خسرو شكیبایی كه رفت پیكره بازیگری در سینمای ایران لرزید.
از آن زمان به بعد مجبور شدیم بازیهای خوب را عالی فرض كنیم و بازیهای ضعیف را خوب. اگر نگاهی به اكرانهای سینماها بیندازید درخواهید یافت كه اكثر فیلمها در گونه طنز روایت شده و از قضا بازیگران مشترك بسیاری را نیز در اختیار دارند.از حامد كمیلی گرفته تا رضا عطاران و حتی بهاره رهنما، هر كدام دو فیلم را بر پرده نقرهای دارند. اما آنچه مسلم است اینكه متاسفانه مفهوم ژانر طنز در سینمای ایران، فقط در خنداندن سطحی مخاطب خلاصه شده و عموما بازیگران این ژانر، سختی فراوانی را ازبابت آنالیز نقشهایشان متحمل نمیشوند. این یك مسئله ریشهای است چرا كه نویسندگان این آثار، كمتر به خلاقیت كاراكترهای داستانشان بها میدهند و منظورشان فقط جفت و جور در آمدن قصه است حال یا از مسیر منطقیاش(كه ما خیلی كم دیدهایم) و یا از مسیر لودگی و غیر منطقی.
اكران این روزها تنها در دستان چند نفر از بازیگران محدود میچرخد كه طبیعتا از فروش فیلمها میتوان تشخیص داد كه آیا این بازیگران توانستهاند در جذب مخاطب موفق عمل كنند یا خیر. ما در این یادداشت قصد داریم نگاهی مختصر بر بازی چند تن از بازیگران اصلی این فیلمها داشته باشیم.
سكانس اول: بازیهای متوسط رو به جلو
البته اگر بخواهیم چشم در چشم برخی بازیگران از نقش آفرینی آنها خرده گرفته یا نقدی كنیم باید منتظر واكنشی سخت از سوی آنها باشیم.اتفاقا مشكلات سینمای ملی در حوزه بازی دقیقا به همین جریان مربوط میشود كه هر بازیگر در ایفای یك نقش، فقط بر اساس معیارهای ذهنی خود عمل میكند و در راه رئالیزه شدن نقشش نه تحقیق آنچنانی انجام میدهد و نه به الگو برداری از ما به ازاهای خارجی روی میآورد.از طرفی دیگر یك بازیگر، حال به هر دلیلی مورد اقبال سطحی عموم مواجه میشود و از آن زمان به بعد است كه هیچگونه نقد و اشكالی را در مورد بازیاش نمیپذیرد و تنها به كاری كه خودش فكر میكند صحیح است اصرار میورزد. قصد آسیب شناسی این جریان را نداریم اما باید معترف باشیم كه هم اكنون هیچ بازی درخشانی از بازیگران وجود ندارد و از این حیث بهترین بازیها را در رگال متوسط رو به جلو گنجاندهایم.
باران كوثری اسم و رسم دارترین بازیگران اكران امروز ماست كه با نقش آفرینی در اپیزود اول «لطفا مزاحم نشوید» پس از یكسال، دوباره به روی پرده بازگشته است. كوثری حداقل در سن خود بازیگر بزرگی است اما آنچه ما از او در این فیلم میبینیم یك بازی ابتر است كه البته اشكالش هم متوجه فیلمنامه است نه بازی او. نقشی كه برای كوثری در این فیلم نوشته شده اولا فاقد هرگونه خلاقیت و ابتكاری است و همچنین بیسر و ته است. شاید نیاز به توضیح نباشد كه كوثری ممكن است به دلیل رودربایستی با محسن عبدالوهاب بازی در این نقش را قبول كرده است چون با توجه به شناختی كه از او داریم، تقریبا غیر ممكن بود كه وی در شرایط عادی، بازی در چنین نقشی را بپذیرد.
هدایت هاشمی هم كه این روزها نسبت به حذف تصویرش از بیلبوردهای تبلیغاتی شهرها، به شدت عصبانی است، توانسته خیلی خوب نقش یك روحانی شهرستانی را ایفا كند. مخصوصا در لحظاتی كه چند حالت روانی بر او عارض میشد، به سادگی میتوانستیم زیبایی این كلافگی را در بازی او ببینیم. اگرچه به لحاظ فیزیكی نقش او جای كار نداشت اما به لحاظ روانشناختی رفتاری، میتوانیم نمره خوبی را به بازی او در فیلم «لطفا مزاحم نشوید» بدهیم.
مجید صالحی با بازی در «بعد از ظهر سگی سگی» همه را غافلگیر كرد. نقش رئال-كمدی وی در این فیلم به همراه گریم خاصش خیلی خوب جواب داد و حوزه جدیدی از بازی این بازیگر را به نمایش گذاشت. بازی صالحی در این فیلم با توجه به اینكه یك بازی صرفا كمدی نبوده، خیلی بیشتر از نقشهای قبلیاش به چشم آمده است.
یكی از بزرگترین دلایل موفقیت «سن پطرزبورگ» بازی منعطف «پیمان قاسم خانی» در این فیلم است. بیشك تلفیق فضاسازیهای ذهنی قاسمخانی نویسنده بر رفلكسهای قاسمخانی بازیگر، موجب این بازی درخور توجه از سوی او شده است. بازی قاسمخانی وقتی بیشتر به چشم میآید كه با توجه به لوكیشنهای متعدد این فیلم و همچنین تقابل او با كاراكترهای متكثر، بازیهای ارتجاعی متفاوتی را از او شاهد هستیم. بازیهایی كه در هر صحنه، لحن او عوض شده و بدین ترتیب شوخیها رنگ دیگری به خود میگیرند.
اما تمام موفقیت بازیگری «سن پطرزبورگ» را نباید به پای قاسم خانی نوشت چرا كه بازیگر مقابل او در این فیلم خیلی به در آمدن نقشاش كمك كرد. محسن طنابنده كه سال گذشته برای یك نقش كاملا جدی در «هفت دقیقه تا پاییز» مفتخر به كسب سیمرغ شده بود، این بار در نقشی كاملا كمیك بسیار خوش درخشید و توانست لحن بازی خود را تا حدود بسیاری به زبان طنز فیلم نزدیك كند. ضمن اینكه او در این فیلم میبایست در لباس چند تیپ شخصیت ظاهر میشد كه از قضا توانست در كلیت كار نمره قابل قبولی را از آن خود كند.
مطمئنا بسیاری از تماشاگرانی كه به دیدن «ملك سلیمان» نشسته اند، با تمام شدن فیلم نیز هرگز متوجه نشدند كه بازیگر نقش جادوگر همان مهدی فقیه آرام خودمان است كه در این فیلم برخلاف گریم نقش منفی و فوق العاده سعید ملكان، همواره در هیبت یك پدربزرگ دلسوز ظاهر میشد. فقیه در این فیلم به قدری زیبا و پر تحرك ظاهر شد كه میتوان با قطعیت عنوان كرد كه او بهترین بازی عمرش را در این فیلم ایفا كرده است علی الخصوص در سكانس اول «ملك سلیمان» كه همه در این تكاپو بودند كه بفهمند بازیگر این نقش كیست.
سكانس دوم:بازیهای ضعیف رو به جلو
از حامد بهداد شروع میكنیم كه به شدت باید به فكر تغییر لحنش باشد. بهداد اكشنهای خیلی خوبی دارد اما صدای بدی دارد كه سبب میشود او در تمامی فیلمها و در هر نقشی كه ظاهر میشود، دیالوگها را به طرزی مشابه ادا كند كه این عامل، ضربه جبران ناپذیری را به بازی خوب او وارد میكند. ضمن اینكه بهداد باید به فكر بازی در نقشهایی متفاوتتر باشد. چیزی كه ما از او در اپیزود پایانی «لطفا مزاحم نشوید» دیدیم، یك بازی جدید و دوستداشتنی از او نبود.
مرد پر كار این روزهای سینمای ایران، به شدت مورد نقد منفی سینماگران و البته استقبال تماشاگران واقع شده است. رضا عطاران نقشی خوب اما غیر اصلی در «بعد از ظهر سگی سگی» دارد و نقشی اصلی و پراز تكههای طنز در «هر چیه خدا بخواهد».از فیلم اولش شروع میكنیم كه عطاران در آن نقش یك جوان ولگرد و آس و پاس را ایفا میكند. تماشاگر در این فیلم به عطاران میخندد اما نه به طنز او بلكه به نوع گریم و دیالوگهای خنده دارش. بجز اینها ما هیچ چیز دیگری از او نمیبینیم. اما در «هر چه خدا بخواهد» نقش او كمی پررنگتر است.البته طنازیهای او در این اثر، ما را به روزهای اوج ابتكار وی در این حوزه میبرد. عطاران با بازیهای مشابهی كه در چند فیلم اخیر از خود به نمایش گذاشته، باید خیلی با وسواس عمل كند تا لودگی، او را در بر نگیرد. طنزهای بكر عطاران هموارمورد توجه مردم بوده اما این چیزهایی كه این روزها ما به اسم حركات كمیك از او میبینیم به هیچ وجه از جنس طنزهای اصیل او نیست.
بهاره رهنما در «سن پطزبورگ» همان بازیگر افسار گسیختهای است كه جنب و جوش فراوانی دارد كه از این حیث،دارای نوعی سبك برای بازی خود است اما آنچه ما از او در « بعدازظهر سگی سگی» مشاهده میكنیم، یك بازی جمع و جور و خیلی آرام است. در حقیقت یك بازی مهارشده كه عملا با توجه به نوع نگارش نقش وی، لحظات كمیكی را از او(آن هم در محدوده دیالوگ و نه بیشتر)می بینیم. به همین دلیل است كه رهنما در این فیلم خیلی كمتر به چشم میآید.
شاید بهترین انتخابی كه میشد برای بازیگر نقش اول فیلم «ملك سلیمان» در نظر گرفت، امین زندگانی بود. خونسردی ذاتی كه در چهره زندگانی موج میزند، او را بیش از هر نقش آفرینی دیگرش در این نقش تثبیت میكند. ژستهای او در این فیلم خیلی خوب جواب داد، فقط نوع بیان او دراین فیلم مخصوصا به هنگام عصبانیتش در مواجهه با عالمان یهود، از آن تحكم منعطفانه برخوردار نبود. (كه با وجود پادشاهی،پیامبر هم بود.) بازی زندگانی در این فیلم بار دیگر او را در مسیر حرفهای سینما قرار داد.
و در نهایت به آخرین بازیگر این بخش میرسیم كه انگیزهاش برای ورود به دنیای بازیگری، استاد شكیبایی بوده. ترانه علیدوستی در فیلم «هر چه خدا بخواهد» بازی كاملا سردی ارائه میدهد. برای علیدوستی كه در این سالها در فیلمهایی فاخر با كارگردانانی بزرگ ظاهر شده، فوقالعاده عجیب بود كه بخواهد در این فیلم بازی كند، آن هم در نقشی كه هیچ ارمغانی را برایش به همراه نداشت. مخصوصا در سكانسهای اولیه كه همان آشنایی كلیشهای و مشمئزكننده دختر و پسر است. علیدوستی حتما باید در نوشتار یا مصاحبهای توضیح دهد كه تحت چه شرایطی حاضر شده در این فیلم بازی كند. او كسی بود كه به دلیل نبودن فیلمنامه خوب، حتی یكسال در خانه بیكار نشست و بازی نكرد اما چرا چنین بازیگری باید به پیشنهاد بازی در این فیلم(كه البته كمدی بدی نبوده و از آنطرف عالی هم نیست)جواب مثبت دهد؟!باید از خود او پرسید.
سكانس آخر: بازیهای افتضاح رو به عقب
حامد كمیلی فقط در «تردید» و «پسر آدم،دختر حوا» آن هم به لطف همنشینی و مشاوره با واروژ كریم مسیحی و رامبد جوان خوب ظاهر شد و تقریبا در تمامی آثار سینمایی دیگرش بد بازی كرد. میمیك خاص صورت او، مخصوصا گردی بیش از اندازه چشمهایش قدرت هرگونه بازی طنزی را از او میگیرد. ضمن اینكه او فقط به ادای شسته و رفته دیالوگها در سناریو بسنده میكند و عملا هیچ خلاقیتی در جهت پرورش نقشاش انجام نمیدهد. نقشهای بسیاری كه اگر به بازیگران قدر این حوزه(كمدی)سپرده میشد میتوانستند خیلی خیلی بهتر از كمیلی از عهده ایفای آن برآیند. بازی كمیلی در «هرچه خدا بخواهد» و مخصوصا در «دردسر بزرگ» ادامه بازیهای ضعیف او در فیلمهای كمدی است. او هنوز با سوپراستار شدن فاصله خیلی زیادی دارد و اگر به همین روال پیش رود،از جایگاه كنونیاش نیز سقوط خواهد كرد.
چند ماه پیش یكی از دوستان به ضرس قاطع میگفت كه لیلا اوتادی گرانترین بازیگر سینماست! به سراغ آرشیوم رفتم و تمام فیلمهای اوتادی را مرور كردم اما در اوتادی هر چیزی یافت میشد الا بازی خوب. چند هفته پیش، پس از دیدن فیلم «دردسر بزرگ» همان دوست را دیدم كه این بار به من گفت كه ادعای آن روزش در حد حدس بوده، كه در جایی شنیده بود موقعیت بازیگری اوتادی با توجه به نقش آفرینی جدیدش در «دردسر بزرگ» به بالاترین حد خود میرسد! منبع:کافه سینما