• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 1660)
پنج شنبه 9/10/1389 - 19:43 -0 تشکر 269136
بنی اسرائیل

بنی اسرائیل به فرزندان و نوادگان حضرت یعقوب پیامبر (علیه السلام) گفته می‌شود.
اسرائیل واژه‌ای عبری به معنای بنده خدا و نیز لقب حضرت یعقوب است. از این رو به فرزندان و نوادگان آن پیامبر بزرگ الهی «بنی اسرائیل» گفته می‌شود.
با رفتن
حضرت یوسف به مصر و سپس هجرت حضرت یعقوب و دیگر فرزندانش به آنجا و فراوان‌شدن تعداد نوادگان آن پیامبر، بنی اسرائیل به صورت خاندانی پر جمعیت در مصر درآمد.
این جمعیت که فرزندان و نوادگان دوازده پسر حضرت یعقوب بودند، به دوازده گروه یا دوازده سبط بنی اسرائیل شناخته می‌شدند که در قرآن کریم از آنان با عنوان «اسباط» یاد شده است.
امیر مومنان علیه السلام فرمود:«یوسف علیه السلام به هنگام مرگ، بنی اسرائیل را نزد خود فرا خواند و مصائب و گرفتاری‌هایی را که در آینده برای آنها رخ می‌داد بیان کرد؛ آنگاه به ظهور و بعثت حضرت موسی علیه السلام در میان بنی اسرائیل بشارت داد.»
بنی اسرائیل سالیان دراز زیر شکنجه
فرعون بودند تا این که حضرت موسی علیه السلام آنان را از عذاب فرعون رهانید و از سرزمین مصر بیرون برد؛ ولی بنی اسرائیل در غیاب حضرت موسی به پرستش گوساله سامری روی آوردند و مورد خشم خداوند قرار گرفتند؛ و چنین شد که به مدت چهل سال در بیابان سینا سرگردان ماندند.
داستان گاو بنی اسرائیل، ماجرای نقبای دوازده گانه ، حمله بخت نصر به بنی اسرائیل و سرانجام آزادی آنها توسط کورش هخامنشی، پادشاه ایران، از حوادث مهم این دوران است.

منابع :
دایره المعارف تشیع ج 2، تفسیر نمونه ج 15، ص 236 - 246

جمعه 10/10/1389 - 22:11 - 0 تشکر 269325

سلام
قضیه این کوروش چیه؟
اطلاعاتی دارین؟
خیلی ممنون میشیم

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
شنبه 11/10/1389 - 22:0 - 0 تشکر 269812

شواهدی مبنی بر اینکه ذوالقرنین،‌ کوروش هخامنشی است 1,603 در خصوص نامیدن کورش را به ذوالقرنین، گرچه تواریخ از این معنی خالی است لیکن مجسمه سنگی او که اخیراً در مشهد مُرغاب در جنوب ایران بدست آمد تمام دریچه های شک و تردید را بر انسان مسدود می سازد که کورش همان ذوالقرنین است. این مجسمه بنا بر گفتار دی لافوای نمونه بسیار پرارزش و گرانبهائی از حجاری قدیم است که با بهترین مجسمه های یونانی برابری میکند، و یگانه نمونه از هنر آسیائی ها است. این مجسمه که در زمان اردشیر ساخته و نصب شده است و چندین بار علمای بزرگ آلمان فقط به قصد تماشای آن به ایران آمده اند، در قرن نوزدهم میلادی در مرغاب کشف شد. این مجسمه به قدر قامت انسان است و کورش را در وضعی نشان میدهد که دو بال بزرگ مانند دو بال عقاب از دو جانبش گشوده شده است، و دو شاخ به صورت شاخ های قوچ روی سر دارد، و شاخ ها در دو طرف سر نیست بلکه در وسط سر و پشت سر هم قرار دارند؛ و با همان لباسی که شاهان بابل می پوشیدند. این مجسمه بدون تردید ثابت میکند که تصور معنای صاحب دو شاخ بودن (ذوالقرنین) در نزد کورش و در تفکر وی وجود داشته است و بدینجهت در تصویر مجسمه بصورت دو شاخ حکاکی شده است. دو شاخ در وسط سر روئیده شده و از رستنگاه واحد، یکی از شاخ ها به طرف جلو و دیگری به طرف پشت سر رفته است. و این تقریب به گفتار بعضی از قدماء که می گفتند: ذوالقرنین را بدین لقب نامیده اند چونکه در سر او تاج یا کلاه خودی بوده که دو شاخ داشته است، نزدیک است. باری، معنای دو شاخ که در مجسمه کورش است و لقب او به ذوالقرنین، همان تشکیل دولت واحده از فارس و ماد بوده است که تا آن زمان دو حکومت مستقل بود و هر کدام یک حاکمی داشت ولی کورش بر هر دو غلبه کرد و تشکیل حکومت واحدی داد؛ و همین معناست که در رؤیای دانیال پیغمبر آمده است: رویای دانیال درباره ذی القرنین در کتاب دانیال (إصحاح هشتم از ص 1 تا ص 9) آمده است که: در سال سوم از سلطنت بیلْشاصر پادشاه، به من که دانیال هستم رؤیائی نمایانده شد، بعد از رؤیائی که اولاً به من نمایانیده شده بود. من در رؤیا دیدم مثل اینکه گوئی من در قصر شوشان که در کشور ایلام است میباشم، و در خواب دیدم که من در کنار نهر اولای هستم. پس چشمان خود را بلند کردم که ناگهان دیدم قوچی در برابر نهر ایستاده و دو شاخ دارد، و شاخ هایش بلند بود لیکن یکی از دیگری بلندتر بود، و آن شاخ بلندتر عقب تر بر آمده بود. و دیدم که آن قوچ به جانب مغرب و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ حیوانی در برابر او ایستادگی نمی نمود و از دست او راه رهائی نبود، لهذا آن قوچ طبق میل و اراده خود عمل میکرد و بزرگ میشد. و در این حال که من در تأمل و تفکر بودم ناگهان دیدم یک بُز نَری از جانب مغرب آمد و بر روی تمام زمین استیلا یافت بطوریکه زمین را مس نمی نمود؛ و این بز نر یک شاخ معتبری در پیشانیش و میان دو چشمش بود. و این بز نر آمد بسوی آن قوچی که دارای شاخ بود و من آن را در کنار نهر، ایستاده دیده بودم؛ و با شدت قوتی که داشت بسوی او میدوید. و دیدم که به آن قوچ رسید و به حال غضب بر او بر آمد و قوچ را زد و دو شاخش را شکست، و برای آن قوچ هیچ قدرتی برای مقاومت در برابر او نماند؛ و لذا او را بر روی زمین انداخته و پایمالش کرد و برای آن قوچ هیچ گریزگاهی از دست آن نبود؛ و بنابراین آن بز نر جداً بزرگ شد. و سپس دانیال بعد از تمامیت این رؤیا ذکر میکند که جبرائیل به او نمایانیده شد و رؤیای او را تعبیر نموده به تعبیری که در آن، قوچ صاحب دو شاخ، منطبق بر کورش میشد و دو شاخش دو کشور فارس و ماد بود و آن بز نر که صاحب یک شاخ بود اسکندر مقدونی بود. در رؤیای دانیال آمده است که قوچی که به نظر او آمده، دو شاخ داشته ولی نه مانند شاخ سائر قوچ ها، بلکه یکی از آن دو شاخ در پشت دیگری بوده است و این معنی بعینه همان است که در صورت مجسمه باستانی کورش مشاهده میشود. و اما آن دو بالی که مانند بال های عقاب در مجسمه کورش است، آن تصویر خواب أشعیاء است که کورش را در رؤیا، عقاب شرق خوانده است، و به همین مناسبت مجسمه کورش به مرغ شهرت یافته؛ و رودی که در زیر پای کورش در مجسمه تصویر شده است مرغاب نامیده میشود. یهود از بشارت دانیال چنین دریافتند که پایان اسارت آنها در بابل منوط به همان پادشاه صاحب دو شاخ است که بر مملکت فارس و ماد استیلا خواهد یافت که بر ملوک بابل چیره میشود و بالنتیجه آنانرا از اسارت بیرون می آورد. چند سال پس از رؤیای دانیال، کورش که یهود او را خورس و یونانیان سائرس می نامند ظهور نمود و بر دو مملکت فارس و ماد مسلط شد و حکومتی عظیم پیدا کرد. و همانطور که در رؤیای دانیال آمده که به مغرب و شمال و جنوب شاخ میزد، کورش نیز فارس و ماد را تسخیر کرد و در جنوب که همان بابل بود پیشرفت کرد و یهود را آزاد ساخت. و لذا وقتی یهود کورش را در بابل بعد از تسخیر آن ملاقات کردند و رؤیای دانیال را برای او بیان کردند خوشحال شد و بنا بر مساعدت و مهربانی با یهود گذارد و آنانرا به اورشلیم عودت داد و معبدشان را تعمیر نمود. باری، اینها همه شواهد صدقی است بر اینکه کورش نیز خود را ذوالقرنین میدانسته (یعنی صاحب دو کشور فارس و ماد، که در رؤیا به صورت دو شاخ متصل به هم بر مغز سرش روئیده بود) و لذا در تاج یا کلاه خودش این دو شاخ را که علامت و نشانه دو کشور است می نهاده و در مجسمه اش نیز منعکس شده است. و اما سیر و مسافرتش به مغرب برای رفع طغیان لیدیا بوده است. لیدیا علیرغم قرابت و پیمانی که با کورش داشت بدون هیچ مجوزی، از روی ظلم و عدوان به طرف کورش لشکرکشی نمود و سلاطین اروپا را نیز علیه او تحریک کرد. کورش با او جنگ نموده و او را فراری داد و سپس او را تعقیب نمود و پایتختش را محاصره نمود و پس از محاصره فتح کرد و لیدیا را اسیر نموده و پس از اسارت او را عفو کرد و سائر همیارانش را نیز عفو کرد و اکرام نمود و به آنها نیکوئی نمود، با آنکه میتوانست آنها را سیاست نموده و نابود کند؛ و این قصه منطبقٌ علیه این آیه است: حَتی" إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ (و شاید مراد ساحل غربی از آسیای صغیر باشد) وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَـ"ذَاالْقَرْنَیْنِ إِمآ أَن تُعَذبَ وَ إِمآ أَن تَتخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا. (کهف/86)؛ تا آن گاه که به غروب گاه خورشید رسید، به نظرش آمد که خورشید در چشمه ای گل آلود و سیاه غروب می کند و نزدیک آن قومی را یافت. ما در اینجا به ذوالقرنین گفتیم: نسبت بدین جماعت که ستم کرده و فعلاً در دست تو گرفتارند، اختیار داری آنانرا به پاداش خود عذاب کنی، یا از آنها درگذری و طریقه نیکوئی درباره آنان اتخاذ کنی! ذوالقرنین گفت: آن کسانی که از این به بعد ستم کنند، آنها را مجازات نموده و عذاب می کنیم؛ و اما کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند گذشته از جزای اخروی آنان، ما به طریق نیکو با آنان رفتار خواهیم نمود. و پس از سفر مغرب، به سمت صحرای بزرگ در مشرق در حوالای بکتریا برای خوابانیدن غائله قبائل بدوی و بیابانی که پیوسته هجوم نموده و فساد میکردند حرکت کرد: حَتی" إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَی" قَوْمٍ لَمْ نَجْعَل لَهُم مِن دُونِهَا سِتْرًا. (کهف/90)؛ تا آن گاه که به طلوعگاه خورشید رسید، آن را دید بر قومی طلوع می کند که برای آنها در برابر آن پوششی قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانی نداشتند).

شنبه 11/10/1389 - 22:5 - 0 تشکر 269813

نام كوروش هخامنشی در قرآن -------------------------------------------------------------------------------- شاید یكی از افتخارات ما ایرانیان داشتن پادشاهی است كه درقرآن از او به نیكی یاد شده است. بله پادشاه دادگر و مومن ایرانی كوروش كبیر كه از او در قرآن با نام ذوالقرنین و در تورات با نام عقاب شرق یاد شده است. خداوند در قرآن كریم در سوره مباركه كهف ضمن چند آیه نام شخصی از تاریخ قدیم آمده است كه وی به ذی القرنین ملقب است. بین مفسرین و مورخین در مورد اینكه این شخص كیست اختلاف وجود دارد. این بخش از تفسیر نمونه جلد دوازدهم ص 542-552 اتخاذ شده است. در این مورد سه گزینه مطرح می شود: 1- بعضی معتقدند او كسی جز اسكندر مقدونی نیست لذا بعضی او را اسكندر ذو القرنین می خوانند … 2- جمعی از مورخین معتقدند ذوالقرنین یكی از پادشاهان یمن بوده … 3- نظریه ای كه ضمنا جدید ترین آن محسوب می شود همان است كه دانشمند معروف اسلامی ((ابو الكلام آزاد ))كه روزی وزیر فرهنگ هند بود ،در كتاب محققانه ای كه در این زمینه نگاشته است آمده طبق این نظریه ذوالقرنین همان كوروش كبیر پادشاه هخامنشی است. از آنجا كه نظریه اول و دوم تقریبا هیچ مدرك قابل ملاحظه تاریخی ندارد و از آن گذشته نه اسكندر مقدونی دارای صفاتی است كه قرآن برای ذوالقرنین شمرده و نه هیچ یك از پادشاهان یمن… به همین دلیل گزینه سوم محتمل تر به نظر می رسد … آیات قرآن پیرامون ذوالقرنین: « و یسبلونك عن ذی القرنین قل سأتلوا علیكم منه ذكراً. انا مكنا له فی الارض و آتیناه من كل شیء سببا. فاتبع سببا حتی اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عین حمثة و وجد عندها قوما. قلنا یا ذاالقرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا. قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یردالی ربه فیعذبه عذابا نكراً و اما من آمن و عمل صالحاً فله جزاء الحسنی و سنقول له من امرنا یسراً ثم اتبع سببا حتی اذا بلغ مظلع الشمس وجده تطلع علی قوم لم نجعل لهم من دونها ستراً. كذلك و قد احطنا بما لدیه خبراً. ثم اتبع سببا. حتی اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوماً لایكادون یفقهون قولاً. قالوا یا ذاالقرنین ان یأجوج و مأجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل لك خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سداً. قال ما مكنی فیه ربی خیر فاعینونی بقوة اجعل بینكم و بینهم ردما. آتونی زبر الحدید حتی اذا ساوی بین الصدفین ,. قال انفخوا حتی اذا جعله ناراً قال آتونی افرغ علیه قطرا. فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقباً. قال هذا رحمة من ربی فاذا جاء وعد ربی جعله دكاء وكان وعد ربی حقاً » خصایص كوروش كبیر(ذوالقرنین) در قرآن خلاصه آنچه در آیات از خصایص ذوالقرنین آمده این است: 1-مردی را كه از پیغمبر پرسیدند ذوالقرنین نام داشته یعنی این نام یا لقب را قرآن از خود وضع نكرده بلكه آنان كه در باره ی وی پرسیدند این نام را بر او اطلاق كردند و از این روی فرموده است « ویسبلونك عن ذی القرنین » 2-خدای او را ملك بخشیده و اسباب فرمانروایی و غلبه برای او مهیا كرده است. 3-اعمال بزرگی را كه وی در جنگهای عظیم خویش انجام داده این سه امر است ؛ اول غربی - از بلاد خود به سوی مغرب متوجه گردید و تا جایگاهی كه نزد او حد مغروب به شمار می رفت رسیده و در آنجا خورشید را بدانسان یافته كه گویی در چشمه ای فرو می رود. دوم شرقی - و همچنان پیش رفته است تا به سرزمینی رسیده كه آبادان نبوده و در آن قبایل بدوی سكونت داشته اند. سوم , به جایگاهی رسیده است كه در آن تنگنای كوهی بوده است و از پشت كوه گروهی موسوم به یاجوج و ماجوج ساكن بوده اند كه بر اهالی این سرزمین از هر سو می تاختند و به غارت می پرداختند و آنان مردمی وحشی و محروم از مدنیت و خرد بوده اند. 4-پادشاه در تگنای كوه برای حفظ مردم از دستبرد و غارت یاجوج و ماجوج سدی بنیان نهاد. 5- این سد تنها از سنگ و آجر ساخته نشد بلكه در آن آهن و مس نیز به كار رفت از این روی سدی بلند برآمد بدانسان كه غارتگران از دستبرد بدان عاجز آمدند. 6- این پادشاه به خدای و به آخرت ایمان داشت. 7- پادشاهی دادگر بود و نسبت به رعیت عطوفت داشت , و هنگام كشورگشایی و غلبه قتل و كینه ورزی را اجزات نمی داد از این رو زمانی كه بر قومی در غرب چیره شد پنداشتند كه او هم مانند دیگر كشورگشایان خونریزی آغاز خواهد كرد ولی او بدین كار دست نبرد بلكه به آنان گفت: هیچ گونه بیمی پاكان شما در دل راه ندهند و هر یك از شما كه عملی نیكو كند پاداش آنرا خواهد دید. با آنكه آن قوم بی یاور و دادرسی در چنگال قدرت او بودند با ایشان شفقت كرد وبه دادگری و نیكوكاری دل آنان را بدست آورد. 8- به مال آزمند نبود زیرا هنگامی كه برای پی افكندن سد , مردم خواستند به گردآوری مال پردازند از قبول آن امتناع كرد و گفت آنچه را خدای به من ارزانی داشته مرا از اموال شما بی نیاز می كند لیكن مرا به قوت بازو یاری دهید تا برای شما سدی آهنین بسازم. نظریّة* علاّمة* شهرستانی* دربارة* ذوالقرنین* و علاّ مه* سیّد هبة* الدّین* شهرستانی* در تأیید این* گفتار فرموده* است*: ذوالقرنین* كه* در قرآن* مجید آمده* است* به* چندین* قرن* قبل* از إسكندر مقدونی* منتهی* می شود. و او یكی* از پادشاهان* صالح* از تبابعة* أذواء یمن* بوده*، و عادت* طائفه*ای* از آنان* این* بوده* است* كه* خود را به* لقب* «ذی*» مُسمّی* كنند مثل* ذی* همدان*، ذی* غمدان*، ذی* المَنار، ذی* الاذعار، و ذی* یَزَن*. و این* مرد، مسلمان* و موحّد و عادل* و حسن* السّیرة* بوده* و سفری* به* جانب* مغرب* نموده* و به* بحر أبیض* رسید و سفری* به* مشرق* نموده* و سپس* به* جانب* شمال* رفت* تا به* مدار سرطان* رسید. و شاید آنچه* در زبانها رائج* است* كه* داخل* در ظلمات* شد همین* باشد. و اهل* آن* بلاد از او تقاضای* سدّ كردند و او ساخت*. پس* اگر این* سدّ، دیوار بزرگ* چین* باشد كه* بین* چین* و طائفة* مغول* كشیده* شده* است* پس* باید گفت* كه* ذوالقرنین* تعمیر و مرمّت* قسمتهائی* از آن* را نموده* است* كه* به* مرور ایّام* خراب* شده* و نیاز به* مرمّت* داشته*، چون* اشكالی* نیست* در آن* كه* اصل* دیوار چین* را پادشاهان* چین* قبل* از این* تاریخ* بنا كرده*اند، و اگر سدّ دیگری* باشد كه* اشكالی* در آن* نیست*. و سیّد هبة* الدّین* برای* تأیید مطلب* خود شاهدی* آورده* است* و آن* اینكه*: بودن* ذوالقرنین* پادشاه* صالحی* از عرب* كه* اعراب* از رسول* خدا صلّی* الله* علیه* وآله* وسلّم* دربارة* چنین* مرد عرب* سؤال* كنند، و قرآن* برای* تذكّر و اعتبار، آن* را ذكر كند، این* قابل* قبول*تر است* و به* مذاق* عرب* و سؤال* آنها نزدیكتر است* تا سؤال* از ملوك* روم* و عجم* و چین* كه* از امّت*های* دوری* هستند كه* با تاریخ* عرب* تماسّی* نداشته* و اعراب* میل* و هوای* شنیدن* اخبار و عبرت* گرفتن* از آثار آنان* را نداشته*اند و لذا قرآن* كریم* متعرّض* ذكر اخبار جماعت*های* دور و طوائفی* كه* با اعراب* سر و كاری* ندارند نشده* است*. ـ انتهی* ملخّص* كلام* شهرستانی*. لیكن* اشكالی* كه* بر این* نظریّه* هست* آنستكه* بهیچوجه* نمی*توان* سدّ ذوالقرنین* را منطبق* بر دیوار چین* نمود چون* ذوالقرنین* چندین* قرن* قبل* از إسكندر بوده*، و دیوار چین* را بعد از نیم* قرن* از زمان* اسكندر بنا نموده*اند. و امّا از دیوار چین* گذشته*، در ناحیة* شمال* غربی* چین* سدهای* دیگری* وجود دارد لیكن* آنها را از سنگ* ساخته*اند و اثری* از آهن* و مس* در آنها نیست*. و در تفسیر «جواهر» گفته* است* كه* با شواهد تاریخی* كه* از نقوش* خرابه*های* یمن* در آثار باستانی* آنجا بدست* آمده* است* استفاده* میشود كه* در یمن* سه* دولت* حكومت* كرده* است*: 1 ـ دولت* مُعین* و پایتختش* قَرْناء بوده* است*، و زمان* حكومتشان* از 14 قرن* قبل* از میلاد تا 7 قرن* و یا 8 قرن* قبل* از میلاد مسیح* بوده* است*. 2 ـ دولت* سَبا و ایشان* از قَحطانیّین* هستند و ابتداء دولتشان* از 850 قبل* از میلاد تا 115 سال* قبل* از میلاد بوده* است*. 3 ـ دولت* حِمیَریّین* و آنها دو دسته* هستند: اوّل* ملوك* سَباوریدان* كه* از 115 سال* قبل* از میلاد تا 275 سال* بعد از میلاد بوده*اند. دوّم* ملوك* سَباوریدان* و حَضْرَموت* و غیرها، و حكومت* آنها از 275 میلادی* تا 525 میلادی* بوده* است*. و پس* از توضیحاتی* گفته* است*: و از آنچه* ذكر شد استفاده* میشود كه* لقب* داشتن* به* ذی*، مثل* ذی* القرنین* راجع* به* ملوك* یمن* بوده* و در غیر آنها مانند ملوك* روم* دیده* نشده* است*؛ پس* ذوالقرنین* از ملوك* یمن* است*؛ و در تاریخ*، بعضی* از ملوك* یمن* را به* نام* ذی* القرنین* یاد كرده* ولی* آیا ذو القرنینی* كه* در قرآن* بیان* شده* است* همان* ذو القرنین* است* یا نه*؟ جواب* میگوئیم*: نه*. چون* این* ذی* القرنین* را كه* در تاریخ* از او یاد می*كنند، قریب* العهد به* زمان* رسول* الله* و قرآن* بوده* و نامی* از سدّ با چنین* خصوصیّاتی* و نیز نامی* از سفرهای* او در تاریخ* نیامده* است* مگر در أخباری* كه* قصّه* پردازان* ذكر كرده*اند؛ و ابن* خَلدون* تمام* این* اخبار را تكذیب* كرده* و آنها را به* نشانه*های* مبالغه* و گزاف*گوئی* متّهم* ساخته* است* و با ادلّة* جغرافیائی* و تاریخی* آنها را نقض* نموده* است*. ـ انتهی* ملخّص* آنچه* راكه* در «جواهر» آورده* است*. نظریّة* سِر أحمد خان* هندی* دربارة* ذوالقرنین* و اخیراً سِر أحمد خان* هندی* گفته* است* كه* ذوالقرنین*، كورش* كه* یكی* از پادشاهان* هخامنشی* بوده* و تاریخش* از 560 سال* قبل* از میلاد تا 539 سال* قبل* از میلاد است* می باشد. و اوست* كه* تأسیس* امپراطوری* ایرانی* نموده* و بین* مملكت* فارس* و ماد را جمع* كرد؛ و بابِل* را به* تصرّف* در آورد. و یهود را اجازه* داد تا از بابل* به* اورشَلیم* بازگشت* كنند، و در بنای* هَیكَل* یهود مساعدت* كرد. و مصر و یونان* را تسخیر نمود؛ و تا مغرب* پیش* تاخت* و سپس* بسوی* مشرق* سیر نمود تا به* آخرین* نقاط* معموره* رسید. شواهدی* از أبوالكلام* آزاد دربارة* نظریّة* سِر أحمد خان* هندی* و این* مدّعی* را محقّق* خبیرِ باحث* أبوالكلام* آزاد پذیرفته* و برای* تبیین* و توضیح* آن* نهایت* كوشش* را به* عمل* آورده* است اوّلاً اوصافی* كه* در قرآن* مجید دربارة* ذوالقرنین* بیان* فرموده* همه* بر این* ملك* عظیم* منطبق* است*، از ایمان* به* خدا و به* توحید، و عدالت* در بین* رعیّت* و با رأفت* و رفق* و احسان* با آنان* رفتار كردن*، و با اهل* ظلم* و ستم* به* مجازات* و سیاست* رفتار كردن*. و خداوند سررشتة* همة* امور را بدو سپرده*، و او جامع* بین* كمالات* دین* و عقل* و فضائل* اخلاق*، و بین* عِدّه* و قوّه* و شوكت* و ثروت* و مطاوعة* مردم* و پذیرش* اسباب* و امور بوده* است*. و او یكبار همانطور كه* قرآن* بیان* كرده* است* به* سمت* مغرب* حركت* كرد تا بر لیدیا و حوالای* آن* استیلا یافت*. و برای* بار دوّم* به* سمت* مشرق* رفت* و تا به* مطلع* الشّمس* رسید و در آنجا گروهی* از مردم* وحشی* و بیابانی* را یافت* كه* در صحراها و بیابان*ها زیست* میكردند، و پس* از آن* به* بنای* سدّ همّت* گماشت*. و این* سدّ همانطور كه* شواهد گواه* است* سدّی* است* كه* در تنگة* دارْیال* بین* كوههای* قفقاز در نزدیك* شهر تَفلیس* بنا شده* است*. امّا ایمانش* به* خدا و روز قیامت*، در كتب* عهد عتیق* مثل* كتاب* عَِزْرا (إصحاح* 1 ) و كتاب* دانیال* (إصحاح* 6 ) و كتاب* أشعیاء (إصحاح* 44 و 45 ) آمده* است*. و با قطع* نظر از وحی* الهی*، یهود با همان* عصبیّت* مذهبی* كه* دارند، مرد مشرك* مجوسی* و یا وثنی* را نمی*ستایند؛ و اگر كورش* چنین* مردی* بود، او را مسیح* خدا و مهدی* مؤیّد و راعی* پروردگار نمی*گفتند. علاوه* بر اینها، نقش*ها و نوشتجاتی* كه* از زمان* داریوش* به* خطّ میخی* كشف* شده* است* ـ و بین* كورش* و داریوش* به* قدر هشت* سال* فاصله* بوده* است* ـ دلالت* دارد بر آنكه* كورش* مشرك* نبوده* است*؛ و معنی* ندارد كه* بگوئیم* در این* زمان* كوتاه* عقیده* دربارة* كورش* تغییر كرده* و بعداً او را بعنوان* مردی* مؤمن* و موحّد ستوده*اند. و امّا فضائل* نفسانیّة* او: كافی* است* كه* به* أخبار و سیرة* او رجوع* شود كه* چگونه* با طاغیان* و جبابره* كه* بر او خروج* كرده* بودند یا او با آنها محاربه* نمود مانند پادشاهان* ماد و لیدیا و بابل* و مصر و طاغیان* بیابان* در اطراف* بَكْتریا كه* بلخ* است* جنگید؛ و چون* بر قومی* غلبه* می*یافت* از مجرمین* آنها میگذشت* و عفو می*نمود و كریم* آنانرا اكرام* میكرد و بر ضعیفشان* رحمت* می*آورد و مفسد و خائن* را سیاست* می*نمود. كتب* عهد قدیم* از او تجلیل* میكند، و طائفة* یهود او را با شدیدترین* درجات* احترام* محترم* میدارند؛ چون* آنها را از اسارت* بابل* كه* توسّط* بُخت* نَصّر (نبوكد نضر) انجام* گرفته* بود و معبدشان* را خراب* كرده* بود آزاد ساخت* و به* شهرهای* خودشان* عودت* داد، و اموال* بسیاری* برای* تجدید بنای* هَیكَل* به* آنها داد، و نفائس* غارت* شدة* هَیكل* را كه* در خزائن* شاهان* بابل* بود به* آنها ردّ كرد. و این* نیز شاهدی* است* بر آنكه* ذوالقرنین* همان* كورش* است*. چون* سؤال* از ذوالقرنین* در قرآن* كریم* همانطور كه* در روایات* آمده* است* به* تلقین* یهود بوده* است*؛ و قَرْن* در لغت* عبری* و عربی* به* یك* معنی* آمده* است*. و مورّخین* یونان* قدیم* مثل* هِرُدوت* و غیره* با آنكه* دشمن* ایران* و پادشاهان* ایران* هستند او را به* مروّت* و فتوّت* و سماحت* و كرم* و صَفح* و قلّت* حرص* و رحمت* و رأفت* یاد كرده* و وی* را ثناء و تمجید نموده*اند. و امّا نامیدن* كورش* را به* ذوالقرنین*، گرچه* تواریخ* از این* معنی* خالی* است* لیكن* مجسّمة* سنگی* او كه* اخیراً در مشهد مُرغاب* در جنوب* ایران* بدست* آمد تمام* دریچه*های* شكّ و تردید را بر انسان* مسدود می*سازد كه* كورش* همان* ذوالقرنین* است*. این* مجسّمه* بنا بر گفتار دی* لافوای* نمونة* بسیار پر ارزش* و گرانبهائی* از حجّاری* قدیم* است* كه* با بهترین* مجسّمه*های* یونانی* برابری* میكند، و یگانه* نمونه* از هنر آسیائی*ها است*. این* مجسّمه* كه* در زمان* اردشیر ساخته* و نصب* شده* است* و چندین* بار علمای* بزرگ* آلمان* فقط* به* قصد تماشای* آن* به* ایران* آمده*اند، در قرن* نوزدهم* میلادی* در مرغاب* كشف* شد. این* مجسّمه* به* قدر قامت* انسان* است* و كورش* را در وضعی* نشان* میدهد كه* دو بال* بزرگ* مانند دو بال* عقاب* از دو جانبش* گشوده* شده* است*، و دو شاخ* به* صورت* شاخ*های* قوچ* روی* سر دارد، و شاخ*ها در دو طرف* سر نیست* بلكه* در وسط* سر و پشت* سر هم* قرار دارند؛ و با همان* لباسی* كه* شاهان* بابل* می*پوشیدند. این* مجسّمه* بدون* تردید ثابت* میكند كه* تصوّر معنای* صاحب* دو شاخ* بودن* (ذوالقرنین*) در نزد كورش* و در تفكّر وی* وجود داشته* است* و بدینجهت* در تصویر مجسّمه* بصورت* دو شاخ* حكّاكی* شده* است*. دو شاخ* در وسط* سر روئیده* شده* و از رستنگاه* واحد، یكی* از شاخ*ها به* طرف* جلو و دیگری* به* طرف* پشت* سر رفته* است*. و این* تقریب* به* گفتار بعضی* از قدماء كه* می*گفتند: ذوالقرنین* را بدین* لقب* نامیده*اند چونكه* در سر او تاج* یا كلاه*خودی* بوده* كه* دو شاخ* داشته* است*، نزدیك* است*. باری*، معنای* دو شاخ* كه* در مجسّمة* كورش* است* و لقب* او به* ذوالقرنین*، همان* تشكیل* دولت* واحده* از فارس* و ماد بوده* است* كه* تا آن* زمان* دو حكومت* مستقلّ بود و هر كدام* یك* حاكمی* داشت* ولی* كورش* بر هر دو غلبه* كرد و تشكیل* حكومت* واحدی* داد؛ و همین* معناست* كه* در رؤیای* دانیال* پیغمبر آمده* است*: رؤیای* حضرت* دانیال* دربارة* ذوالقرنین* در كتاب* دانیال* (إصحاح* هشتم* از ص* 1 تا ص* 9 ) آمده* است* كه*: در سال* سوّم* از سلطنت* بیلْشاصَّر پادشاه*، به* من* كه* دانیال* هستم* رؤیائی* نمایانده* شد، بعد از رؤیائی* كه* اوّلاً به* من* نمایانیده* شده* بود. من* در رؤیا دیدم* مثل* اینكه* گوئی* من* در قصر شوشان* كه* در كشور ایلام* است* میباشم*، و در خواب* دیدم* كه* من* در كنار نهر اولای* هستم*. پس* چشمان* خود را بلند كردم* كه* ناگهان* دیدم* قوچی* در برابر نهر ایستاده* و دو شاخ* دارد، و شاخ*هایش* بلند بود لیكن* یكی* از دیگری* بلندتر بود، و آن* شاخ* بلندتر عقب*تر بر آمده* بود. و دیدم* كه* آن* قوچ* به* جانب* مغرب* و شمال* و جنوب* شاخ* میزد و هیچ* حیوانی* در برابر او ایستادگی* نمی*نمود و از دست* او راه* رهائی* نبود، لهذا آن* قوچ* طبق* میل* و ارادة* خود عمل* میكرد و بزرگ* میشد. و در این* حال* كه* من* در تأمّل* و تفكّر بودم* ناگهان* دیدم* یك* بُز نَری* از جانب* مغرب* آمد و بر روی* تمام* زمین* استیلا یافت* بطوریكه* زمین* را مسّ نمی*نمود؛ و این* بز نر یك* شاخ* معتبری* در پیشانیش* و میان* دو چشمش* بود. و این* بز نر آمد بسوی* آن* قوچی* كه* دارای* شاخ* بود و من* آن* را در كنار نهر، ایستاده* دیده* بودم*؛ و با شدّت* قوّتی* كه* داشت* بسوی* او میدوید. و دیدم* كه* به* آن* قوچ* رسید و به* حال* غضب* بر او بر آمد و قوچ* را زد و دو شاخش* را شكست*، و برای* آن* قوچ* هیچ* قدرتی* برای* مقاومت* در برابر او نماند؛ و لذا او را بر روی* زمین* انداخته* و پایمالش* كرد و برای* آن* قوچ* هیچ* گریزگاهی* از دست* آن* نبود؛ و بنابراین* آن* بز نر جدّاً بزرگ* شد. و سپس* دانیال* بعد از تمامیّت* این* رؤیا ذكر میكند كه* جبرائیل* به* او نمایانیده* شد و رؤیای* او را تعبیر نموده* به* تعبیری* كه* در آن*، قوچ* صاحب* دو شاخ*، منطبق* بر كورش* می شد و دو شاخش* دو كشور فارس* و ماد بود و آن* بز نر كه* صاحب* یك* شاخ* بود إسكندر مقدونی* بود. در رؤیای* دانیال* آمده* است* كه* قوچی* كه* به* نظر او آمده*، دو شاخ* داشته* ولی* نه* مانند شاخ* سائر قوچ*ها، بلكه* یكی* از آن* دو شاخ* در پشت* دیگری* بوده* است* و این* معنی* بعینه* همان* است* كه* در صورت* مجسّمة* باستانی* كورش* مشاهده* میشود. و امّا آن* دو بالی* كه* مانند بال*های* عقاب* در مجسّمة* كورش* است*، آن* تصویر خواب* أشعیاء است* كه* كورش* را در رؤیا، عقاب* شرق* خوانده* است*، و به* همین* مناسبت* مجسّمة* كورش* به* مرغ* شهرت* یافته*؛ و رودی* كه* در زیر پای* كورش* در مجسّمه* تصویر شده* است* مرغاب* نامیده* میشود. یهود از بشارت* دانیال* چنین* دریافتند كه* پایان* اسارت* آنها در بابل* منوط* به* همان* پادشاه* صاحب* دو شاخ* است* كه* بر مملكت* فارس* و ماد استیلا خواهد یافت* كه* بر ملوك* بابل* چیره* میشود و بالنّتیجه* آنانرا از اسارت* بیرون* می*آورد. چند سال* پس* از رؤیای* دانیال*، كورش* كه* یهود او را خورس* و یونانیان* سائرس* می*نامند ظهور نمود و بر دو مملكت* فارس* و ماد مسلّط* شد و حكومتی* عظیم* پیدا كرد. و همانطور كه* در رؤیای* دانیال* آمده* كه* به* مغرب* و شمال* و جنوب* شاخ* میزد، كورش* نیز فارس* و ماد را تسخیر كرد و در جنوب* كه* همان* بابل* بود پیشرفت* كرد و یهود را آزاد ساخت*. و لذا وقتی* یهود كورش* را در بابل* بعد از تسخیر آن* ملاقات* كردند و رؤیای* دانیال* را برای* او بیان* كردند خوشحال* شد و بنا بر مساعدت* و مهربانی* با یهود گذارد و آنانرا به* اورشلیم* عودت* داد و معبدشان* را تعمیر نمود. باری*، اینها همه* شواهد صدقی* است* بر اینكه* كورش* نیز خود را ذوالقرنین* میدانسته* (یعنی* صاحب* دو كشور فارس* و ماد، كه* در رؤیا به* صورت* دو شاخ* متّصل* به* هم* بر مغز سرش* روئیده* بود) و لذا در تاج* یا كلاه* خودش* این* دو شاخ* را كه* علامت* و نشانة* دو كشور است* می*نهاده* و در مجسّمه*اش* نیز منعكس* شده* است*. و امّا سیر و مسافرتش* به* مغرب* برای* رفع* طغیان* لیدیا بوده* است*. لیدیا علیرغم* قرابت* و پیمانی* كه* با كورش* داشت* بدون* هیچ* مجوّزی*، از روی* ظلم* و عدوان* به* طرف* كورش* لشكركشی* نمود و سلاطین* اروپا را نیز علیه* او تحریك* كرد. كورش* با او جنگ* نموده* و او را فراری* داد و سپس* او را تعقیب* نمود و پایتختش* را محاصره* نمود و پس* از محاصره* فتح* كرد و لیدیا را اسیر نموده* و پس* از اسارت* او را عفو كرد و سائر همیارانش* را نیز عفو كرد و اكرام* نمود و به* آنها نیكوئی* نمود، با آنكه* میتوانست* آنها را سیاست* نموده* و نابود كند؛ و این* قصّه* منطبقٌ علیه* این* آیه* است*: حَتَّی*"´ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی* عَیْنٍ حَمِئَةٍ (و شاید مراد ساحل* غربی* از آسیای* صغیر باشد) وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَـ"ذَاالْقَرْنَیْنِ إِمَّآ أَن* تُعَذِّبَ وَ إِمَّآ أَن* تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا. ما در اینجا به* ذوالقرنین* گفتیم*: نسبت* بدین* جماعت* كه* ستم* كرده* و فعلاً در دست* تو گرفتارند، اختیار داری* آنانرا به* پاداش* خود عذاب* كنی*، یا از آنها درگذری* و طریقة* نیكوئی* دربارة* آنان* اتّخاذ كنی*! ذوالقرنین* گفت*: آن* كسانی* كه* از این* به* بعد ستم* كنند، آنها را مجازات* نموده* و عذاب* می*كنیم*؛ و امّا كسانی* كه* ایمان* بیاورند و عمل* صالح* انجام* دهند گذشته* از جزای* اخروی* آنان*، ما به* طریق* نیكو با آنان* رفتار خواهیم* نمود. و پس* از سفر مغرب*، به* سمت* صحرای* بزرگ* در مشرق* در حوالای* بكتریا برای* خوابانیدن* غائلة* قبائل* بدوی* و بیابانی* كه* پیوسته* هجوم* نموده* و فساد میكردند حركت* كرد: حَتَّی*"´ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَی*" قَوْمٍ لَمْ نَجْعَل* لَهُم* مِن* دُونِهَا سِتْرًا.

شنبه 11/10/1389 - 22:5 - 0 تشکر 269814

کورش کبیر اولین پادشاه هخامنشی، افزون بر ایرانیان ، به دلیل صدور نخستین اعلامیه حقوق بشر نزد همه جهانیان و اندیشمندان محترم است .در دوران باستان نیز بسیاری از اندیشمندان (مانند افلاطون، فیثاغورث، هرودت، گزنفون، دیودور سیسیلی و...) او را ستوده اند. كوروش بزرگ بنا به پژوهشهای 100 ساله اخیر دانشمندان مسلمان همان ذوالقرنین (که برخی او را پیامبر الهی می دانند) است كه در سوره كهف قرآن (آیات83 تا 99) از او یاد شده است. از جمله معروفترین این محققان می توان به افراد زیر اشاره کرد: مولانا ابوالكلام آزاد مفسر بزرگ قرآن و وزیر فرهنگ هند در زمان گاندی در تفسیرالبیان (با ترجمه دکتر باستانی پاریزی) ـ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ـ آیت*الله العظمی ناصر مكارم شیرازی و 10 نفر از مفسران قرآن در تفسیر نمونه _تابنده گنابادی در کتاب سه داستان عرفانی از قرآن _ آیت الله میر محمد کریم علوی در تفسیر کشف الحقایق (با ترجمه عبدالمجید صادق نوبری) _ حجه الاسلام سید نورالدین ابطحی در کتاب ایرانیان در قرآن و روایات _ سید صدر بلاغی در قصص قرآن _ دکتر فریدون بدره ای در کتاب کورش در قرآن و عهد عتیق _ جلال رفیع در کتاب بهشت شداد _آیت الله سید محمد فقیه استاد اخلاق و عضو مجلس خبرگان دوم _ استاد محیط طباطبایی _ حجه الاسلام شهید هاشمی نژاد _ سر احمد خان بنیانگذار دانشگاه اسلامی علیگر هند. قاسم آذینی فر در کتاب کورش پیام آور بزرگ صفحه 89 می گوید: خواجه عبداله انصاری در تفسیر ادبی عرفانی خود در سوره کهف پس از آیه «انا مکناه له فی الارض=ما او را در زمین نیروی بسیار دادیم» این دو را یکنفر می شمارد. كوروش نزد یهودیان ،زرتشتیان ، مسیحیان و مسلمانان از جنبه آسمانی و تقدس برخوردار است . در كتاب تورات ( اشعیا ـ دانیال نبی ـ حزقیال ــ ارمیای نبی ) از او به عنوان حضرت مسیح ، فرستاده پروردگار، چوپان خدا، شکست دهنده فرعونیان، شاهین خدا، نجات بخش و دانشمند خدا نام برده شده است . درصحف عزرای پیامبر (حضرت عزیر) آمده است:کورش فرمود خداوند به من دستور داده است تا خانه ای برای او در بیت المقدس بسازم. ابوریحان بیرونی (قرن 4 هجری) و غیاث الدین خواند میر (قرن 6 هجری در کتاب حبیب السیر، جلد یک، صفحه 136) از او بعنوان بانی بیت المقدس و مسجد الاقصی (یا همان قبله نخست مسلمانان) نام می برند. در تفسیر قرآن ابوالفتح رازی آمده است: که خدای تعالی بر زبان بعضی پیغمبران امر کرد پادشاهی از پادشاهان پارس را نام او کورش و او مردی بود مومن. مسعودی در کتاب مروج الذهب،صفحه606 می نویسد : این خبر در انجیل هست كه كورش پادشاه، ستاره را كه هنگام مولود عیسای مسیح طالع شده بود،دیده بود...وما تفصیل این قصه را با آنچه مجوس ونصاری در باره ی آن گفته اند...در كتاب«اخبارالزمان» آورده ایم. آرامگاه باشكوه كوروش بزرگ در پاسارگاد طرحی گیرا ، باوقار ، متوازن ، مقدس و اهورایی دارد. ساختمان این گونه آرامگاه ، پیش و پس از آن ( به جز یك مورد و در اندازه*ای كوچكتر كه آن هم از نیاكان یا نوادگان كوروش است ) دیده نشده است . پس از اسلام در دوران پادشاهی اتابكان فارس (در قرن 5 و 6 هجری خورشیدی ) به دلیل جنبه تقدس آرامگاه ، مسجدی در اطراف آرامگاه ساخته ، درون آرامگاه هم محرابی از سنگ تراشیده و پیرامون آن آیاتی از قرآن به خط ثلث نگاشته*اند.(دکتر رضامرادی غیاث آبادی در کتاب نقش رستم وپاسارگاد). قبله نمایی نیز در سنگ در کنار مهراب تراشیده اند.در زمان گذشته نوشته ای در آرامگاه به خط میخی بوده كه متن آن ، چنین است : « ای رهگذر ، من كوروش هستم كه پادشاهی جهان را به پارسیان دادم ، به مشتی خاك كه پیكرم را در برگرفته رشك مبر .» پس از اسلام ( حداقل هزار سال) ، به دلیل ندانستن صاحب آرامگاه ، آن را به نام های مسجد مادر سلیمان(ع) ، مشهد مادر سلیمان ، گور مادر سلیمان ، گور سلیمان(ع) ، مشهد ام النبی ، مقبره سلیمان(ع) و مشهد مرغاب نامیده اند . همچنین بر روی تپه مشرف به آرامگاه باقیمانده یك دژ وجود دارد كه به نام تخت سلیمان معروف است. حاج میراز حسن فسائی (در کتاب فارسنامه ناصری صفحه 301) می نویسد : « مشهد محل شهادت و قبر انبیاء و اولیاء و بزرگان دین را گویند و چون این بلوك را مشهد ام النبی گفتند و چون عجم حضرت سلیمان (ع) و جمشید را یكنفر و پیامبر دانسته اند آنرا مشهد مادر سلیمان نیز گفته اند. که در هر صورت (چه سلیمان نبی، چه مادر او، چه جمشید و چه کورش) نشان دهنده الهی و سپند بودن صاحب آرامگاه است. در دشت مرغاب در پاسارگاد ، نقش برجسته*ای از كوروش كبیر باقیمانده است كه همچون فرشتگان ، با بالهایی آسمانی تراشیده شده است . نكته جالب است كه ایرانیان از زمان باستان تا*كنون این پیكره را مقدس می*دانند و با اینكه پیكره*های دیگر در سراسر ایران در اثر نادانی آسیب دیده است هیچ*كس جرأت نداشته به این پیكره اهورایی آسیب برساند. هنوز هم تصور مقدس بودن این پیكره در میان مردم بومی باقی است .(دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویچ) مردم محلی دستان او را رو به قبله و در حالت نیایش می دانند. تا چند دهه پیش ، مراسم روز تاسوعا و عاشورای حسینی اهالی دشت مرغاب در دورادور آرامگاه پاسارگاد انجام می*شد و مردم منطقه نذرهای خود را تقدیم آرامگاه می*كردند و آن را همانند امامزاده*ها با پارچه*های رنگی و قفل می*پوشاندند.( دكتر باستانی پاریزی در كتاب كوروش ذوالقرنین ) آب رودخانه پلوار نیز همیشه آبی مقدس و شفابخش به شمار می آمد.(دکترعلیرضا شاپور شهبازی در کتاب پاسارگاد) دکتر جمشید صداقت کیش در ویژه نامه فصلنامه فارس شناخت در نوشتار مسجدهای فارس در صفحه 88 می نویسد : در روایتهای اسلامی هم از مقدس و آسمانی بودن این جایگاه سخن بسیار رفته است از جمله در كتابهای زیر : 1 ـ مسالك و ممالك ( اصطخری به سال 320 هجری ) صفحه*های 109 و 141 2 ـ حدود العالم من المشرق الی المغرب ( نوشته شده به سال 372 هـ ) صفحه 131 3 ـ اشكال العالم ( ابوالقاسم جیهانی به سال 367 هـ ) صفحه*های 113 و 123 4 ـ نزهت*القلوب ( حمداله مستوفی به سال 740 هـ ) صفحه 178 در كتاب شیرازنامه نوشته زركوب شیرازی ( سال 740 هـ ) در صفحه 144 آمده است: « نقل است كه : شیخ محمد*بن یزید عروس ( هم زمان با مأمون 218 ـ 198 هـ . ق ) نقل فرمود كه در عهد او جمعی از زهاد و عرفا بیت*المقدس به شیراز آمدند و طلب متصوفه و ائمه شیراز می*كردند . ایشان را به من حواله كردند . سؤال كردم كه سبب آمدن شما به این طرف چه بود و باعث این نهضت چیست ؟ گفتند كه : ما در بعضی از اخبار خوانده*ایم كه در شیراز به طرف حوامه شهر مسجدی هست كه آن را مسجد سلیمان (یا همان آرامگاه كوروش ) می*گویند و در بعضی كوهستان كه در برابر مسجد است ، چشمه*ای هست و آن به چشمه مرغان (یا همان دشت مرغاب ) مشهور است . سلیمان نبی آن مسجد بنا كرده و آن چشمه از آثار قدم او پدید آمده . هر كس كه در آن آب وضو سازد و در آن مسجد دوگانه*ای بگذارد ، حق سبحانه و تعالی حاجات دین و دنیایی او برآورده گرداند. ما به این بیت متوجه گشتیم تا زیارت مسجد دریابیم .» در پایان بد نیست نگاهی داشته باشیم به گفتار استاد ابراهیم پورداود ( کتاب ذوالقرنین و کورش از محمد کاظم توانگر زمین): هر ایرانی همانگونه که مکلف است در صورت استطاعت در مدت عمر خود یک بار به حج مشرف شود شایسته است که یک بار هم به زیارت کورش که پایگاه ملیت ایرانی است خود را برساند. نه فقط ایرانی بلکه به جهت زیارت فردی که قرآن بیشترین تعریف (17 آیه) در مورد یک زمامدار را از او کرده است.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.