سلام. چه سوال باحالی
1-یک وصیت نامه بلند می نویسم شامل تمام سفارشات(حلالیت ها-خیرات های درخواستی-درددل به کسانی که دوستشون داشتم)
2-گریه می کنم و گریه
3-غیر از نماز یومیه-2 رکعت نماز می خونم با 100 درصد اخلاص
4-گریه می کنم و گریه
5-به هر جون کندنی باشه توبه می کنم و از خدا می خوام "کلهم" گناهانم رو ببخشه.انقدر زار می زنم دلش رحم بیاد.
6-گریه می کنم و گریه
7-بیرون میرم. فرقی نداره کجا باشه فقط طبیعت باشه. جایی که بشه خلوت کرد.چند ساعت تموم تفکر می کنم. به برزخ...به اون دنیا...به فرشته ها...به قبر و مصائبش...به خودم...به کارهام...به والدینم...به دوستام...به مرده ها...به پیامبرها...به خوشی هام...ناخوشی هام...به سالهای زندگیم...به آرزوهام... هدف های نرسیده ام...به همه چی...مخصوصا بدجنسی هام...خودخواهی هام...غر زدنهام...به همه گناهام...
8-در صورت امکان میرم پیش یک نفر که عاشقش باشم. بغلش میکنم زار زار گریه میکنم.هرچی تو دلمه بهش میگم همه حرفامو غصه هاموبیرون میریزم اون آرومم میکنه شروع میکنه همدردی و جملات آرامش بخش.
9- انقدر بهش میگم دوستت دارم که از حال برم.
10-(ساعت آخر)کم کم دلتنگی و غصه هام زیاد میشه.کم کم ترس برم می داره. بدنم یخ کرده. شروع می کنم لرزیدن...استرس تا مغز استخونم هم نفوذ کرده...
11-خداحافظی هامو کردم. اشکهام هم تموم شده... چند دقیقه ای بیشتر نمونده...کم کم وقتشه... به چشمان محبوبم نگاه می کنم و میگم که فراموشم نکنه...(چیزی شبیه اسید سولفوریک تو رگهام جریان داره)...شروع می کنم به ذکر گفتن و به انتظار عزرائیل دراز میکشم .......
خداحافظ...من رفتم!