هر که کند روی طلب سوی او * قبله ذرات شود کوی او
عشق که به بازار بتان جای اوست * سلسله بر سلسله سودای اوست
گرمی عشاق خراب است عشق * آتش دلهای کباب است عشق
عشق نه وسواس بود ، نی غرض * عشق نه سودا بود و نی مرض
گفت به مجنون صنمی در دمشق * کی شده مستقرق دریای عشق
عشق چه ومرحله عشق چیست *عاشق و معشوق در این پرده کیست
عاشق یکرنگ حقیقت شناس * گفت که ای محو امید و حراس
نیست در این پرده به جزعشق کس* اول وآخرهمه عشق است و بس
عشق مجازی به حقیقت قویست * کوشش عاشق کشش معنویست
گرم ره عشق درآتش خوش است * نقد روان صافی بیدل خوش است
آتش عشق از من دیوانه پرس * کوکبه شمع ز پروانه پرس
ما که در این آتش سوزنده ایم * کشته عشقیم و به او زنده ایم
آب خزر گرچه ز جان خوشتر است *چاشنی عشق از آن بهتر است
اهل ملامت که سلامت روند * راه ملامت به سلامت روند
گر تو در این مرحله آسوده ای * عاشق آسایش خود بوده ای