آزادانهترین انتخاب
سعی کنید به همه داشتههای مادی و معنوی خودتان و دیگران توجه کاملی کنید. این موارد را به عنوان نمونه ارائه میکنم: خانواده شامل پدر و مادر و برادران و همسر و فرزندان، اقوام، دوستان، آشنایان، کشور و شهر محل سکونت، تحصیلات و توانمندیهای آموزشی چون زبان، رایانه و... ، داراییهای فیزیکی مثل منزل، ویلا، باغ، اتومبیل و...، علائق و وابستگیها، ورزشهای مورد علاقه، شغل و حرفه و هر چیز دیگری که داشتهی خود محسوب میکنید. حتی سرمایههای معنوی انسان چون ایمان، دین، مذهب، مکتب، اعتقادات و... را هم در نظر بگیرید. آیا با خود اندیشیدهاید که سهم ما در انتخاب هر یک از آنها چقدر است؟ مثلا آیا شما میتوانستید اعضای خانواده خود را انتخاب کنید؟ پدر دلخواه یا مادر دلخواه یا برادری که شما پسند میکنید و ...؟ مسلما دست ما در انتخاب آنان باز نیست. سهم شما در انتخاب محل تولد یا حتی محل زندگیتان چقدر است؟ اگر شما در جای دیگری به دنیا میآمدید، همین جا که الان سکونت دارید را انتخاب میکردید؟ در مورد رشته تحصیلی چگونه فکر میکنید؟ شما چرا رشتهای که در آن درس خواندهاید یا میخوانید را انتخاب کردهاید؟ آیا القائات اطرافیان در انتخاب شما سهم داشته است یا آن که انتخاب خود شماست؟
کمی فکر کنید میبینید که داستان زندگی ما حیرت آور است. در واقع اجزای آن چه که ما نام آن را زندگی میگذاریم، یا اصلا انتخاب ما نیست، یا سهم ما در انتخاب آنها ناچیز است و یا آن که ما نیز سهمی در انتخاب آن داشتهایم ولی نه آن که کاملا منطبق بر خواست و اراده ما باشد.
من فکر میکنم شاید تنها یک استثناء در این میان باشد و هر انسانی در انتخاب آن فقط و فقط با تکیه بر احساس خود، با میل ورغبت درونی خودش، برمیگزیند و انتخاب میکند و هیچ کس را در برگزیدن آن نقشی نیست و آن عشق است. عشق خصوصیترین بخش زندگی انسان است و عشق به معشوق وقتی میآید، نه کسی از راز درون انسان خبری دارد و نه میتواند بر آن تأثیر نهد و انسان فقط با شوق و اراده خود، به معشوق دل میبندد و دل اسیر او میسازد.
آری؛ عشق، آزادانهترین انتخاب انسان است؛ انتخاب خود او. و از همین روی است که اگر همه مردمان جهان همداستان شوند، تا عاشق از معشوق روی گرداند، بی ثمر است و سودی نمیدهد و نیز از همین روی هست که بسیاری، عشق خود را مکتوم نگه میدارند زیرا حتی در راز عشق نیز برای دیگران سهمی قائل نیستند.