• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 861)
چهارشنبه 1/10/1389 - 20:34 -0 تشکر 265664
طشت رسوائی در ...2

مؤمن واقعی در لحظات دشوار است كه خودش را نشان می دهد؛ و من آن روز اول محرم این را به خوبی به یاد داشتم از این رو پیش خودم گفتم اگر خلاف خواسته این سه پیر مقدس رفتار كنم به این معناست كه بلی حق با شماست و نیت من همان شكم چرانی ست كه شما گمان برده اید. پس بهتر آن دیدم جهت رفع هرگونه شبهه به گونه ای كه صلاح است رفتار كنم: تغاری از میان قطار غذاها  كه برای بردن به مساجد مهیا شده بود را پیش كشیده بسم اللهی گفتم و بفرمائی به سه تندیس خشك شده و متعجب روبرویم زدم. اولین شصت و چهار را كه به زیر پلوها چرخانده به قصد تپاندن در دهانم بالا آوردم آن اتفاقی كه می باید می افتاد؛ افتاد: قطرات؛ نه؛ سیل آری سیل اشك چون شرشر گلاب ناب قمصر از دو خمره چشمانم سرازیر شد! مهار اشكها غیر ممكن بود؛ شدتشان به حدی بود كه مجال جویدن لقمه درون دهانم را نیز نمی داد و من همانطور با لپهای ورم كرده و سرریز از پلو قیمه خیره خیره شاهد و ناظر اتفاقی عجیب بودم. در واقع این طعم و بوی زعفران قائنات اصل اصل بود كه اشكهای مرا این چنین بی تاب و شوریده كرده بود چرا كه حكایت میل و علاقه من به زعفران حكایت غریب و وصف ناشدنیی ست.

سه پیرمرد از جاهایشان حسین حسین گویان جهیدند و شروع كردند به بر سر و صورت زدن؛ خادمان حسین مرا احاطه كردند- تازه اینجا بود كه متوجه شدم غیر از ما چهار نفر یعنی من و سه پیر زال؛ مردان و زنان دیگری نیز در این آشپزخانه هستند- نفس در سینه ها حبس شده بود و جمله افراد به محل وقوع معجزه-  یعنی من- خیره مانده بودند. سكوتی چون سكوت زنگ دار كله آدم پس از اصابت پتكی لاستیكی به آن بر فضا حكمفرما بود تا زمانیكه من چون كلاغی سخاوتمند با تكرار مدام كلمه ای این سكوت مقدس را شكستم. آن كلامی كه سكوت را شكست بفرما بفرماهای من بود كه دیگران را نیز دعوت به خوردن قیمه می كردم. ریزش اشكها هنوز ادامه داشت اما دیگر مانع خوردن من نبود. پیش ازهمه مرد خپل و چاقی كه هنوز گونی سیب زمینیی را به كول داشت آسیمه سر به تغار من یورش آورد؛ در چشمان تابه تایش خواندم كه به نیت خالص من پی برده است. خیلی زود باقی جمعیت حاضر نیز به ما اضافه شدند و به تبع من شصت و چهارها را به كارانداختند؛ البته دو سه زن كه حیا داشتند با قاشق و یكی شان كه قاشقی گیر نیآورده بود با تـُك كارد آشپزخانه لقمه می گرفتند.

پس از خوردن دسته جمعی؛ با سلام و صلوات مرا به سوی شربت خوری آوردند. باورم نمی شد! از من می خواستند تا همی بزنم! اما درست در این وقت پر سعادت كه من باید پر و بال درمی آوردم و ذوق می كردم حال دیگری داشتم: خوابم گرفته بود! آنقدر خورده بودم كه نای هم زدن شربت را نداشتم؛ دسته سنگین ملاقه یكی متری را دستم دادند و آشپز خپل كمكم كرد محلول آب و شكر را هم بزنیم. چشمانم بدجوری سنگین خواب شده بود و دستهائی كه بر سر و صورت و گاه جاهای دیگرم به نشانه تبرك گرفتن كشیده می شد ؛می خورد یا اصابت می كرد چون نغمه گوش نواز تقه تقه هائی كه مادر خدابیآمرزم زمان نوزادی به ماتحتم می زد تا جیغ و ویغم را ببرد مرا به آغوش خوابهای شیرین و سنگین هل می داد. آری بازهم مجاهده ای دیگر؛ اینبار برای نخوابیدن! متبرك كردن سیب زمینی ها با پاشیدن گلپر به رویشان آخرین كاری بود كه آن روز از من خواسته شد و من با آنكه پلكهایم به سختی به هم دوخته شده بود و ایستاده چرت می زدم ؛ این كار را با مهارت و لذت باور نكردنی كه تا به آن روز در خود سراغ نداشتم انجام می دادم. اما چه بگویم از آن خواب عجیب كه آغازش در آغوش گرم آشپز خپل كلید خورد و با قراردادنم توسط این غول مهربان میان كیسه های برنج وضوح و شفافیت بیشتر گرفت: نیمه اول خواب تكرار واقعیت چند دقیقه پیش بود. سه پیرمرد كه اشكهای مرا دیدند پی به اشتباهشان در زود قضاوت كردن بردند و همان جا و  جلوی همه از من ؛ امام حسین و خدا معذرت خواستند. اما من كه باشم كه بخواهم آنها را نبخشم! به هر حال انسان جایزالخطاست و من آنقدر دهانم از طعم خورشت قیمه خوشمزه شده بود كه اگرهم می خواستم نمی توانستم حرف یا رفتار بدی بروز دهم. دعایشان كردم كه سبب خیر شده این فرصت را برایم فراهم كردند تا آن جا كه جا دارم گناهانم را با خوردن نذری پاك كنم. اما پیری ها ول كن معامله نبودند از من خواستند شفاعتشان را پیش روی امام حسین كنم:

-            ای بابا عجب گرفتاری شدیم. امام حسین كه بیكار نیست جواب شكایات چون منی را بدهد كه چه: سه پیرمرد پیزوری می خواستند جلوی نذری خوردن من را بگیرند! این اتفاقی بوده بین من و شما پای امام معصوم را چرا می كشید وسط؟ در ثانی شفاعت امام را جاهای سختتر و مهمتر بخواهید.

فكر نمی كردم این جملات ساده كه نمی دانم با كدام منطق از دهانم پرید به مذاق این جوانان دیروزی خوش بیآید. عین سه تایشان همزمان و یك جور؛ انگار حرفهای مرا به چیزی كه نداستم چیست تعبیر كردند و بار دیگر یاحسین یا حسین سر دادند و باز خلق الله را خبر كردند :

-                بیآئید ببینید بیآئید . جوان علاف و هرزه با خوردن قیمه شهید كربلا نكته پرداز و عارف شده است! 

قربانت بروم امام حسین یك شبه مرا از فرش به عرش رساندی. من كه قابل نیستم تو چقدر بزرگی كه خیرت به من آسمان جل هم رسیده. منی كه سی و شش دفتر چهل برگ از زمان كلاس سوم دبستان شعر و قصه و رمان و مقاله نوشتم با این امید كه خطی از آن خوانده شده تا شاید ازاین راه مقام علمی و شهودی من بر همگان اثبات گردد - این آرزو هیچگاه حتی برای یك خط از نوشته هایم محقق نگشت- ببین امروز یك جمله بداهه ام چه كرد...

اما نیمه دوم خوابم كه بعدها عین لحظه لحظه اش در روز دوم محرم و جای دیگری از مراسم عزاداری hبی عبدالله اتفاق افتاد و من هنوز متحیرم كه چرا این نیمه از خوابم را تا بعد از وقوعش به یاد نیآوردم؛ چرا كه اگر یادم می آمد حتمی جلوی رسوائی را می گرفتم و آنقدر فضاحت بالا نمی آوردم... 

                                                                                 و این داستان ادامه دارد...

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.