• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 10292)
سه شنبه 30/9/1389 - 11:25 -0 تشکر 264786
اخلاق معاشرت

 

به نام دوست

با سلام خدمت دوستان عزیز . در این تاپیک می خواهم بخشهایی از کتاب اخلاق معاشرت رو قرار بدم که در رابطه با شیوه درست معاشرت با دیگرانه. در این مورد ، مطالب زیادی در قرآن، احادیث و روایات و ... وجود داره . از دوستان میخوام که همراهی کنند تا خیلی از مطالبی که نمیدونیم رو یاد بگیریم یا مروری باشه بر دانسته هامون. دانستن میتونه مقدمه عمل باشه و انشالله که این مبحث رو عملا پیگیری کنیم.

خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 30/9/1389 - 11:30 - 0 تشکر 264798

 شناخت و مراعات حقوق دیگران

شناخت وظیفه ، پایه انجام وظیفه است .
انـسـانـهـا در جـامـعـه نـسـبت به یكدیگر وظایف متقابل دارند و به تعبیرى دیگر، بر عهده خـویـش نـسـبـت بـه افراد دیگر حقوق متقابل دارند. شناخت این حقوق و انجام آن و مراعات دو جانبه ، ضامن تصحیح روابط و سالم سازى معاشرتها و زدودن كدورتها و كاهش اختلافها و گله مندیهاست .
در جامعه انسانى ، جز با مراعات دیگران و حقوقشان ، وضع رفتارى سامان نمى پذیرد. مـثـلا پـدر و مـادر نـسـبـت به فرزندان و به عكس ، وظایفى دارند. زن در برابر شوهر و شـوهـر در بـرابـر زن ، تـعهداتى دارد. فرمانده و سرباز، نسبت به هم حقوق و وظایفى دارنـد. دو شـریـك بـا یـكـدیـگـر، كـارفـرما و كارگر، رئیس و مرئوس ، معلم و شاگرد، هـمـسایه با همسایه ، مشاور و مشورت خواه ، خویشاوندان و ارحام نسبت به هم ، برادران و خـواهـران دیـنـى نسبت به یكدیگر، مسلمان با مسلمان و... نمونه هاى دیگرى از ارتباطهاى اجـتـماعى ، هر كدام نسبت به هم محدوده و مجموعه اى از تكالیف را دارند كه در آیین اسلام ، به انجام آنها توصیه شده است . این وظایف و تكالیف و حقوق ، اگر:
1 - شناخته شود،
2 - به آنها عمل شود،
3 - عمل هم دو سویه و متقابل باشد،
بسیارى از مشكلات ، یا پیش نخواهد آمد، یا برطرف خواهد گشت .
شـبـیـه ایـن در قـوانین راهنمایى و رانندگى وجود دارد و رانندگان اگر آن آیین نامه ها را بـدانـنـد و بـه آنـهـا عـمـل كـنـنـد و عـمـل هـم بـه صـورت مـتـقابل و از سوى همه رانندگان باشد، نه یكجانبه و ناقص ، طبیعى است كه بسیارى از تصادفات و حوادث و ضایعات رانندگى پیش ‍ نخواهد آمد.


حقوق مسلمانى


جـامـع تـریـن مـتـن حـدیـثـى كـه بـه بـیـان ایـن حـقـوق و وظـایـف مـتـقـابـل پـرداخـتـه اسـت ، رسالة الحقوق از امام زین العابدین (علیه السلام ) است كه در كتابهاى روایى (از جمله در تحف القول و مكارم الاخلاق و...) آمده است . حق برادر دینى ، حق هـمـسـایـه ، حـق خـویـشاوند، حق فرزند و اولاد و پدر و مادر، حق زن و شوهر، حق شاگرد و اسـتـاد، حق مولا و بنده ، حق همنشین و دوست و شریك ، حق والى و رعیت ، حق مشیر و مستشیر از جمله حقوقى است كه در آن حدیث ارزشمند بیان شده است .
در جـامـعـه اسـلامـى ، مـسـلمـان مـتـعـهـد خـود را نـسـبـت بـه بـرادران دیـنـى مـسـؤ ول احساس مى كند و تكالیفى بر عهده او است . طبعا هر مسلمانى باید این حق را بر گردن خـویـش احـسـاس كـند و آن گونه كه یاد شد، مراعات و به كار بستن اینها طرفینى باید بـاشـد، تا اثر خویش را بگذارد. این حقوق بسیار است ، به برخى از آنها كه در احادیث اسلامى آمده است ، اشاره مى شود:


1 - ایـنـكـه مـسـلمـان آنـچه را براى خود دوست دارد، براى برادر دینى خودش هم بپسندد و آنـچـه را بـراى خـود نـمـى پـسـنـدد، بـراى دیـگـران هم نپسندد و روا نشمارد. این اولین و مـهـمـتـریـن حـقـى اسـت كـه هـر مـسـلمـان بـر گـردن مـا دارد و روایات بسیارى در این زمینه نقل شده است ، حقى بسیار مهم ، اما بسیار آسان و اندك !
امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) بـه مـعـلى بـن خـنیس در حدیثى كه به برشمارى این حقوق پرداخته است ، مى فرماید:
ایسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسك و تكره له ما تكره لنفسك

آنچه براى خود دوست مى دارى ، براى او هم دوست بدارى و آنچه براى خویش ناخوشایند مـى دانـى ، بـراى او هـم نـاخـوشـایـنـد بـدانـى !... البـتـه گفتن این سخن آسان است ، اما عمل به آن بسى دشوار!


2 - اینكه مسلمان ، مسلمان دیگر را با دست و زبان نرنجاند.

خدا را بر آن بنده بخشایش است كه خلق از وجودش در آسایش است

و ایـن از مـهـمـتـریـن اصول اخلاقى و معاشرتى اسلام و نشانه مسلمانى است . تا آنجا كه رسـول خـدا (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) فـرمـوده اسـت : المـسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده ؛

مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او در سلامت و آسایش باشند.


3 - اینكه مسلمان در برابر مسلمان ، متواضع باشد و از تكبیر بپرهیزد.


4 - حرف دیگران را درباره مؤ من و مسلمان نشنود و نپذیرد و به سخن چینیها گوش ندهد و در پـى خـطـاها و عیوب نباشد و اگر هم نقطه ضعفى از كسى شنید یا فهمید، آن را فاش نـسـازد و آبـرویـش را نـبـرد. كسى كه در پى عیوب مسلمین باشد از نظر مسلمانى و دینى گرفتار سقوط است و از ولایت خدا بیرون رفته ، در ولایت شیطان قرار مى گیرد. پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
یـا مـعـشـر مـن اسلم بلسانه و لم یسلم بقلبه ، لا تتبعوا عثرات المسلمین فانه من تتبع عثرات المسلمین تتبع الله عثرته و من تتبع الله عثرته یفضحه ؛

اى گروه كسانى كه به زبان مسلمان شده اید ولى دلها مسلمان نشده است ! در پى عیبها و لغـزشـهـاى مـسـلمـانـان نـبـاشـیـد، چرا كه هر كس در پى شمارش و یافتن عیبهاى مسلمانان باشد، خدا هم پى جوى عیب او خواهد شد و هر كه را كه خدا در پى عیوبش افتد، رسوایش ‍ مى سازد.

5 - پـرهـیـز از قهر كردن و قطع رابطه ، و اگر هم مفارقت و قطع ارتباط پیش آمد، آن را بـیـش از سـه روز طـول نـدهد. و فضیلت از آن كسى است كه زودتر آشتى كند و در صلح كـردن پـیـشـگـام و پـیـش قـدم گـردد. هـر انـدازه كـه ایـن جـدایـى بـیـشـتـر شـود، شـیطان خـوشـحـال تـر مـى گـردد. در ایـن زمـیـنـه هـم احـادیـث بـسـیـارى نقل شده است .


6 - بـى اجـازه و سـرزده وارد بـر خـانـه بـرادر مـؤ مـن نـشـود و اگـر مـى خـواهـد داخـل خـانـه یـا اتـاق یـا مـحـل كـار او بـشـود، قـبـلا اجـازه بـگـیـرد (در ایـن زمـیـنـه ، در فصل حریم خانه و زندگى مفصلا بحث شده است ).


7 - بـرخـورد بـا افـراد، بـا چهره اى گشاده و خندان و كدورت زدا، و زدودن غم و اندوه از دل بـرادر ایـمـانـى و ادخـال سـرور و شـادمـانى بر یك مسلمان ، كه این كار، نزد خداوند، پاداشى عظیم دارد.


8 - وفـاى به عهد و عمل كردن به وعده و پرهیز از خلف وعده ، یكى دیگر از حقوقى است كـه در روایـات آمـده و مـسـلمـان در برابر مسلمان خود را به آن موظف بداند. به تعبیر امام سـجـاد (عـلیـه السـلام ): آن كـس كـه وعـده مـى دهـد و عمل نمى كند، منافق است . و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
من كان یؤ من بالله والیوم الاخر فلیف اذا وعد؛

هر كس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگاه كه وعده مى دهد، به آن وفا كند.

9 - انصاف در برخورد با مسلمانان ، یعنى آن گونه كه دوست دارد با خودش رفتار كنند و بـا او بـرخـورد داشته باشند، خودش هم همان گونه معاشرت كند. این فضیلت اخلاقى در احـادیـث ، مـایـه عـزت نـزد خـدا و نـجـات از آتـش دوزخ در قیامت به شمار آمده است و در سـخنى از امام صادق (علیه السلام )، به عنوان یكى از سخت ترین تكالیفى كه خدا بر بـنـدگـانـش مـقـرر كرده ، به حساب آمده و در كنار انصاف ، مواسات و ذكر خداوند در همه حال بیان شده است .

10 - احترام به بزرگترها و محبت و رفق نسبت به كوچكترها


11 - اصـلاح مـیـان افراد و آشتى دادن آنان ، كه این وصیت پیامبر اسلام در همه دورانها و تـوصـیـه حـضـرت عـلى (عـلیـه السـلام ) در بـسـتـر شهادت و سفارش ائمه دیگر است و رسـول خـدا آن را به عنوان افضل الصدقه دانسته است و حتى دروغ مصلحتى براى زدودن اختلاف و ایجاد آشتى بین دو مسلمان مجاز شمرده شده است .

12 - پـوشـانـدن عـیـوب مـسـلمـانـان جـهـت حـفـظ آبـروى آنـان . بـه تـعـبـیـر رسـول خـدا (صـلى الله عـلیه و آله و سلم ): هر كس عیب پوش ‍ مسلمانى باشد، خداوند هم عیب او را در دنیا و آخرت مى پوشاند.


13 - پرهیز از حضور در جاهایى كه سوءظن مسلمانان را بر مى انگیزد. پرهیز از مواضع تهمت یك تكلیف است و چون ناپرهیزى از حضور در جاهایى كه بدگمانى دیگران را سبب مـى شـود، مـوجـب بـه گـنـاه افـتـادن آنـان مـى شـود، پـس در مـقـابـل مـؤ منان وظیفه داریم كه از این گونه حضورهاى شائبه دار و سوءظن آور و مساءله ساز بپرهیزیم تا موجب به گناه افتادن دیگران نشویم .


14 - رفـع نـیـاز مـؤ مـنان و تلاش در راه قضاء حاجت او و برطرف كردن مشكلاتش ، یكى دیـگر از حقوق مسلمانى است و در روایات ، ثوابى بیش از نماز و روزه و حج و طواف بر آن بـر شـمـرده شده است . بهره گیرى از مال و قدرت و آبرو و وجهه خویش ، باى یارى یـك مـسـلمـان و بـرطـرف كـردن رنـج و مـشـكـل و گرفتارى او از عظیم ترین تكالیف ما در برابر برادران دینى است .

تا توانى به جهان خدمت محتاجان كن به دمى یا درمى یا قلمى یا قدمى

15 - حـفـظ عرض و آبروى مسلمان در غیاب او و اگر كسى به یك مسلمان تهمتى زد، دفاع از او واجـب اسـت و اگـر بـتواند دفاع كند و تهمت را دفع كند ولى كوتاهى و سستى كند، بـه مـقتضاى روایات ، در گناه تهمت زنندگان شریك است . كسى نزد پیامبر اكرم (صلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) از مـسـلمـانـى بـدگـویـى كـرد و بـه آبـروى او مـعـتـرض شد. رسـول خـدا آن سـخـن را رد كـرد و از او دفـاع نـمود، سپس ‍ فرمود: هر كس از آبرو و حیثیت برادر دینى اش دفاع كند، این دفاع در قیامت حجابى از آتش مى شود و او را حفظ مى كند: من رد عن عرض اخیه كان له حجابا من النار

16 - سـلام و مـصافحه و معانقه . در روایات بى شمارى است كه مسلمان وقتى به مسلمان دیـگـر مـى رسـد، سـلام دهـد، دسـت بـدهـد و مصافحه و معانقه كند، اگر او عطسه كرد، در پاسخ عطسه اش دعا كند و از خداوند براى او رحمت بطلبد.


17 - عیادت ، دیدار، تشییع جنازه ، زیارت قبور، تسلیت و تعزیت به خانواده ، دعا پس از فـوت و... ایـنها از جمله حقوقى است كه بر عهده مسلمان است . اگر برادر دینى اش بیمار شـد، بـه عـیـادت او بـرود. اگـر از سفر آمد یا از حج برگشت ، او را زیارت كند، یا كلا مسئله دید و بازدید و رفت و آمد با برادر دینى . و اگر از دنیا رفت ، در تشییع جنازه اش شركت كند و براى تسلیت گویى به بستگان و فرزندان او، به خانه اش سركشى كند، سـر قبر او حاضر شود، دعا و فاتحه بخواند، پس از فوت ، كارهاى صالح و شایسته به نیت و نیابت از برادر دینى انجام دهد و ثوابش را هدیه به روح او كند.
حـقـوقى كه یاد شد، نه همه حقوق ، بلكه برخى از حقوق مسلمانى است كه براى هر كدام احادیث فراوانى در منابع ما نقل شده است كه جهت پرهیز از طولانى شدن بحث ، به اشاره اى بسنده كردیم .

(اخلاق معاشرت ، مولف: جواد محدثی )

خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 30/9/1389 - 11:42 - 0 تشکر 264807

ادامه: شناخت و مراعات حقوق دیگران

امـا مـنـاسـب اسـت كـه چـنـد حـدیـث نسبتا جامع هم در همین معقوله ها عرضه كنیم ، تا با حقوق متقابل دینى آشنا گردیم .


امـام بـاقـر (عـلیـه السـلام ) فرمود: از جمله حقوق مؤ من بر برادر دینى اش این است كه : گـرسـنـگـى او را بـرطـرف سـازد، راز و عـیب او را بپوشاند، رنج و اندوهش را برطرف سـازد، قـرض و بدهى او را بپردازد و هرگاه از دنیا رفت ، جایگزین او در رسیدگى به وضع خانواده و فرزندانش باشد.

پـیـامـبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: مؤ من هفت حق بر گردن مؤ من دارد كه از سوى خدا واجب شده است .
1 - در پیش رو، احترامش كند
2 - در دل ، محبت او را داشته باشد
3 - در مال خود، مواسات نسبت به او داشته باشد
4 - غیبت او را حرام شمارد
5 - هنگام بیمارى به عیادتش رود
6 - پس از مرگ ، در تشییع جنازه او شركت كند
7 - پس از فوت او، درباره اش جز خیر و نیكى نگوید

مـعـلى بـن خـنـیـس گوید: از امام صادق (علیه السلام ) پرسیدم : حق مؤ من بر مؤ من چیست ؟ حـضـرت فـرمـود: مـى تـرسـم كـه بـدانـى و عـمـل نـكنى و آنها را تباه سازى . گفتم : لا حـول ولا قـوه الا بـالله (یـعـنـى ان شـاءالله بـه یـارى خـدا عـمـل خواهم كرد).

فرمود: مؤ من بر گردن مؤ من هفت حق دارد كه همه واجب است و اگر هر كدام را ضایع و تباه كند از ولایت خدا بیرون رفته و طاعت الهى را نافرمانى كرده است :


اول : ایـنكه آنچه براى خود دوست مى دارى براى او هم دوست بدارى و آنچه بر خود نمى پسندى براى او هم نپسندى .


دوم : اینكه با جان و مال و زبان و دست و پایت او را یارى كنى .


سـوم : آنـكـه در پـى جـلب رضـاى او باشى و او را به خشم نیاورى و دستورش را اطاعت كنى .

چهارم : آنكه براى او چشم و راهنما و آینه باشى (ان تكون عینه و دلیله و مرآته )


پـنجم : آنكه چنین نشود كه تو سیر باشى و او گرسنه ، تو سیراب باشى و او تشنه ، تو پوشیده باشى و او عریان !


ششم : آنكه اگر خادم یا همسرى دارى كه كارهاى تو را انجام مى دهد و او بى همسر است ، خـدمـتـگـذار خـودت را بـفـرسـتى كه لباسهایش را بشوید. برایش غذا بپزد و برایش جا بیندازد.


هـفـتـم : آنـكـه قـسـم خـوردن او را بـپـذیـرى ، دعـوتـش را قبول كنى ، در بیماریش به عیادتش بروى ، در مرگش براى تشییع جنازه حاضر شوى و اگـر حـاجـت و نـیـازى دارد، در رفع آن نیاز بكوشى و نگذارى كه او از تو درخواست كند (یعنى ، پیش از آنكه او درخواست كند، خودت به رفع مشكلش اقدام كنى ).


هـرگـاه چـنـیـن كـردى (و بـه ایـن وظـایـف عـمـل نـمـودى ) ولایـت تـو بـه ولایـت خـدا متصل مى گردد .

مراعات این وظایف متقابل ، جامعه اى آرمانى ، با صفا و صمیمیت ، همبسته و منسجم ، عاطفى و نـیـرومـنـد پـدیـد مـى آورد كـه از حـرارت ایمان و شوق برخوردار است و آحاد و افراد، در سـایـه ایـن مـودت و صـداقـت و مـراعـات ، بـه قـدرتـى اسـتـوار و مـجـمـوعـه اى مستحكم و خلل ناپذیر تبدیل مى شوند و جامعه اسلامى به عزت و اقتدار مى رسد.
پـایـان این بحث را با حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) قرار مى دهیم كه درباره اداى حق مؤ منان فرمود:
ما عبد الله بشى ء افضل من اداء حق المؤ من ؛

خداوند به چیزى برتر از اداى حق مؤ من ، عبادت نشده است .

خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 30/9/1389 - 16:43 - 0 تشکر 265018

سلام

یه دنیا ممنون...خیلی عالیه....مختصر و مفید...انشاءالله دنبال می كنم

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

جمعه 3/10/1389 - 11:21 - 0 تشکر 266303

دهکده عزیز از همراهیتون خیلی ممنون . انشالله ادامه اش میدم .

خدا در همین نزدیکی است
جمعه 3/10/1389 - 11:34 - 0 تشکر 266309

سلام و مصافحه

پیوندهاى اجتماعى ، نیازمند تحكیم است .
اسـتـوار سـازى ایـن رشـته ها با كلى گویى به دست نمى آید. باید نمونه هاى عملى و مصداقهاى خاص و روشن ارائه شود، تا مرزهاى دوستى و پیوندهاى عاطفى استوار گردد و پایدار بماند. سلام و دست دادن یكى از این امور است .
سلام ، چراغ سبز آشنایى است .
وقـتـى دو نـفر به هم مى رسند، نگاهها كه به هم مى افتد، چهره ها كه رو در رو قرار مى گـیـرد، نـخستین علامت صداقت و مودت و برادرى ، سلام دادن است و در پى آن ، دست دادن و مصافحه .
دو نـفـر را تـصور كنید كه به یكدیگر مى رسند، آشنا و دوست هم هستند. در این برخورد، بهتر است نخستین كلامشان چه باشد؟ آیا مناسب تر از سلام چیزى سراغ دارید؟

مفهوم سلام

سلام ، اطمینان دادن به طرف مقابل است كه : هم سلامتى و هم تندرستى تو را خواستارم ، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن ، كه گزندى به تو نخواهد رسید. من خیرخواه تو هستم ، نه بدخواه و كینه ورز و دشمن . نیز نوعى درود و تحیت اسلامى است كه دو مسلمان به هم مى گویند. این معناى شعار اسلامى سلام است .


دسـت دادن و دسـت هـم را صـادقـانـه به گرمى فشردن ، نشان دیگرى از محبت و صمیمیت و خـیـرخـواهـى اسـت . دلهـا را بـه هـم نزدیكتر و محبت ها را بیشتر مى سازد. تماس دو دست ، قلبها را به هم نزدیكتر مى كند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!
دست در دست ، چو پیوند دو قلب
گرمتر مى گردد،
دل آزرده دوست ،
نرمتر مى گردد...
بـارى ... سـلام ، نـام خـداسـت و تـحـیـت الهـى . سـفـارش پیامبر است و امامان . تا آنجا كه فرموده اند: اگر كسى پیش از سلام ، شروع به سخن كرد جواب ندهید:
من بدء بالكلام قبل السلام فلا تجیبوه


در حـدیـث دیـگـرى از امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) از قول خداوند نقل مى كند كه :
بـخـیـل ، كـسـى اسـت كـه از سـلام دادن بـه دیـگـرى بخل ورزد:
البخیل من بخل بالسلام


راسـتـى ... سـلام دادن بـه دیـگرى نه تنها چیزى از قدر و جایگاه انسان نمى كاهد و هیچ گـونه ضرر و زیان مادى ، پولى ، آبرویى و... ندارد، بلكه محبت آور و صفابخش است و خـداپـسـند و سیره رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) و روش و منش اولیاء الهى است . به علاوه ، نشانه اى از تواضع و فروتنى و نداشتن كبر است . انسانهاى متواضع ، نـه تـنـهـا زیـان نـمـى بـینند، بلكه عزت و محبوبیت هم پیدا مى كنند. امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
من التواضع ان تسلم على من لقیت ؛
از نشانه هاى فروتنى این است كه به هر كس برخوردى ، سلام دهى .
پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز فرمود:
اذا تلاقیتم ، فتلاقوا بالتسلیم و التصافح ؛
هرگاه یكدیگر را دیدار كردید، با سلام و دست دادن با هم دیدار كنید.

ادب و آداب سلام

سیره رفتارى پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) آن بود كه به هر كه مى رسید ـ حـتـى كودكان ـ ابتدا به او سلام مى كرد، بخصوص ‍ در مورد سلام كردن به كودكان مى فـرمـود: پـنـج صـفـت اسـت كه تا زنده ام ، آنها را رها نخواهم كرد، یكى هم سلام دادن به كودكان است ، تا پس از من سنت گردد.
این خصلت خجسته ، از اخلاق حسنه و روحیه پاك و تواضع او سرچشمه مى گرفت . اینها درسـت ؛ ولى ادب اقتضا مى كند كه كوچكترها به بزرگترها سلام كنند.

در حدیث آمده است كه پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
كوچك به بزرگ سلام كند،
یك نفر به دو نفر،
و جمعیت كم به جمعیت فراوان ،
و سواره بر پیاده ،
و رهگذر، بر كسى كه ایستاده است .
و ایستاده بر كسى كه نشسته است
.

و البته كه اگر جز این باشد، نشان تواضع نخواهد بود!
سـلام را بـایـد آشـكـارا، بلند و با صداى رسا ادا كرد. احادیث فراوانى با عنوان الجهر بـالسـلام و افـشـاء السـلام آمده كه سفارش اكید دارد كه سلامها، رسا و بلند باشد، نه زیر لب و آهسته و نامفهوم و ناقص . جواب سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنى بلند و واضح ، تا طرف بشنود.

اگـر در بـرخـورد بـا دیـگـران یـا ورود بـه جـلسـه و جـمـعـى ، یـا رسـیـدن به خانه و مـحـل كـار، سـلام بـگویید، ولى آهسته ، شاید سلامتان را نشنوند. با اینكه شما سلام داده ایـد، ولى بـه دلیـل سـر و صـدا یـا جـمـع نـبـودن حـواس یـا هـر عـامـل دیـگـر، سـلامـتان را نشنوند، شما را بى ادب و بى اعتنا خواهند شمرد و متكبر خواهند پنداشت .
یـا اگـر سـلام دیـگـرى را جـواب دهـیـد؛ امـا آهـسته و زیر لب ، به گونه اى كه نفهمد و نـشـنود، شاید پیش خود فكر كند مساءله اى ، خصومتى و... پیش آمده ، یا شما سرسنگین و مـتـكـبر شده اید كه حتى جواب سلامش را نمى دهید یا با دشوارى و بى علاقگى جواب مى دهید.
راه جلوگیرى از این سوءتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان دستور دینى در معاشرتها است ، یعنى آشكارا سلام كردن.

امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
هـرگـاه یـكـى از شما سلام مى دهد، سلامش را آشكارا بگویید. نگوید كه سلام دادم ، ولى جـواب نـدادند، شاید سلام داده ولى آنان نشنیده باشند! و هرگاه یكى از شما جواب سلام مـى دهـد، جـواب را آشـكارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگر نگوید كه سلام كردم ولى جوابم را ندادند!

اگـر سـلام مستحب است ، جوابش واجب است . البته بیشترین ثواب نیز از آن كسى است كه شروع به سلام كند.
آن كـه سـلام مـى دهـد، پـاسـخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا كه سلام نوعى تحیت و هدیه از سوى یك مؤ من است و هدیه را باید پاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد. و این تعلیم قرآن كریم است كه تحیت دیگران را به گونه اى بهتر پاسخ دهید: ...فحیوا باحسن منها، یا مثل همان را بازگردانید.

دست دادن

گـفـتـیـم كـه مـصـافـحـه هـم ، دوستى آور، كدورت زدا و محبت آفرین است . ما علاقه خود و صـمـیمیت را با دست دادن ابراز مى كنیم . برعكس ، اگر با كسى كدورت و دشمنى داشته بـاشـیـم ، از دست دادن با او پرهیز مى كنیم . به همین خاطر، این دستور مقدس و پربركت اسلامى ، در تحكیم رابطه هاى دوستى و اخوت ، ثمربخش است .
امـام بـاقـر (عـلیـه السـلام ) فرمود: هر دو نفر مؤ منى كه با هم دست بدهند، دست خدا میان دسـت آنـهـا اسـت و دسـت مـحـبـت الهـى بـیـشـتـر بـا كـسـى اسـت كـه طـرف مقابل را بیشتر دوست بدارد.


و نیز امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
هنگامى كه دو برادر دینى به هم مى رسند و با هم دست مى دهند، خداوند با نظر رحمت به آنـان مـى نـگـرد و گـناهانشان ، آن سان كه برگ از درختان مى ریزد، فرو مى ریزد، تا آنكه آن دو از هم جدا شوند.

شیوه مصافحه

دسـت دادن نـیز، همچون سلام ، ادب و آدابى دارد. یكى از آنها پیوستگى و تكرار است . در یك سفره و همراهى و دیدار، حتى چندبار دست دادن نیز مطلوب است .


ابـوعـبـیـده نـقـل مـى كـنـد: هـمـراه امـام بـاقـر (عـلیـه السـلام ) بـودم . اول مـن سوار مى شدم ، سپس آن حضرت . چون بر مركب خوش استوار مى شدیم ، سلام مى داد و احوالپرسى مى كرد، چنان كه گویى قبلا همدیگر را ندیده ایم . آنگاه مصافحه مى كـرد، هـرگـاه هـم از مركب فرود مى آمدیم و روى زمین قرار مى گرفتیم ، باز هم به همان صورت ، سلام مى كرد و دست مى داد و احوالپرسى مى كرد و مى فرمود: با دست دادن دو مؤ من ، گناهانشان همچون برگ درخت فرو مى ریزد و نظر لطف الهى با آنان است ، تا از هم جدا شوند.


از آداب دیگر مصافحه ، فشردن دست ، از روى محبت و علاقه است ، اما نه در حدى كه سبب رنجش و درد گردد.


جـابـر بن عبدالله مى گوید: در دیدار با رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر آن حـضـرت سـلام كـردم . آن حـضـرت دسـت مـرا فـشـار داد و فرمود: دست فشردن ، همچون بوسیدن برادر دینى است .


هـمـچـنین هنگام مصافحه ، طول دادن و دست را زود عقب نكشیدن از آداب دیگر این سنت اسلامى است . در مصافحه ، پاداش كسى بیشتر است كه دستش را بیشتر نگه دارد.

پـیـامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز این سنت نیكو را داشت كه چون با كسى دسـت مـى داد، آن قـدر دسـت خـود را نـگـه مـى داشـت ، تـا طـرف مقابل دست خود را سست كند و عقب بكشد.
بارى ... محبت قلبى را باید آشكار ساخت .
علاقه ، گنجى نهفته در درون است كه باید آن را استخراج و آشكار كرد، تا از بركاتش بهره برد. روشنترین خیر و بركتش ، تقویت دوستیها و تحكیم آشناییها و رابطه ها است . بـه دسـتـور اسـلام ، هرگاه مؤ منى را ملاقات مى كنید، مصافحه كنید، خوشرویى و چهره گشاده و بشاش و خندان به هم نشان دهید.

از آثـار دیـگـر مـصـافـحه ، كینه زدایى است . پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
تـصـافـحـوا، فـان التـصـافـح یذهب السخیمة و تصافحوا فانه یذهب بالغل
مصافحه كنید و دست دهید، چرا كه آن ، كینه و كدورت را مى زداید.


دست دادن با زنان

بر اساس مكتبى بودن مرز دوستیها و رابطه و معاشرتها، دست دادن با نامحرم ، حرام است و صـرف دوسـتـى و رفـاقت و آشنایى و همكار بودن یا ملاحضات سیاسى و دیپلماسى در سـفـرهـاى خـارجـى و دیـدارهـاى رسـمـى ، دلیـل نـمـى شـود كه كسى با نامحرم و اجنبى ، مـصـافـحـه كـنـد. روشـنـفـكـر مـآبـى در ایـن مـسـاءله جـایـى نـدارد. رسول خدا فرمود: با زنان دست نمى دهم(البته زنان نامحرم ).

(اخلاق معاشرت ، مولف: جواد محدثی ) 

خدا در همین نزدیکی است
يکشنبه 5/10/1389 - 11:25 - 0 تشکر 267158

خوشرویى و خوشخویى

شـایـد گـیـراتـر از حـسـن خـلق ، واژه اى نـبـاشـد كـه تـرسـیـم كـنـنـده روحـى زلال و طبعى بلند و رفتارى جاذبه دار باشد. چیزى كه عنوان برجسته رفتار یك مسلمان اسـت و مـعـیـار كـمـال ایـمـان یـك مـؤ مـن ، آنـگـونـه كـه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز، به این فضیلت متعالى آراسته بود.
بـخـشـى از اخـلاق نیكو، در خوشرویى متجلى است ، بخشى در خوشخویى و بخشى هم در خـوشـگـویـى . و چـه خـوش اسـت كه به این سه خوش مبارك و مقدس ، بپردازیم و از آنها كلیدى براى گشودن قلعه دلها و عاملى براى تحكیم رابطه ها بسازیم .

خوشرویى

در مـواجـهـه دو نـفـر بـا یـكـدیـگـر، پـیـش از هـر سـخـن و عمل ، دو صورت با هم روبرو مى شود. مواجهه دو انسان با هم و كیفیت این رویارویى چهره هـا، نـقـش عـمـده در نـحـوه گـفـتـار و رفـتـار دارد و رمـز گـشـایـش قفل دلهاست .
خوشرویى ، هم در نگاه مطرح است ، هم در لبخند.
هم در گفتار آشكار مى شود، هم در رفتار.


چـه بـسـا رابـطـه هـا و دوسـتـیـهایى كه با ترشرویى و اخم كردن و عبوس شدن به هم خورده است . از سرى دیگر مبداء بسیارى از آشناییها هم یك تبسم بوده است .
وقـتـى بـا چهره شكفته و باز با كسى روبرو مى شوید، در واقع كلید محبت و دوستى را بـه او داده ایـد. بـرعـكـس ، چـهـره اخـمـو و ابـروهاى گره خورده و صورت درهم و بسته ، دریچه ارتباط و صمیمیت را مى بندد.
اگر این خوشرویى و خنده رویى با نیت پاك و الهى انجام گیرد، علاوه بر تاءثیر محبت آفرین ، حسنه و عبادت به حساب مى آید.


از امام باقر (علیه السلام ) سخن بیاوریم كه فرمود:
تبسم الرجل فى وجه اخیه حسنة؛
لبخند انسان به چهره برادر دینى اش حسنه است !


تـبـسـم ، مـبـداء بـسـیـارى از آشـنـاییها و زداینده بسیارى از غمها و كدورتهاست . شگفت از كـسـانـى اسـت كـه از این كار بى زحمت و رنج و خرج ، كه بركات فراوان دارد، طفره مى روند و به سختى حاضرند گلخنده مسرت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.
بـرخـورد بـا چـهـره بـاز بـا دیـگـران ، آنـان را آمـاده تـر مـى سـازد تـا دل بـه دوسـتـى بـا شـمـا بـسـپـارنـد. خـنـده رویـى و بـشـاش بـودن ، دیـگـران را دل و جراءت مى بخشد، تا بى هیچ هراس و نگرانى ، با شما باب آشنایى را باز كنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.


اگـر بـا خـوشرویى ، بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبك كنید، كارتان عبادت است و اگـر بـا یـك تـبـسـم ، بـتـوانـیـد خـاطـرى را شاد سازید، به خدا نزدیكتر شده اید. به قول حافظ:

دائم گل این بستان ، شاداب نمى ماند دریاب ضعیفان را، در وقت توانایى

غم زدایى


وقـتـى یـك چـهـره گـشـاده و لبـخـنـد صـمـیـمـى ، غـمـى را از دل مى زداید، چرا باید از این احسان دریغ كرد؟
بـعـضـیـها حضورى غم آفرین دارند، برخى هم محضرى غم زدا. گروه اخیر، آیت لطف الهى اند كه قدرشان ناشناخته است .
سعدى مى گوید:

گـفـتـه بـودم چـو بـیـایـى غـم دل بـاتـو بـگـویـم چـه بـگـویـم ؟ كه غم از دل برود چون تو بیایى

انسانها نیازمند محبت اند.
این تشنگى ، جز با ملاطفت و خوشرویى برطرف نمى شود.
اگـر اولیـن برخورد ما با كسى ، به گونه اى باشد كه غم او را به شادى و نگرانى اش را بـه اطـمینان مبدل سازد، دریچه اى به دنیاى صفا و سرور به رویش گشوده ایم . این نیز نزد خداوند، حسنه و عبادت است .


باز هم حدیثى از حضرت امام صادق (علیه السلام ):
من اخذ من وجه اخیه المؤ من قذاة كتب الله له عشر حسنات ؛
كـسـى كـه از چـهره برادر دینى اش ، رنج و اندوهى را بزداید، خداوند به پاداش آن ، ده حسنه در نامه اعمالش مى نویسد.


مگر این كار نیك ، چه اندازه زحمت دارد؟
البـتـه ایـن رفـتار، نوعى هنرمندى در معاشرت است ، قلبى مهربان مى خواهد و عاطفه اى سرشار و خصلتى نوعدوستانه . شاد كردن دیگران ، چهره دیگرى از همین غمزدایى است . گـاهـى بـا تـوجـهـى ، نـگـاهى ، محبتى ، كلامى ، هدیه اى و...مى توان انسانى را مسرور ساخت و در نتیجه خدا را از خود راضى ساخت .


در این زمینه باز هم سخنى از پیشواى صادق شیعه بیاوریم كه فرمود:
ایما مسلم لقى مسلما فسره سره الله عزوجل ؛

هـر مـسـلمـانـى كـه بـا مـسـلمـانـى دیـدار كـنـد و در بـرخـورد، او را شـادمـان سـازد، خـداى متعال نیز او را مسرور خواهد ساخت .


وقتى مى توان با كلماتى و چهره و برخوردى خوش و دلپذیر، خاطرى را خرسند ساخت ، چرا باید با گفتن كلماتى ناخوشایند و اندوه آفرین ، غم بر چهره دیگرى نشاند و او را به یاد روزهاى تلخش انداخت و او را ماءیوس و دلسرد ساخت ؟
هـنـرمـنـد كـسـى اسـت كـه بـتـوانـد غـبـار غـم از خـاطـره هـا بـزدایـد.

خدا در همین نزدیکی است
يکشنبه 5/10/1389 - 11:40 - 0 تشکر 267169

خوشگویى


از شـاخـه هـاى دیـگر حسن خلق ، كه رابطه ها را استوارتر و پیوندها را صمیمى تر مى سازد، گفتار دلپذیر و شادى بخش است . متانت در سخن و ادب در گفتار و زیبایى در كلام ، خصلت پاكدلان بى كینه است و خلق و خوى اولیاء دین .
ارزش انسان و جوهره وجودى اش را زبان و بیان روشن مى سازد:
یكى تحقیر مى كند، یكى تشویق .
یكى عیب جویى مى كند، دیگرى تحسین و تقدیر.
یكى ملامت مى كند، دیگرى پر و بال مى دهد و امید مى آفریند.
كدام یك خوبتر است ؟
شما خودتان چگونه بیان و زبانى دارید؟ تلخ یا شیرین ؟ گزنده یا مرهم گذارنده ؟
آیـا بـا دیگران همان گونه صحبت مى كنید كه دوست دارید دیگران با شما آن چنان حرف بزنند و خطاب كنند؟
پذیرایى از دیگران ، همیشه با غذا و شیرینى و میوه نیست .
گاهى پذیرایى ، با یك كلام خوب و سخن شایسته است . این اكرام ، بالاتر از تغذیه و اطعام است ، چرا كه گفتار شایسته و زیبا غذاى روح است .
گفتن یك آفرین ، احسنت ، بارك الله مگر چقدر هزینه و خرج دارد؟
كـسـانـى هـسـتـنـد كه جان مى دهند، ولى حاضر نیستند یك كلام تشویق آمیز و محبت بار بر زبـان جـارى كـنـند.

بشنویم از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) كه اسوه اخلاق حسنه و الگوى ادب و گفتار و رفتار است كه فرموده است :
مـن اكـرم اخـاه المـؤ مـن بـكـلمـة یـلطـفـه بـهـا وفـرج عـنـه كـربـتـه لم یزل فى ظل الله الممدود علیه الرحمة ما كان فى ذلك

هر كس برادر با ایمانش را با گفتن كلامى ملاطفت آمیز و غم زدا، مورد تكریم قرار دهد، تا وقتى او شادمان است ، گوینده آن سخن همواره در سایه رحمت الهى به سر مى برد.


كلام تشویقى و آفرین و مرحبا گفتن بر عمل شـایـسـتـه دیـگـرى نـیـز، از ایـن گونه صالحات است . باز هم از كلام امام صادق (علیه السلام ) بشنویم :
من قال لاخیه المؤ من مرحبا كتب الله له مرحبا الى یوم القیامة ؛
هـركـس بـه بـرادر مـؤ مـن خـود مـرحـبـا بـگـویـد، خـداى متعال تا روز قیامت براى او مرحبا و آفرین مى نویسد.

غیر از پاداش الهى ، تاءثیرات اجتماعى خوشگویى در نرم ساختن دلها و جلب عاطفه ها و اسـتوار ساختن رابطه ها مشهود است . آنكه خوش سخن باشد، از دیگران نیز كلام نیكو مى شنود. این جهان كوه است و فعل ما ندا و البته كه حرف و سخن ما هم در كوهستان زندگیها انعكاس دارد و خوبى آن به خود ما منعكس مى شود.
كـسـى كـه گـفـتـار مـؤ دبـانـه داشـتـه بـاشد، دیگران نیز با او مؤ دب سخن خواهند كفت . وگرنه ...كلوخ انداز را پاداش ، سنگ است .

از كلام مولا على (علیه السلام ) است كه :
اجملوا فى الخطاب تسمعوا جمیل الجواب ؛
زیبا خطاب كنید، تا جواب زیبا بشنوید!...

كـیـفـیـت برخورد ما با انسانهاى دیگر، همان نتیجه را به ما برمى گرداند. ادب ، ادب مى آورد و توهین و فحش ، بدزبانى و اهانت متقابل را در پى دارد.


خوشخویى


از رموز موفقیت حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) در دعوت و رسالت خویش ، اخـلاق نیكو و برخورد شایسته و جذاب با مردم بود. حسن خلق آن حضرت ، امتیاز بارز آن مـظـهـر راءفـت و رحـمت بود. با همین اكسیر اعظم دلها را جذب مى كرد، دشمنان را دوست مى ساخت ، كینه ها را به مهربانى مبدل مى كرد، الفت مى آفرید و پیوند مى داد، دلها را با دلها، دستها را با دستها! و به همین سبب مدال انك لعلى خلق العظیم از خداى عظیم دریافت مى كرد.

كـلام نـرم ، رفـتـار شـایـسـتـه ، گـفـتـار امـیـرالمـؤ مـنـیـن مـؤ دبـانـه و جـاذبـه دار، تـحـمـل فـراوان و حـلم و بردبارى و چهره گشاده و بشاش ، از مظاهر و جلوه هاى حسن خلق است . به تعبیر دیگر، وقتى محبت خود را به دیگران ببخشید، در حوادث ، صبور و شكیبا بـاشـیـد، خشم خود را فرو خورده ، خویشتن دارى كنید، بدى را با خوبى پاسخ دهید و از خـشـونت و عصبانیت و بد زبانى و تحقیر و توهین و تكبر به دور باشید، داراى حسن خلق هستید.

اگـر خـداونـد به صاحبان حسن خلق ، پاداش جهاد و شهادت مى دهد، بیجا و گزاف نیست ، چـرا كه این هم نوعى مجاهده دارد. پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) براى تثبیت و گسترش همین كمالات اخلاقى و خوشخویى برانگیخته شد.

از كلمات نورانى او است :
ان الرجل یدرك بحسن خلقه درجة الصائم القائم
گاهى انسان در سایه خوشخویى ، به مقام و رتبه روزه داران شب زنده دار مى رسد!


انـسـى كـه مـؤ مـنـان با یكدیگر مى گیرند، بسیار قیمتى و باارزش است و این در سایه خـوش اخـلاقـى پـدیـد مـى آیـد كـه حـلقـه وصـل انـسـانـها به هم است . در جوامع غربى ، بـرخـوردهـا اگـر شـاد و همراه با لبخند است ، آن خوشرویى ها حركات سطحى و ظاهرى اسـت و ریـشـه در عمق دلها ندارد. اخلاق امریكاى و اروپایى ، تصنعى است . اما حسن خلق و خـوش بـرخـوردى در جـوانـع ایـمـانـى و اسـلامى ، ریشه در متن عقیده دارد و انسانها با هم یكدل و صمیمى اند، و دلسوز و رؤ وف و با محبت !

پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) رابطه مؤ من با مؤ من و برخوردشان را با هم ، همچون رسیدن یك تشنه به آب سرد و گوارا مى داند كه با آن سیرابى مى شود:
ان المؤ من لیسكن الى المؤ من كما یسكن قلب الظماءن الى الماء البارد

در كجاى اخلاق غربى ، این حالت یافته مى شود؟
در معاشرت مسلمانان با هم ، باید همدلى ، بیش از وحدت فیزیكى و پیوند سطحى حاكم باشد، تا به انس والفتهاى پایدار و رابطه هاى درونى بیانجامد. با سلام و مصافحه و حـسـن خلق و چهره باز و لبخند محبت زا و غم زدا و برخورد نیك ، این مهم تاءمین مى شود. مـیـزان اسـلامى بودن اخلاق هر مسلمان را باید در نحوه معاشرتش با دیگران جستجو كرد. خـوش خـلقـى ، دیـن و مـرام مـسـلمـانـى اسـت .

 بـه فـرمـوده حـضـرت رسـول (صـلى الله علیه و آله و سلم ): ایمان كسى كاملتر است كه اخلاقش بهتر باشد، كـسى به پیامبر شبیه تر و به او نزدیكتر است كه خوش خلق تر باشد و به تعبیر امام صادق (علیه السلام ):
پـس از عـمـل بـه واجـبـات الهـى ، مـحبوبترین كارها نزد خداوند، آن است كه انسان اخلاقى سازگار با مردم داشته و اهل مداراباشد
بـارى ... گـفـتـار و رفـتـار ما آیینه شخصیت ماست ، بكوشیم هر چه روشنتر و شفاف تر باشد.

خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 6/10/1389 - 8:39 - 0 تشکر 267501

سلام

خداقوت!...ادامه بدید.....علامت موافق رو من به رسم ادب و تشكر زدم....و می زنم....هستیم در خدمتتون

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 7/10/1389 - 10:27 - 0 تشکر 268449

مردم دارى


یـكـى از ضـرورتـهـاى اخـلاق مـسـلمـانى و معاشرت مكتبى ، مردم دارى است ، یعنى با مردم بودن ، براى مردم بودن ، در خدمت دیگران بودن ، شریك درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن . همراهى و همدردى و همگامى و همخونى با دیگران و هر نام دیگرى كه بتوانى بر روى آن بـگـذارى ، لیـكن واقعیت ، همه یكى است ، یعنى خود را خدمتگزار و غمخوار دیگران دیدن و دانستن .
ایـن ، رمـز و راز حـیـات اجـتماعى یك مسلمان است و براى او پایگاه مردمى و برخوردارى از راءفت و رحمت و مودت و حمایت مردم را فراهم مى آورد.


ماهى به آب زنده است و یك مسلمان اجتماعى ، به حسن سلوك با دیگران .
بـایـد دید چه چیزهایى و چگونه رفتارهایى و چه روحیاتى این زمینه و موقعیت و پایگاه را براى انسان پدید مى آورد؟ وقتى هدف یك مسلمان ، خدمت بیشتر به همنوعان است ، باید راه و رسم آن را هم آموخت . مردم دارى یكى از این رمزها است .


نمودهاى مردم دارى


بدون شناخت نمودها و شاخصهاى مردم دارى و این خصلت نیكو، نمى توان به رمز آن دست یافت . چه روحیه ها و خصلتهایى سبب جذب دیگران مى شود؟ جذبى كه راهگشاى توفیق بیشتر براى خدمت و همدلى باشد. برخى از این نمودها از این قرار است :


1 - خوش اخلاقى
حـسـن خـلق ، كـمـنـدى اسـت كـه دیـگـران را در دام مـحـبـت اسیر مى كند. كیست كه از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنین انسانى نشود؟


از امام صادق (علیه السلام ) پرسیدند:
حد و مرز اخلاق نیك ، چیست ؟
فرمود: آن است كه :
اخلاقت را نرم كنى ،
كلامت را پاكیزه سازى ،
و با چهره اى باز و گشاده با برادران دینى ات روبرو شوى
.


گـشـاده رویى ، از بارزترین صفات رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) بود كه سـهمى عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگى آنان به شخص پیامبر اسلام داشت .

خداوند درباره این خصلت مردمى رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرماید:
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظاء غلیظ القلب لانفضوا من حولك ؛بـه خـاطـر رحـمـت الهـى بـود كـه بـراى مـردم نـرم شـدى و اگـر تـنـدخـو و خـشـن و سخت دل بودى از دور تو پراكنده مى شدند.
در ادامـه آیه مى فرماید: پس ، از آنان در گذر، بر ایشان استغفار كن ، و در كار با آنان مشورت نما.


گـویـا كه عفو، استغفار و مشورت ، نمونه هاى دیگرى از حسن خلق و رفتار مردم دارانه و جـاذب اسـت ، چـرا كه نوعى اعتماد به مردم و به حساب آوردن آنان است و چنین برخوردى ، عامل جاذبه شخص مى گردد.


2 - عفو و گذشت


كینه توزى و لجاجت ، ویژه روحهاى حقیر و همتهاى پایین است .
بـرعـكـس ، آنـان كـه نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزشها را مى پذیرند، از خطاهاى دیـگـران چـشـم مـى پـوشـنـد و از حـق شخصى خویش ‍ در مى گذرند. بلند نظرى انسان ، عامل محبت دلهاى دیگران است . براى خود انسان نیز نوعى لذت روحى دارد و گفته اند: در عفو، لذتى است كه در انتقام نیست .
عفو و گذشت و چشم پوشى و نادیده گرفتن لغزشهاى دیگران ، دانه هاى جلب محبت است و دیگران را خوشبین ، وفادار و بامحبت نگاه مى دارد.


امام سجاد (علیه السلام ) در دعاى بلند مكارم الاخلاق ، از خداوند این گونه مى طلبد:
خداوندا!...
مرا ثابت قدم و استوار بدار، تا با ناخالصان و دغلها، خیر خواهانه برخورد كنم ،
و هر كس از من دورى گزید، من به او نیكى كنم ،
و به كسى كه مرا محروم كرده ، بذل و عطا كنم ،
و با آن كه با من قطع رابطه كرده ، بپیوندم ،
و كسى را كه غیبت مرا كرده است ، به خوبى یاد كنم ،
توفیقم ده كه نیكى را سپاسگزار باشم ،
و...از بدى ، چشم پوشم و درگذرم
.


3 - بخشش و محبت
آدمیزاد، بنده احسان است . به هركس نیكى كنى ، او را رام و مطیع خویش مى سازى و به هر كـس مـحـبـت و لطـف كـنـى ، قـلعـه دلش را فـتـح كـرده اى . بـه قول سعدى :

بـنـده حـلقـه بـگوش ، ار ننوازى ، برود لطف كن لطف ، كه بیگانه شود حلقه بگوش

این تعلیم حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) است كه :
اى مردم !
مى دانم كه نمى توانید با اموالتان همه مردم را راضى كنید، ولى با چهره باز و گشاده رویى و خوش اخلاقى ، مى توانید
.


و سخن مولایمان حضرت امیر (علیه السلام ) چنین است :
بالایثار یسترق الاحرار؛
آزادمردان ، با ایثار، بنده و غلام مى شوند.


البـتـه بـنده و غلام خوبیها و كرامتهاى اخلاقى . این هم گام دیگرى در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحكیم رابطه هاى عاطفى در جامعه بشرى است .


4 - تواضع و خاكسارى


هـمـچـنـان در پـى بـیـان نـمـونـه هایى از روحیه مردم دارى هستیم . افتادگى و تواضع و فـروتـنى ، یكى دیگر از این ویژگیهاست . چنین كسان مى توانند مردم را دور شمع وجود خـودشـان جـمـع كـنند، آن گونه كه پیامبر خدا بود و انجام مى داد. تكبر، پشت انسانها را خالى مى كند و زیر پا را هم !


مـردم ، از پـیـرامـون افـراد مـغـرور و مـتـكـبـر و خـودخواه ، پراكنده مى شوند. برعكس آن ، تواضع ، مردم را به محبت و عنایت و حمایت مى كشاند.

امام على (علیه السلام ) فرموده است :
سه چیز موجب محبت دیگران مى شود: الدین و التواضع و السخاء؛
دیندارى ، فروتنى و بخشندگى .


مـغـروران و خـود بـزرگ بـیـنـان ، هـرگز نمى توانند با جمعى كار كنند و حمایت آنان را هـمـواره بـا خود داشته باشند. اگر هم چند صباحى مردم در پى آنان باشند، به تدریج رهـایـشـان مى كنند. مى گویى نه ؟ به اطراف و دوستانت بنگر، و به آنان كه كارى در دستشان است دقت كن . ببین متكبران در میان مردم جا دارند، یا متواضعان ؟


5 - حوصله و تحمل


سـعـه صدر، وسعت نظر و ظرفیت لازم داشتن ، از نمونه هاى دیگر مردم دارى است . گاهى افـراد، بـى حـوصله اند، از جایى و چیزى ناراحتى دارند، یا ضرر و آسیبى دیده اند، یا تـحـت فشار و گرفتارى اند، توقعشان بالاست ، عصبانى مى شوند، حرف تند مى زنند و...
آن كه صبور باشد و بردبار، مى تواند با مردم كنار آید،
آن كه تحمل حرفها، تندیها و بداخلاقیها را در مكتب صبر، تمرین و تجربه كرده باشد، مـى تـوانـد در ارتباط با مردم ، به خدمت خویش ‍ و حضور كریمانه در كنارشان ادامه دهد. خـود تـحـمـل و مـقـاومت ، براى انسان ، هوادار درست مى كند. از كوره در نرفتن ، بردبارى نـشـان دادن ، خـشـمـگـیـن نشدن ، از آثار این ظرفیت است .

 كسى كه از این ویژگى اخلاقى برخوردار باشد، از یارى و حمایت دیگران هم برخوردار خواهد بود. باز بشنویم از كلام امیرالمؤ منین (علیه السلام ) كه فرمود:
بالحلم تكثر الانصار
.
و نیز این كلام نورانى آن حضرت :
بالاحتمال و الحلم یكون لك الناس انصارا و اعوانا.


كـه هـر دو سـخـن ، مـعـنـاى مـشـابـه دارد، یـعـنـى : در سـایـه حـلم و بـردبـارى و تحمل است كه یاوران زیاد مى شوند و مردم ، پشتیبان و حامى تو مى گردند.
این خصلت ، بویژه براى كسانى كه با مردم در تماس و ارتباط بیشترى اند و در معرض مـراجـعات ، طرح سؤ الها، نیازها، توقعات و مشكلاتند، ضرورى تر و از مهمترین صفات شایسته براى مسؤ ولان است .


6 - تفقد و رسیدگى
مردم ، بویژه گرفتاران و دردمندان ، نیازمند احوالپرسى ، رسیدگى ، سركشى و در یك كلمه تفقدند.
گـاهـى یـك احـوالپرسى و سلام ، شادابى روح و نشاط زندگى فراوانى (براى هر دو طرف ) پدید مى آورد.
گـاهـى نـوشـتـن یـك نـامـه یـا تـلفـن كـردن بـه یـك آشـنـا و فامیل ، محبتها و صفاهاى بسیارى ایجاد مى كند.
گاهى سر زدن به همسایه و عیادت یك بیمار و شركت در یك مجلس ختم یا عروسى ، مبداء بسیارى از دوستیهاى ماندگار مى شود.


دید و بازدیدهاى خانوادگى ، دلها و زندگیها را به هم مربوط مى كند.
پـرسـیـدن از گـرفـتـاریـهـا و مـشـكـلات دیـگـران و تـلاش در حل و رفع آنها، در دلها را به روى انسان مى گشاید.
پـس چـه بـایـد كـرد؟ روشـن اسـت : با مردم زیستن ، با همسایه ها و همشهریها و همكاران و مـعـاشـران و همنوعان ، جوش خوردن ، انس ‍ گرفتن ، در رنج و راحت دیگران شریك شدن ، فـاصـله هـا را بـا دیـگـران كـوتـاه كـردن ، قـطـع رابـطـه هـا را بـه آشـتـى بدل كردن ، اختلافها و كدورتها را زدودن و...
اینها همه عمل صالح است .
و خداوند چنین نیكوكاران را دوست مى دارد.

تا توانى به جهان خدمت محتاجان كن به دمى یا دِرمى یا قلمى یا قدمى

مـردم دارى ، اخـلاق زیـبـنـده مسلمانى است كه مى خواهد از الگوهاى دینى و ارزشهاى مكتبى الهام بگیرد و زندگى اسلامى داشته باشد.
بـایـد بـا عـمـل ، دگـران را جـذب كـرد، نـه بـا حـرف ! گـفـتـار بـى عمل ، چكِ بى محل است . و مردم دارى ، اخلاق انبیا و اولیاست ...

خدا در همین نزدیکی است
پنج شنبه 9/10/1389 - 20:9 - 0 تشکر 269149

صله رحم

خـویـشـاونـدان ، ارتـبـاط خـونـى بـا هـم دارنـد. شـاخ و بـرگهاى یك درختند و گلهاى یك بوستان . پس ، ارتباطشان هم طبیعى است و قطع رابطه و رفت و آمد میان اقوام ، عارضه اى ثـانـوى و یـك بـیـمـارى اجـتـمـاعـى و آفـت خـانـوادگـى بـه حـساب مى آید و اگر بى دلیـل بـاشـد، زشـت و نـارواسـت . اگـر دلیـلى هـم داشـتـه بـاشـد، قابل رفع و شایسته تجدید رابطه است .


حضرت على (علیه السلام ) فرمود:
صلة الرحم توجب المحبة؛
پیوند با خویشاوندان (صله رحم ) محبت مى آورد.

روشـن اسـت كـه قـطـع ایـن رابـطـه هم ، سردى و كدورت و جدایى دلها را در پى دارد. در احادیث ، از صله رحم به عنوان محبوب كننده انسان میان بستگان یاد شده است : صلة الرحم ... محبتة فى الاهل؛
سـفـارش اكـیـد دین ، بر این است كه حتى با آنان كه با شما بریده و قطع رابطه كرده انـد، صـله رحم و تجدید رابطه كنید (صل من قطعك ) كه این ، نوعى ایثار و گذشتِ فوق العاده مى طلبد.
مـحـدوده ایـن پـیـونـد نـیـز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان مى گیرد.

امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
صل رحمك و لو بشربة من ماء؛
صله رحم كنید، هرچند در حد خوردن جرعه آبى باشد.


در حدیث معروف دیگرى آمده است :
صلوا ارحامكم و لو بالسلام ؛
هرچند با سلام گفتن ، با خویشاوندان پیوند برقرار كنید.

آنـچـه گـاهـى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و دیدارهاى خویشاوندان یا دوستان مى شود، تـوقـعـات بالا، هزینه و مخارج ، معطلى رفت و برگشت ، وقت نداشتن افراد و... است . اما اگـر بـه حـداقـل هـم راضـى بـاشـیم و لحظه اى نشستن و حالى پرسیدن و آبى و چایى خـوردن و بـرخـاسـتـن ، یـا از هـمـان دم در، سـلام كـردن و جـویـاى حال شدن و برگشتن هم باشد، صله رحم ها بیشتر و ارتباطها قویتر خواهد گشت .

آثار و نتایج

ایـن نـوع پیوند، فواید بسیار و آثار دنیوى و اخروى فراوانى دارد كه از احادیث بسیار آن ، تنها به دو نمونه زیر، اكتفا مى كنیم :


حضرت امام باقر (علیه السلام ) فرمود:
صلة الارحام تزكى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تیسر الحساب و تنسى ء فى الاجل ؛
صـله ارحـام ، اعـمـال را پـاك ، امـوال را افـزون ، بـلاها را دفع ، حساب را آسان مى كند و اجل را به تاءخیر مى اندازد.


هـمـچـنـان كـه مـى بـینید، نتایج یاد شده ، برخى به امور دنیوى مربوط است ، برخى هم نـتـایـج اخـروى و پـاداشـهـاى خـدایـى را نـسـبـت بـه ایـن عمل ، بازگو مى كند.


حدیث دیگر از امام صادق (علیه السلام ) است :
صـلة الارحـام تـحسن الخلق و تسمح الكف و تطیب النفس و تزید فى الرزق و تنسى ء الاجل ؛
صـله رحـم ، اخـلاق را نـیـكـو، دسـت را بـخـشـنـده ، دل و جـان را خوش مى سازد، رزق را مى افزاید و اجل و مرگ را به تاءخیر مى اندازد.


ایـن كـار نـیـك و سـاده ، آن قـدر سـازنده و مفید است و آنچنان مورد رضاى پروردگار، كه گـاهـى تـقـدیـر الهـى بـه خـاطـر آن عـوض مـى شـود و خـداونـد بـه پـاداش ایـن عمل نیكو، بر عمر كسى مى افزاید. در مقابل ، قطع رابطه ها و بریدن از خویشاوندان ، به حدى شوم و نفرت بار و در نظر خداوند، ناپسند است كه عمر را مى كاهد.


به این حدیث تكان دهنده توجه كنید:
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ما چیزى را جز صله رحم سراغ نداریم كه عمر را زیاد كـنـد، تـا آنـجـا كـه گـاهـى تـا زمـان مـرگ یـك نـفـر، سـه سـال مـانـده اسـت ، ولى او اهـل صـله رحـم مـى شـود. آنـگـاه خـداونـد سـى سـال بـر عـمـرش مـى افـزایـد و سـى و سـه سـال دیـگـر زنـده مـى مـانـد. و گـاهـى اجل كسى سى و سه سال است ، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطه هاى خویشاوندى ، كاهش مى یابد و عجلش سر سه سال فرا مى رسد.

مرز صله رحم


ایـن ادب مـعـاشـرت ، اخـتـصـاص بـه بـستگان پاك و با تقوا و حزب اللهى هم ندارد. یك وظـیـفـه اخـلاقـى است ، حتى نسبت به آنان كه اهل گناهند. چه بسا به بركت رفت و آمدهاى بـسـتـگـان صـالح ، فـاجـران هم راه صلاح پیش گیرند و تاثیر بپذیرند. گاهى ترك مـراوده و رفـت و آمـد، سـبب مى شود كه بستگان معصیت كار، در گناه و بیراهه خود، بیشتر پـیـشـروى كنند، ولى حفظ رابطه ، جلوى بدتر شدن آنان را مى گیرد. در این صورت ، تكلیف ، همچنان نگهبانى از این خط ارتباط و پیوند خویشاوندى است .


یكى از شیعیان از امام صادق (علیه السلام ) مى پرسد: برخى خویشاوندانم خط و تفكر دیگرى دارند، غیر از فكر و مرامى كه من دارم . آیا آنان بر من حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى ، حـق قـرابـت و خـویـشـاونـدى را چـیـزى قـطـع نمى كند. اگر با تو همفكر و هم عقیده باشند، دو حق بر تو دارند: یكى حق خویشاوندى ، دوم حق اسلام و مسلمانى.

حتى اگر بستگان ، مایه آزار انسان را هم فراهم كنند، باز حق گسستن پیوند را نداریم . در حدیث آمده است :
مـردى خـدمـت رسـول خـدا (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) آمـد و عـرض كـرد: یـا رسـول الله ! مـن خـویشاوندانى دارم كه من با آنان پیوند مى كنم و رابطه دارم ، اما آنان آزارم مـى دهـنـد. تـصـمـیـم گـرفـتـه ام آنـان را تـرك كـنـم . حـضـرت رسـول فـرمـود: آنـگـاه ، خـدا هـم تـو را تـرك مـى كـنـد!...گـفـت : پـس چـه كـنـم ؟ رسـول خـدا فـرمـود: بـه كـسـى كـه مـحرومت كرده ، عطا كن ، با كسى كه از تو بریده ، رابـطـه بـرقـرار سـاز، كـسـى كه بر تو ستم كرده ، از او درگذر. هرگاه چنین كردى ، خداوند پشتیبان تو خواهد بود
.


از على (علیه السلام ) نقل شده كه فرمود:
صلوا ارحامكم وان قطعوكم ؛
بـا خـویـشـاونـدانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع رابطه كرده باشند.


سـنـتِ صـله رحـم ، از نـیـكـوتـریـن بـرنـامـه هـاى دیـنـى در حـیـطه معاشرت است . گرچه شـكل نوین زندگى و مشغله هاى زندگى هاى امروزى ، گاهى فرصت این برنامه ها را از انـسـانها گرفته است ، ولى حفظ ارزشهاى دینى و سنتهاى سودمند و ریشه دار دینى ، از عـوامـل تـحـكیم رابطه ها در خانواده ها است . بویژه در مناسبتهاى ملى ، در اعیاد و وفیات و آغـاز سـال جـدیـد، فـرصـت طـبـیـعـى و مـنـاسـبـى بـراى عمل به این سنت دینى است .
باشد كه بر دستورالعملهاى مكتب در بعد اجتماعى و خانوادگى ، وفادار بمانیم و صفاى زندگى را در سراب غربزدگى و تقلید از فرهنگ بیگانه نبازیم .

خدا در همین نزدیکی است
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.