• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 2590)
چهارشنبه 15/10/1389 - 16:27 -0 تشکر 270797
سید حسین علم الهدی

سال 1338 «حسین علم الهدی» بزرگ دانشجوی شهید، در خانواده مجاهد مرحوم آیت الله سید مرتضی علم الهدی دیده به جهان گشود. حسین از شش سالگی به آموزش قرآن پرداخت و دل در گرو آیات نورانی کتاب الله سپرد. یازده سال بیشتر نداشت که شروع به تشکیل کتابخانه و جلسات سخنرانی و تدریس قرآن در مساجد اهواز پرداخت و همزمان با رشد سنی، مبارزات خود را عمیق تر و عملی تر نمود که نمونه آن به آتش کشیدن سیرک رقاصه های مصری در شهر اهواز بود. شهید علم الهدی ایمان را با علم می خواست بنابراین به ادامه تحصیل در رشته تاریخ پرداخت. او از همان آغاز دانشجویی خود در مشهد، با حوزه علمیه آن شهر و به خصوص با روحانیون مبارزی چون حضرت آیت الله خامنه ای، آیت الله واعظی طبسی و شهید هاشمی نژاد آشنا شد.

 

تعصب دینی حسین به گونه ای بود که هیچ رفتار غیر اسلامی را بر نمی تابید. وی با نصب اعلامیه ها در رهبری تظاهرات در دانشگاه مشهد نقش عظیمی ایفا کرد. پس از زلزله طبس در کمک به آسیب دیدگان و بسیج کمک های عمومی نقش فعالی داشت و از آنجا که با هوش سرشار خود از هر موقعیتی، فرصتی برای مبارزه می ساخت، به هنگام ورود شاه معدوم و همسر فراریش به طبس، تظاهرات عظیمی علیه آنان به راه انداخت. در بحبوحه انقلاب که جوانان ایران زمین آماج رژیم طاغوت بودند، حسین با چند تن از همفکرانش، اولین هسته سازمان موحدین را تشکیل داد.

 

شهید حسین علم الهدی به اطاعت از امام راحل (ره) خود ، به مبارزه با طاغوت می اندیشید و شهر و منطقه خاص برای او معنا نداشت. او به قصاص آتش زدن مسجد جامع کرمان، با طرح بسیار جالب و ابتکاری، شهربانی کرمان را به آتش کشید و به اهواز بازگشت. با مشاهده جنایات رژیم سابق به فکر مبارزه افتاد که مزدوران شاه با تلاش زیاد دستگیرش کردند و مورد شدیدترین شکنجه ها قرار دادند که کوچکترین اعترافی از حسین نشنیدند، با این حال او را محکوم به اعدام کرده و به عنوان جوان ترین زندانی سیاسی روانه زندان کردند. با اوج گیری مبارزات، رژیم مجبور به آزادی زندانیان سیاسی شد و شهید علم الهدی نیز آزاد شد. به منظور استقبال از امام راحل (ره) به تهران آمد و در کنار برادران دیگر سازمان موحدین به فعالیت پرداخت و یکی از محافظان مسلح مخصوص امام (ره) شد.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 15/10/1389 - 16:30 - 0 تشکر 270798

فعالیتهای فرهنگی شهید سید حسین علم الهدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

آنگاه با عنایات الهی، رژیم طاغوت سرنگون شد، همه ملت شادمان بودند اما برای آنها که روزهای تلخ زندان و شکنجه طاغوت را دیده بودند این پیروزی معجزه آسا بسیار شیرین تر و مسئولیت آفرین بود، به همین جهت کسانی همچون حسین با همه وجود برای پاسداری و حفظ این نهال تلاش می کردند، حسین همچنانکه در راهپیمایی های زمان انقلاب نقش مؤثر داشت و همواره یا سخنران بود و یا قطعنامه راهپیمایی را قرائت می کرد، در ایام پیروزی برای تسخیر شهربانی و ساواک نقش بسیار مؤثری داشت پس از سقوط کامل نظام طاغوت، او در کمیته ی انقلاب که در اهواز تشکیل شد نقش اساسی داشت و برای مدتی هم مسئولیت کمیته انقلاب مستقر در کاخ استانداری خوزستان را به عهده داشت، همچنین عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود اما با توجه به فعالیت شدید گروهک های منحرف، حسین کم کم تمام مسئولیت های اجرایی را کنار گذاشته و بیشترین نیروی خود را در برنامه فرهنگی متمرکز نمود. و در کلاسهایی که در سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و دانشگاه اهواز برگزار می شد، حسین تدریس عقاید و تاریخ اسلام و نهج البلاغه را به عهده داشت، در کنا ر این برنامه ها سخنرانی در مجالس عمومی، نماز جمعه ها و راهپیمایی های دیگر شهرهای استان خوزستان را نیز اجرا می نمود. حسین به همراه دو معلم شهید، مجدزاده و علی جمالپور کلاسهای بسیار پرباری را در اهواز و شهرهای دیگر استان برگزار و اداره می کردند، کلاسها هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت در سطح عالی بود. از نظر کمیت تنها در آخرین ماه رمضانی که حسین فعالیت داشت (سال 1358) حدود 800 شاگرد در کلاسهای متعدد داشت و در هر روز 7 الی 8 کلاس را اداره می کرد. بعلاوه از آنجا که حسین دارای قدرت ابتکار عجیبی بود، هنرمندان در رشته های نقاشی و خطاطی را مامور کرده بود که کلیه جریانات تاریخی صدر اسلام را به شکل تابلوهای زیبایی مجسم نمایند.
و سرانجام حسین در مقابل اصرار برادران مبنی بر اینکه باید در اهواز بماند، با گفتن این حرف که تنها با حرف نمی شود و باید عمل کرد، باید به هویزه بروم، به عنوان فرمانده سپاه هویزه به بسیج عشایر منطقه پرداخت. او سرانجام در برنامه حمله روز اربعین به همراه 40 تانک دشمن بر اثر اتمام مهمات و تشنگی و گرسنگی، بعد از دیدن شهادت تک تک همرزمان خود، در حالیکه قرآن به دست داشت با فریاد الله اکبر به شهادت رسید.
منبع: شبنم عشق صفحه 8 – 5

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 15/10/1389 - 21:35 - 0 تشکر 270858

سلام،
خدایش خریق رحمت نماید و شفاعت آنان را نصیب ما فرماید.

پنج شنبه 16/10/1389 - 16:58 - 0 تشکر 271080

«دور بــــــــــاطل مـــــــــصرف زدگــــــــــــی»
متن زیر نامه شهید علم الهدی است که در سال ۱۳۵۶ خطاب به خواهرش نوشته است:

خواهر عزیز

پس از اهداء سلام و درود، رسیدن به فلاح را برایتان آرزو می کنم چون در آغاز قدم گذاشتن در سال جدید از شما دور بودم و نتوانستم خود را به این راضی کنم که سال نو را آغاز کنیم و در این لحظات حساس از عمر با شما سخن نگویم ناچار برای اولین بار قلم به دست گرفتم و با شما حرف می زنم.

ساعتی پیش داشتم مطالعه می کردم به یک جمله رسیدم در مورد این جمله زیبا فکر کردم و مناسب دیدم که نتیجه این ساعات فکر را که در آستانه شروع سال جدید بود برایتان بنویسم.

شاندلshandel متفکر بزرگ اروپایی قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می گوید:

« انسان این عصر زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می کند» ما زندگی را در رنج می گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم تمام عمر می دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم.

تمام عمر زحمت می کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی کنیم و نمی یابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می شود. نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً در آدم بوجود می آورند بوسیله تبلیغات است. تلویزیون را روشن می کنید بعد از دو ساعت خاموش می کنید به خودتان نگاه می کنید می بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می شستید امروز حتماً باید پودر… بخرید. بوردا می خرید، زن روز می خرید نگاه می کنید در فکر تهیه لباسها و مدل های آن می افتید.

استعمار فرهنگی و فرهنگ زدائی از طریق تقلید، تشبه، رقابت مصرف های مصنوعی و سمبلیک و جلب توجه است و اینجاست که به سخن عمیق محمد(ص) که من یتشبه بقوم فهو منه که از کلمه شبیه استفاده شده اگر زندگیمان مثل اروپایی ها شد اگر وضع لباسمان مثل مدلهای ارائه داده شده زن روز و بوردا و خانم… شد خود نیز از نظر خصوصیات انسانی و درک و انتخاب راه زندگی به سوی او شدن میل کرده ایم.

یکنواختی و قالبی شدن انسان ها در جوامع گوناگون و مخصوصاً در ملت ما که مرتباً بوسیله برنامه های فرهنگی مان در سطح وسیعی از طرف مسئولان امر پیاده می شود همه در قالب های ماشینیسم بخاطر بالا بردن مصرف جهانی مخصوصاً جهان سوم که دنیای صنعتی به ما تحمیل می کند. غارت اصالتها، منابع معنوی و از بین رفتن خصوصیات زندگی شرقی و یا اسلامی که عبارت از مصرف هر چه کمتر و تولید هر چه بیشتر بوسیله عوامل آموزشی دگرگون می شود. چرا که اروپای صنعتی می بایست برای تولیدات اضافی خود مصرف کننده پیدا کند. و چه کند که بتواند کالای مصرفی بدهد و مواد تولیدی بگیرد و منت هم بگذارد و خود را هم بالاتر و متمدن قلمداد کند واگر هم سواری خواست خر خوبی تربیت کرده باشد و… .

ابتدا با استعمار فرهنگی کار خود را آغاز می کند و سپس از یک خصیصه پاک و اصیل خدایی که به رسم امانت به انسان داده شده استفاده می کند و آن تنوع که شکلی از تکامل است.

می بینیم(همراه با درد)که تمام فلسفه ها و مذهب ها و ایده آلها و عشق ها و خواستها و … خلاصه شده در این: اصالت مال زندگی مادی است بنابراین وقتی زندگی مادی اصالت دارد هدف رفاه است پس برای چه باید کار کرد؟ برای ساختن وسایل آسایش.

به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟

پس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی، برای تهیه وسایل آسایش زندگی می شود.

داستان شازده کوچولو را خوانده اید؟

آیا قربانی شدن آسایش زندگی، برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟

برای رسیدن به ایده آلهای مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او(الله)و نه برای بدست آوردن وسایل آسایش زندگی. زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن. یک دور باطل، دور حماقت کار- استراحت- خوردن- خوابیدن همین و بس!!!

بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می زنم، آیا وقتی مثلاً به خواستگاری می روید چه می پرسید؟ می پرسید که آیا شما آدم باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است؟ و… هرگز!

درست همانگونه می اندیشیم و همانگونه انتخاب می کنیم که فرهنگ مادی بورژوازی غرب بما تحمیل کرده و معیار ارزشهامان بسته بندی شده از غرب می آید، اما خود نمی دانیم و نمی فهمیم و خیال می کنیم که اندیشه و فکرمان اسلامی است در صورتیکه اندیشه ای که قرآن بما می خواهد بدهد درست عکس آنست و با آن در تضاد کامل است و اصلاً اندیشه تربیتی قرآن برای از بین بردن چنین ارزشها و معیارها و طرز تفکرها و برداشت ها و چنین شناختی است نسبت به زندگی، حیات، وسایل مادی، نیازها، آرزوها، خواستها، ایده آلها و… .

و ما تمام تلاشمان و ناراحتی هامان و رنج ها و حتی نوع احساسهامان در اینست که بهتر زندگی کنیم به جای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلا چرا زندگی کنیم؟ و به اینها توجه نداریم، چرا که نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژوازی نجات دهیم از لجن مصرف بدون تولید، از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات و تمام نیروهای خلاق و نبوغ های سرشار را در وسیله خلاصه کردن، درست مثل کسی که پله ای گذاشته تا خود را به پشت بام برساند اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر کند، سوراخ سمبه های آن، رنگ آن و… که لحظه ای خواهد رسید و مرگ گریبان او را فرا گرفت و هنوز در فکر اینست که پله چوبی راتبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا … کند و در نتیجه عمر تمام می شود و خود را به پشت بام نرسانده.

خواهش می کنم این جمله را با دقت بخوان و فکر کن تا عظمت آن را درک کنی الناس نیام اذا ماتوا انتهبوا(مردم خوابند وقتی که مردن متنبه می شوند، بیدار می شوند)که حدس می زنم این جمله زیبا از فاطمه(س)آن الگوی نمونه شاهد اسوه در همه زمان ها برای همه نسلها و همه دختران و مادران تاریخ، آن چهره زنده که جز از وقایع مرگ او از تاریخ زندگیش چیزی نمی دانیم و او که باید در لحظه های زندگی در تصمیم ها در انتخاب ها در جلو چشمانمان باشد تا بیاموزیم که چگونه زندگی کنیم و چگونه بمیریم نتایجی که من از این جمله گرفته ام به شما ارائه می دهم چه بسا که شما فکر کنید و به نتایج عمیق تری دست یابید.

مردم خوابند؛

۱- خواب معمولا در شب است و از خصوصیات شب تاریکی و سیاهی و ظلمات است.

۲- کسی که خواب است از وقایعی که در اطرافش اتفاق می افتد بی خبر است.

۳- کسی که خواب است از خود نیز بی خبر ست.

۴- اگر دشمن داشته باشد بسادگی می تواند او را از بین ببرد یا در دام بیندازد.

۵- هنگامیکه خورشید که مظهر نور است و روشنایی طلوع کرد انسان از خواب بیدار می شود.

۶- کلمه ناس بکار رفته به معنای توده مردم.

۷- چه کسی متنبه می شود، بیزار می شود، پشیمان می شود بعد از آن که بیدار شد؟

کسی که می فهمد استعدادها و نیروهای بسیار در وجود داشته، سرمایه های عظیمی خدا به او عطا کرده و آنها را راکد در عالم خواب و ناآگاهی قرار داده، همانند آب راکدی که می گندد و بوی بد می دهد و در ثانی کار از کار گذشته و مرگ فرا رسیده و راه بازگشتی نیست.

هدف او(الله) از آفرینش انسان تکامل بسوی اوست و سرمایه های مادی را در اختیار انسان گذارده تا در خدمت آن هدف بکار بریم، اما… چگونه بدست خود استعدادها و نبوغهایمان را دفن می کنیم و در گورستان فراموشی رها می کنیم و به قول قرآن زندگی مان کافرانه می شود.

زین للذین کفروا الحیوه الدنیا و یسخرون من الذین آمنوا و الذین اتقوا فوقهم یوم القیامه

کسانی که کفر ورزیدند و حیات دنیا برای آنان زینت داده شده و ایمان آورندگان را مسخره می کنند ولی کسانیکه تقوی پیشه کردند روز قیامت و حیات اخروی برایشان بسیار برتر و مهمتر است.

در آیه ۱۴ سوره آل عمران مراجعه کنید و دریابید که در این آیه نقش زن در تعیین جهت فکری و مسیر زندگی مرد و اجتماع چگونه مطرح شده الدنیا مزرعه الاخره

آیه ۱۲ یونس، هر چه که نداشتیم از خدا می خواهیم و هنگامیکه خدا آنرا به ما داد او را فراموش می کنیم پس جزو مسرفین هستیم.

زیرا آنچه را از نعمتها که خدا بما داده تا در راه رسیدن به او بکار بریم و اگر بکار نگرفتیم مسرفیم.

کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون- ان الله لایحب القوم المسرفین آیه ۳۱ اعراف این آیه بسیار عمیق و زیبا و رسا است خطاب به بنی اسرائیل(همان قومی که پیامبر ما را به آنها تشبیه می کند) متاع و زینت دنیا را حرام نکردیم بر مردم بلکه اینها وسیله است برای مردم با ایمان و اینها فقط در دنیاست و البته در آخرت بهتر از این ها را به مردم با ایمان خواهیم داد.

منتظر پاسخ شما به سخن من

برادرتان از مشهد- حسین

پنج شنبه 16/10/1389 - 23:13 - 0 تشکر 271153

سلام

ممنونم برادر...من كتاب دست نوشته اشون رو داشتم منتهی پیش دوستمه...ممنون كه گذاشتید خیالم راحت شد

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 20/10/1389 - 8:29 - 0 تشکر 272290

برای آنانكه حماسه ساز هویزه شدند

برای پنجمین روز متوالی عبور تانك‌های ارتش از جاده هویزه- سوسنگرد ادامه داشت. از این جابجایی بوی حمله می‌آمد، حمله ای که همگی مدت ها در انتظارش بودیم. بچه‌ها نماز صبح را که خواندند مهیا شدند برای رفتن به خط مقدم. شب قبل هیچ اتفاق خاصی نیفتاد، بچه ‌ها حدود چهار کیلومتر از خط مقدم تا یک مدرسه روستایی عقب آمدند، نماز جماعت را به امامت حسین علمالهدی خواندند، قرار و مدار دیده‌بان و نگهبان و کشیک را گداشتند و آنقدر خسته بودند که چیزی خورده و نخورده به خواب رفتند. سی کیلومتر پیاده روی و جنگ و گریز ، بچه‌های خط شکن را حسابی از پا در آورده بود. آنقدر خسته بودند که صدای بولدوزرها و تانک‌های ارتش که برای استحکام مواضع تلاش می کردند نمی توانست ‌آنها را از خواب منصرف کند، بخصوص که حسین علم الهدی گفته بود پیشروی تا ایستگاه حمید در پیش است و این خود نیرویی تازه می‌طلبید. اینجا آخرین خاکریزی بود که شب گذشته بچه‌ها پیش رفته بودند ، ماشین از جاده به سمت چپ پیچید و پشت یک خاکریز بلند توقف کرد بجه ها پایین پریدند و حسین گفت: خوب بچه ها اینجا محل استقرار ماست، حمله از همین جا شروع می شه، مواظب باشین که تا قبل از حمله او نطرف خاکریز نرین ، سعی کنین بیشتر توی سنگر باشین ، آتش دشمن روی این منطقع بیشتره. بخوابین ، بخوابین. همینطور که حسین صحبت می‌کرد صدای انفجار کاتیوشا پشت سرمان همه مارا مجبورکرد که درازکش شویم . از گردو خاکی که بلند شد معل.م بود حدود دویست متر پشت سرما گلوله ها به زمین نشسته است، با این حال زمزمه ترکش بعضی از آنها نزدیک ما به گوش می‌رسید. حسین از جا بلند شد و گفت: ما باید اون طرف جاده مستقر بشیم .از این به بعد ارتباط با بی‌سیمه ، شما باید با تانکهایی که پشت سر تونه هماهنگ بشین ،‌قبل از اینکه دستور حمله داده بشه، همنیجا بوی سیگرتون می‌مونین اگه سوالی ندارین من می‌رم تا بقیه بچه ها رو مستقر کنم. دو هواپیمای عراقی که بالای سر بچه ها پدیدار شد، همه رادر جا میخکوت کرد، هیچکس انتظارش را نداشت، از شروع حمله این اولین بار بود که نیروی هوایی دشمن عمل می کرد. با ارتفاع پایین از بالای سر بچه ها رد شد و به عمق جبهه پیش رفت و چند لحظه بعد ناپدید شد معلوم بود که برای شناسایی آمده اند و حتما دوباره بر می گردند. بچه ها زیر آتش سنگین دشمن ناگزیر به عقب نشینی شدند،‌به خاکریزها رسیدیم ، همه به میگرها پناه بردند تا از آتش بی‌وقفه دشمن در امان باشند، ولی خاکریزها حالت ساعت قبل را نداشت، خلوت خلوت شده بود،‌ نه یک تانک ، نه یک نفر بر، از هیچکدام!! از تجهیزاتی که تا ساعتی قبل پشت خاکریز بودند خبری نبود!. اوضاع مشکوک به نظر می رسید ، بدون اطلاع پشت بچه ها را خالی کرده بودند، واز همه مهمتر اینکه علاوه بر توپ و تانک صدای رگبار هم می‌آمد-از نزدیک-! گفتم : اگر به سمت جنوب شرقی خود مون حرکت کنیم امید این هست ک چند نفر سالم بمونن اینطور که معلومه گروه حسین علم الهدی دارن مقاومت می‌کنن، بیشترین فشار عراق هم از همون سمته ، درست پشت سر ما سمت شمال غربی ، هر چند فاصله اونها کمه ولی اگر یک متر هم از دشمن دورتر بشیم غنیمته. باید حداکثر استفاده رو بکنیم. هنوز صدای تانکهای ان طرف جاده به گوش می‌رسید، تیراندازی لحظه ای قطع نمی‌شد اگر عراقی ها خودشان را به این سوی جاده می رساندند هیچ راه فراری نداشتیم، با اینکه می دانستیم امید برگشت نیست ولی فریضه رساندن آرپی جی به علم الهدی ما را مصمم به پیش می راند. به جاده که رسیدیم توانستیم تانك ها را ببینیم، به جز چند تایی که در حال سوختن بودند بقیه غرش کنان پیش می‌آمدند. فکر کردیم بچه ها باید آن طرف خاکریز باشند، از جاده گذشتیم و پشت اولین خاکریز سنگر گرفتیم . چشمم به حسین که افتاد خستگی از تنم در آمد، آرپی جی بر دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود. در امتداد خاکریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند، از همه گروه همین ده نفر مانده بودند، حتی یک جسد سالم بر زمین نمانده بود، پیدا بود که بچه ها با گلوله مستقیم تانک از پا در آمده اند. تانک های سالم از کنار تانک های سوخته عبور می‌کردند و به طرف خاکریز علم الهدی پیش می آمدند. غیر از حسین دو نفر دیگر که آرپی جی داشتند دو تانک دیگر را نشانه رفتند و هر دو را آتش زدند. چهار تانک دیگر به ده متری حسین رسیده بودند،‌حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رها کرد، سه تانک باقیمانده در یک زمان به طرف حسین شلیک کردند و خاکریزش را به هوا بردند. خودمان را به سرعت بالای سرش رساندیم؛ از خون های روی زمین پیدا بود که مسافت زیادی خودش را بر روی خاک کشانده است.

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 20/10/1389 - 8:35 - 0 تشکر 272293

سلام

اینجا رو هم ببینید...كلیك كنید

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 20/10/1389 - 10:11 - 0 تشکر 272324

با تشکر از کاربر گرامی dehkade2010 برای ایجاد این بحث چندی پیش هم با خبر شدیم که برادر این شهید بزرگوار هم به دیار باقی شتافتند.

سردار حاج سید علی علم الهدی، برادر شهید سیدحسین علم الهدی و از اعضای دفتر نظامی مقام معظم رهبری صبح روز شنبه هجدهم دی ماه سال هزار و سیصد هشتاد و نه همزمان با ایام سالگرد شهادت برادرش دار فانی را وداع گفت.

پیكر مرحوم علم الهدی در گلزار شهدای هویزه و در کنار مزار مادر و دو برادرش به خاك سپرده خواهد شد. مرحوم علم الهدی، یادگار حماسه هویزه و جانشین رئیس دفتر نظامی فرماندهی کلّ قوا بودند.

منبع:رجا نیوز

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

دوشنبه 20/10/1389 - 20:40 - 0 تشکر 272843

روحش شاد.

 

ما هرگز بلندای قامت خود را نمی دانیم
مگر ما را فرا خوانند که برخیزیم و قد برافرازیم
و آنگاه ،اگر به طرح وجود خویش وفادار مانده باشیم
قامت ما از آسمان ها خواهد گذشت

        

چهارشنبه 22/10/1389 - 17:42 - 0 تشکر 273467

شهید سید محمد حسین علم الهدی (نفر اول از چپ) در سن 5 سالگی
شهید سید محمد حسین علم الهدی (نفر اول از راست)
شهید سید محمد حسین علم الهدی در سن 8 سالگی
شهید سید محمد حسین علم الهدی در سن 12 سالگی
 شهید سید محمد حسین علم الهدی(نفر سمت راست) - مزار دانیال نبی(علی نبینا و علیه السلام)
شهید سید محمد حسین علم الهدی (نفر اول نشسته از راست- کودکی روی زانویش نشسته)
شهید سید محمد حسین علم الهدی (نفر سمت راست)
 شهید سید محمد حسین علم الهدی در سن 14 سالگی به جرم فغالیت ضد رژیم دستگیر شد
 شهید سید محمد حسین علم الهدی در دوران دانشجویی - رشته تاریخ در دانشگاه فردوسی
شهید سید محمد حسین علم الهدی فرمانده سپاه هویزه
 شناسنامه شهید سید محمد حسین علم الهدی فرمانده سپاه هویزه

پنج شنبه 23/10/1389 - 12:32 - 0 تشکر 273637


ممنون از همه دوستان . شهید علم الهدی شهید خاصی در تاریخ ماست.

خدا در همین نزدیکی است
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.