرد و انگشتش قطع شد كه امكان دارو و بهداری وجود نداشت و برای این كه عفونت نكند نمك را در آب می‌ریخت و انگشت قطع ‌شده‌اش را در آب می‌گذاشت تا هم عفونت نكند و هم خون‌ریزی تمام شود.

7 سال بعد از جنگ به دور از خانه و فرزندان و همسر، نه تنها آرامش و امنیت را در كردستان برقرار كرد بلكه با مصوبه شورای عالی امنیت ایران مقرها و مراكز ضدانقلاب حزب دمكرات و كومله را با پیشروی 120 كیلومتری درخاك عراق منهدم كرد.

بعد از قرارگاه حمزه فرمانده نیروی هوایی سپاه شد. بیش از 200 فروند هواپیما و هلی‌كوپتر و انواع موشك‌های برد بلند را سامان داد. در حادثه بم در ساعت‌های اول شهید كاظمی به عنوان فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات مردم بم بسیج كرد، خودش هم فرودگاه بم را آماده كرد هر 13 دقیقه یك هواپیما و هلیكوپتر چه در شب و چه در روز پرواز می‌كرد 30 هزار مجروح را با هواپیما وهلی‌كوپتر تخلیه كرد، 10 شبانه روز نخوابید، این است كه روحیه مردم داری و مردم یاری سردار شما، كه نه تنها در زمان جنگ بلكه در مصیبت‌های همچون زلزله به كمك مردم می‌شتابند.

 

* فرماندهان عراقی می‌گفتند اسم احمد كاظمی،خرازی و باكری كه می‌آمد لرزه بر انداممان می‌افتاد

 

محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در خصوص شهید كاظمی می‌گوید: در فتح‌المبین 270 كیلومتر مربع زمین آزاد و یازده هزار نفر اسیر گرفته شد، ده‌ها توپخانه بدست آوردیم و نقش احمد كاظمی بسیار نقش‌ تعیین‌كننده ای دارد.

دومین عملیاتی كه باز احمد كاظمی درخشید، بیت‌المقدس بود عملیات آزاد سازی خرمشهر و عبور از رودخانه كارون چندلشگر باید از كارون عبور می‌كرد یكی از آنها لشگر 8 نجف بود.

اولین سرلشگرهایی كه وارد شهر خرمشهر شد، لشگر 8 نجف و لشگر 14 امام حسین (ع) بود، یعنی حسین و احمد؛ یعنی همان حسینی كه احمد در وصیتش گفته بود یكی از درهای بهشت از كنار قبر حسین خرازی باز می‌شود و من را باید همین جا دفن كنید.

دو نفر از فرماندهان عراقی راما گرفتیم اینها می‌گفتند وقتی اسم احمد كاظمی، حسین خرازی و مهدی باكری می‌آمد ما لرزه بر انداممان می‌افتاد دعا می‌كردیم و ما روبروی این لشگرها نباشیم چون مطمئن بودیم اینها می آمدند و می‌زدند و هیچ كس جلودارشان نبود.

 

* برای چون تویی مردن در بستر به ننگ مانندتر بود تا به مرگ

 

محمد باقر قالیباف شهردار تهران و از فرماندهان دوران دفاع مقدس درباره او می‌نویسد: خوب شد یعنی بهتر از این نمی‌شد، برای مثل تویی مردن در بستر به ننگ مانندتر بود تا به مرگ.

 در زلزله ویرانگر بم در نجات زلزله‌زدگان سر از پا نشناسی و یك صد ساعت بیدار بمانی و خواب در مقابل چشمان همیشه بیدار تو سرتسلیم فرود بیاورد و فقط از هوش رفتن بتواند برای ساعاتی كوتاه تو را از تقلای خدمت بی‌منت باز دارد.

وقتی شنیدم كه تو در كمال گمنامی و تواضع میدان دار اصلی امداد و نجات در چهار روز نخست زلزله بم بودی، هیچ تعجب نكردم چرا كه از سبیل اخلاص و جوانمردی و ایثار جزی این انتظاری نمی رفت و كسی چه می‌داند كه تو در آن صد ساعت بیداری چه حالی داشتی و چه حالی كردی و چه كیفی می‌كردی از اینكه حنجره‌ات از تك و تا افتاده بود و حریف عزم جزم تو نمی‌شد و كم می‌آورد و من چه غبطه‌ها كه نخوردم به حال و روز تو و این كه می‌دیدم تو چقدر از فرش كنده‌ای و در حال عرش شدن هستی.راستی را كه تو خستگی را خسته كرده بودی.

 

*بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید احمد كاظمی

 

خداوندا فقط می‌خواهم شهید شوم، شهید درراه خدا، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده.

با تمام وجود درك كردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.

نمی‌دانم چه باید كرد فقط می‌دانم كه زندگی در این دنیا بسیار سخت می‌باشد واقعا جایی برای خودم نمی‌یابم. هر موقع آماده می‌شوم چند كلمه‌ای بنویسم، آنقدر حرف دارم كه نمی‌دانم كدام را بنویسم از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی‌ زندگی دنیای، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، كه در یك كلان اگر نبود امید به حضرت حق، واقعا باید می‌كردیم. اگر سخت است خدا را داریم اگر در سپاه هستیم خد را داریم اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم خدا را داریم.

تو كمك كن به جمع دوستان شهید بپیوندم چه بدم وای خدا تو رحم كن و كمك كن. بدی مرا می‌بینی دوست دارم بنده باشم بندگی‌ام را ببین.

این خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می‌كنم از روی سركشی نیست، بلكه از روی نادانی می‌باشد.

خداوندا خودت كمك كن، خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همه بندگان خوبت قسم می‌دم شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیم بده هر چه زودتر به دوستان شهیدم برسم، انشاءاله تعالی . منزل ظهر جمعه 6/4/82

 

وب سایت شهید احمد كاظمی

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 18/10/1389 - 16:38 - 0 تشکر 271573

خاطره جالب شهید احمد کاظمی از زبان فرزندش


چقدر بابایم گمنام بود

یک بار رفته بودیم شمال. تابستان بود. پدر می‌خواست اخبار را گوش کند، همیشه پیگیر اخبار بود. به من گفت برو بیرون آنتن را ببر بالا. توقف کردیم، یک آقایی از دور گفت این جا نایست. من هم آمدم سوار شدم. گفتم: بابا! یکی هست، می‌گوید بروید. بابا گفت: کاری نمی‌خواهی انجام بدهی، یک دقیقه آنتن را درست کن. آن مرد آمد دم پنجره ماشین. پدر گفت می‌خواهد آنتن را درست کند الان می‌رویم. تا آمدیم راه بیفتیم، گفت: بهت می‌خورد سپاهی باشی. بابا گفت: چطور مگه؟ خلاصه سر صحبت باز شد و معلوم شد رزمنده بوده.

گفت: من مشکلی دارم، اگر در سپاه هستی مشکل ما را حل کن. پدر، مشکل را پرسید. سوارش کردیم که هم تا یک مسیری برسانیمش و هم مشکل خود را مطرح کند. در مسیر بابا از او در مورد مسائل مختلف سؤال کرد و ازجمله درباره فرمانده لشگر امام حسین(ع). پدرم در آن زمان فرمانده لشگر امام حسین بود این بنده خدا شروع کرد فحش و دری وری را به احمد کاظمی گفتن؛ که آره آمده شده فرمانده لشگر 14 امام حسین و آدم مغروری است! می‌گفت: تا انسان‌های متواضع و خوبی مثل شماها هستند چرا امسال احمد کاظمی باید فرمانده باشد؟ اول از بابا پرسید: شما کجای سپاهی؟ بابا گفت: من یک رزمنده بودم.

خیلی بد گفت. حالا من و سعید برادرم حرصمان گرفته بود، واقعاً می‌خواستیم او را خفه کنیم. بابا از آیینه علامت می‌داد چیزی نگویید. بعد بابا از مشکل او پرسید. وقتی دم خانه اش رسیدیم، دیدم اوضاع خانه اش خراب است، وام می‌خواست برای تکمیل خانه. خانه اش در مرحله سفت کاری بود. آن مرد برگشت به پدر ما گفت:‌ای کاش همه مثل تو بودند و‌ای کاش تو می‌شدی فرمانده لشگر، و از این جور حرف ها. بابا گفت: این تلفن را بگیر با فلانی هماهنگ کن و بیا قرارگاه حمزه تا مشکل را حل کنیم. عمداً هم نگفت لشگر 14 تا شک نکند، چون آن زمان فرمانده لشگر 14 هم بود.

بنده خدا رفته بود آن جا. تا به حاج آقا گفته بودند فلانی آمده، ایشان می‌فهمند چه کسی است. می‌گوید: بیاوریدش داخل. از این جا به بعد را حاج آقا خودش تعریف می‌کند. می‌گوید: بنده خدا آمد داخل، اصلاً داشت می‌مرد. اسم و اتیکت من را دید داشت سکته می‌کرد و شروع کرد به عذرخواهی.
بعد هم بابا کارش را حل کرد و رفت. دوست دارم الان آن آقا را پیدا کنم.

این خاطره از این جهت برایم جالب است که پدرم چقدر خالصانه کار می‌کرد که حتی خیلی از بچه‌های سپاه هم او را نمی‌شناختند و چقدر گمنام بود. همیشه می‌گفت اگر کار برای رضای خدا باشد، لزومی ندارد غیر از خدا از آن باخبر باشد.

پرتوسخن

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 18/10/1389 - 16:42 - 0 تشکر 271576

شهید در محضر حضرت صدیقه (سلام الله علیها)

دقیق یادم نیست چند روز از شروع عملیات بیت المقدس گذشته بود ،ولی خاطرم هست خبر شهادتش به نجف آباد رسید .چند ساعت بعد فهمیدم شهید نشده :شدید مجروح شده بود .

حاجی را بیهوش و خونین رسانده بودند بیمارستان . آنهایی که همراهش بودند ،دیده بودند که او را با سر پانسمان شده ،از اتاق عمل آوردنش بیرون . می گفتند :خیلی نگذشته بود که دیدیم حاجی به هوش اومد !مات و مبهوت شدیم . همین که روی تخت نشست ،سرنگ سُرم را از دستش در آورد . با اصرار و با امضای خودش ،سرحال و سرزنده،از بیمارستان مرخص شد .

نیروها را جمع کرده بود .به شان گفته بود من تا حالا شکی نداشتم که توی این جنگ ،ما برحق هستیم ،ولی امروز روی تخت بیمارستان ،این موضوع رو با تمام وجودم درک کردم .

همیشه دوست داشتم بدانم آن روز،روی تخت بیمارستان چه دیده است . با این که برادر بزرگترش بودم ،ولی هیچ وقت چیزی به ام نگفت . بعد از شهادتش ،از بعضی از دوستان دوران جنگش شنیدم که ،احمد آن روز ،در عالم مکاشفه مشّرف شده بود در محضر حضرت صدیقه (سلام الله علیها ). در واقع حضرت بودند که او را شفا داده بودند ،بعد هم به اش فرموده بودند :برگرد جبهه وکارت را ادامه بده .

یا حضرت صدیقه(س) دست ما رو هم بگیر.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 18/10/1389 - 16:54 - 0 تشکر 271578

این لینك رو هم ببینید بد نیست...مصاحبه با پسر بزرگ این شهید بزرگواره...كلیك كنید

(حاجی قبول كن)

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 18/10/1389 - 21:40 - 0 تشکر 271735

ممنون عزیز . خیلی عالی بود . واقعا شهدا چه خلوصی داشتند . اللهم ارزقنا

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 24/10/1389 - 2:54 - 0 تشکر 273802

آخرین وصیت

این روزهای آخر خیلی حرف از شهادت می‌زد، مدام می‌گفت: برام دعا کنید. قول می‌دم اگر شهید شدم، تنهاتون نذارم؛ شما فقط دعا کنید. هفته آخر به دلم افتاد بابا شهید می‌شه. از دانشگاه که می‌آمدم خانه از مادرم می‌پرسیدم: برای بابا اتفاقی نیافتاده... شهید نشده؟. یا این که تماس می‌گرفتم محل کارش تا ببینم یا شهید شده یا نه....
یکی دو هفته قبل از شهادتش گفت: قلم و کاغذ بیارید من یک وصیت‌نامه بنویسم. اولین چیزی که نوشت این بود: «شما را قسم می‌دهم به حضرت زهرا(س) که مرا کنار حسین خرازی دفن کنید....» که یک‌باره سعید برگه را گرفت و به بابا گفت: «چرا این قدر ما را اذیت می‌کنی؟...».
منبع: كتاب فاتح خرمشهر- صفحه: 89
راوی: محمدمهدی کاظمی

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.