بسم الله الرحمن الرحیم
"رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی"
به تناسب اینكه در آستانه فرارسیدن دو فرصت كم نظیر و گرانبها یعنی روز عرفه و عید سعید قربان هستیم، لازم است قدری راجع به عظمت این دو روز و نحوه بهره برداری از فضائل آن در جهت رسیدن به قرب الهی صحبت شود.
روز عرفه، روز دعا و نیایش، و عید قربان، عید عبادت و بندگی است. این دو درّ گرانبها، در سلوك معنوی انسان تأثیر به سزا دارند. به خصوص دعای عرفه امام حسین"سلام الله علیه"، علاوه بر اینكه از جاذبیّت خاصّی برخوردار است، سازندگی روحی دارد.
انسان، در تكاپوی رسیدن به خداوند
امام حسین"سلاماللهعلیه" قافله سالار مردان الهی است. دعای شریف عرفه كه از آن حضرت به یادگار مانده است، مفاهیم عرفانی فراوانی را القا میكند. سراسر آن دعای نورانی، آموزش رسیدن به یابیدنیهاست. حضرت سیدالشهداء"سلاماللهعلیه" در دعای عرفه با سوز و گداز خاصی می فرمایند:
"مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَك..."(1)
آن كسی كه تو را ندارد، چه دارد؟ و آن كسی كه تو را یافته است، چه ندارد؟
همه انسانها به صورت فطری به دنبال خدا می گردند و می خواهند به او برسند. هر كسی به نحوی برای رسیدن به گمشده خود تلاش می كند. ولی متأسفانه بسیاری از انسانها نمی دانند باید به خدا برسند و گمشده خود را در غیر او جستجو می كنند.
بعضی تصور می كنند با كسب مال و افزایش دارایی به هدف خود می رسند و آرامش می گیرند. برخی گمشده خود را در ازدواج و تشكیل خانواده می یابند. گروهی تخیّل می كنند گمشده آنان مدرك تحصیلی و ارتقای سطح علمی است. دانشجو، فراغت از تحصیل را هدف نهایی خود قرار می دهد و طلبه علوم دینی، درجه اجتهاد را گمشده خود می پندارد.
همه این افراد وقتی به هدفی كه برای خود ترسیم كرده اند، می رسند، در می یابند كه گمشده آنان فراتر از این اهداف جزئی و كوچك است و اگر مسیر را به درستی طی كرده باشند، اهداف غایی آنان، مقدمه ای برای رسیدن به هدف اصلی است.
لذا برخی راه را می یابند و از طریق دعا و راز و نیاز باخدا به همراه انجام واجبات و ترك محرمات، گمشده خود را پیدا می كنند.
لذّت حقیقی
بالاترین لذت برای كسانی كه گمشده خود را می یابند، ارتباط عاطفی و صمیمانه با خداوند متعال است.
در بخش دیگری از دعای عرفه، لذت و حلاوت مناجات و مكالمه عاطفی و مملو از محبت با خداوند سبحان، به انسان چشانده میشود.
"یَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَة"(2)
ای آنكه شیرینی انس خود را به دوستان چشاندی.
خوشا به حال افرادی كه عمق معانی این جملات سراسر نور و بركت را مییابند و لذّت حقیقی آن را درك میكنند. ادعیهای كه از اهلبیت "سلاماللهعلیهم" به یادگار مانده است، مملوّ از همین مكالمات عارفانه و عاطفی است. چه كسی جز امیرالمؤمنین علی"سلاماللهعلیه" می تواند آن جملات عاشقانه را دعای كمیل بر زبان جاری سازد؟ آیا دعای ابو حمزه ثمالی امكان دارد از سوی كسی با مقامی كمتر امام سجاد"سلاماللهعلیه" باشد؟ اگر در روز عرفهای كه امام حسین"سلاماللهعلیه" دعای عرفه را قرائت فرمودند، وقت نمی گذشت، به همین صورت به بیان جملاتی كه هم از حیث محتوا و هم از حیث شیوه بیان، بی نظیر بود، ادامه می دادند و سخنان لذتبخش و روحافزای آن حضرت پایان نمی یافت.
تصور اینكه لذات مادی و دنیوی لذت است، تصور بسیار غلطی است. لذاتی كه در دنیا وجود دارد، رفع نیاز و دفع الم است. وقتی انسان بهترین غذاها را می خورد، در واقع نیاز گرسنگی را برطرف كرده است و اهل دل، رفع احتیاجات مادی را لذت نمی دانند. بلكه لذت آنان در مناجات با خداوند تبارك و تعالی است.
اهل معرفت اگر یك شب توفیق نماز شب را از دست بدهند، روز آنان به عزا تبدیل می شود و چنان میگریند كه گویی فرزند جوان از دست دادهاند. زیرا در دل شب، معاشقهها و مكالمهها با معشوق خویش دارند و نمیتوانند از لذّت آن غافل شوند.
امام علی"سلاماللهعلیه" در مناجات ماه شعبان خود میفرمایند:
"إِلَهِی هَبْ لِی كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ بِجَلَالِكَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا"(3)
یعنی خداوندا، به من حالتی عطا فرما كه علاوه بر آنكه من با تو مناجات میكنم، تو هم با من حرف بزنی و مناجات كنی.
افرادی هستند كه در دل شب نماز میخوانند، حمد و سوره میخوانند، ولی نظیر آدم تشنه كه آب میخورد و سیراب شدن را مییابد، خدا را مییابند و نمیتوانند نماز خویش را تمام كنند. مرتب بهانهای میجویند تا كلمات نورانی سوره حمد تمام نشود. "إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعین" را تكرار میكنند و از آن لذّت میبرند. گفتن هر جملهای به اندازه تمام دنیا نزد آنان ارزش دارد. بالاخره حمد و سوره تمام میشود، به ركوع میروند و خداوند را تسبیح میكنند. "سبحان ربی العظیم و بحمده" و پس از آن "سبحان ربی الاعلی و بحمده".
در اینجا نوبت به حرف زدن بنده با خدا میرسد. خدا را به گونهای می یابند كه توجّه به ذكر بنده دارد و از مناجات بندهاش لذّت می برد.
اولیای الهی چنین نمازی را با دنیا و آنچه در آن است، معاوضه نمیكنند. پیامبر اكرم "صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم" میفرمایند:
"الَرَكْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا(4)
مقام عنداللّهی
كسانی كه گمشده خود را پیدا كرده اند، در واقع علَم و پرچم حق تعالی را یافته و خود را به او سپرده اند. ایمان این افراد شهودی می شود و به نفس مطمئنّه دست می یابند كه به آن مقام عنداللّهی گفته می شود. این مقام در همین دنیا و در دل شب آغاز میشود و پس از آن، لیاقت رسیدن به بهشت عدن و بهشت رضوان و مقامات والاتر را به انسان عطا مینماید.
"یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلی فی عِبادی، وَ ادْخُلی جَنَّتی"(5)
در این آیه شریفه نمیفرماید به سوی بهشت من بیا، بلكه میفرماید به سوی خودم بیا و این همان مقام عنداللّهی است.
وقتی هدف انسان رسیدن به چنین مقاماتی باشد، دنیا و آنچه در آن است، در نظر او ارزشی نخواهد داشت. امام علی"سلاماللهعلیه" در روایت شیرینی در وصف دنیا و تعلّقات دنیوی میفرمایند:
"فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ كَفَیْءِ الظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّى نَقَص"(6)
دنیا در نظر خردمندان چونان سایهاى است كه هنوز گسترش نیافته، كوتاه مىگردد، و هنوز فزونى نیافته كاهش مىیابد.
شیطان برون و درون، نمی تواند بر صاحب نفس مطمئنّه اثر گذار باشد. از شرّ هوی و هوس، نفس امّاره و حتی صفات رذیله در امان است. زیرا خود را به زیر پرچم الله تبارك و تعالی رسانده و به ذات كبریایی او پناه برده است.
"إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ"(7)
چرا كه او را بر كسانى كه ایمان آوردهاند و بر پروردگار خود توكل مىكنند تسلطى نیست، جز این نیست كه تسلط او بر كسانى است كه او را به یارى و سرپرستى مىگیرند.
مقام خلیفة اللّهی
اساساً انسان خلق شده است كه به مقام خلیفةاللّهی برسد.
"وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً"(8)
خداوند متعال به ملائكه میفرماید: میخواهم انسان را خلق كنم تا به مقام خلیفةاللّهی برسد. مقامی كه در آن، هرچه بخواهد ببیند و هرچه بخواهد بشنود. وقتی كه انسان به خداوند سبحان وصل شود، قدرت او قدرت خدایی میشود. علم او علم خدایی می شود و صفات او نظیر علم و قدرت، مطلقه می شود. زیرا به علم و قدرت لایزال الهی وصل شده است.
خداوند متعال در حدیث قدسی می فرماید:
"وَ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ"(9)
اگر كسی به انجام واجبات اهمیت دهد و در به جا آوردن مستحبّات، خصوصاً نوافل، كوشا باشد، مورد محبّت خاص خداوند واقع می شود. در آن صورت، گوش او گوش خدا، چشم او چشم خدا، زبان او زبان خدا و دست او دست خدا می شود. و مهمتر اینكه، می فرماید: هر دعایی بكند، اجابت می كنم و هرچه بخواهد به او عطا می نمایم.
در دنیا مستجاب الدعوة می شود و هركاری اراده كند می تواند انجام دهد و در آخرت، به مقامی میرسد كه بهشت و نعمتهای بهشتی برای او كوچك و ناچیز است و در نظر او جلوهای ندارد. تنها و تنها عنایت حقتعالی برای او جلوه دارد و در هر نظری كه از سوی ذات باریتعالی به وی میشود، او سعه وجودی پیدا میكند و كمال بیشتری مییابد. و تا خدا خدایی می كند، او در حال استكمال و ارتقاء درجه است.
مرحوم دیلمی در ارشاد روایتی به نام معراجیه نقل میكند. روایت مفصّل و عجیبی است و برخی مكالمات ردّ و بدل شده بین پروردگار متعال و پیامبراكرم"صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم" را بیان میفرماید. در بخشی از این روایت خداوند تبارك و تعالی به حبیب خود میفرماید: بندههایی دارم كه در بهشت حیران و سرگردان در ذات من هستند. در عالم ملكوت مدهوشند تا جایی كه به نعمتهای بهشتی كه در اختیار آنان است توجّهی ندارند. بهشت و حورالعینها از آنان نزد من شكایت میكنند، میگویند: خدایا تو ما را برای این بندگان خلق كردهای اما آنان به ما اعتنا نمیكنند. خداوند به آنان پاسخ میدهد: بگذارید بندهام در ذات من مدهوش باشد. لذّت این بندگان حرف زدن من با آنها و حرف زدن آنها با من است. بعد خداوند سبحان میفرماید: من روزی سیصد و شصت مرتبه به این بندگان نظر میافكنم و آنان در هر نظر سعه وجودی مییابند، استكمال پیدا میكنند. و این استكمال به دنیا و آنچه در دنیا است، ارزندگی دارد.
مقام آدمیّت
انسان میتواند به مقاماتی برسد كه هیچ مخلوقی قدرت رسیدن به آن مقامات را ندارد.
رسد آدمی به جایی كه به جز خدا نداند
بنگر كه تا چه حد است مقام آدمیّت
حتی جبرئیل امین هم كه ملك مقرّب خدا است، صلاحیّت ورود به حریم ملكوتی انسان را ندارد.
گفت او را حین بیا اندر پیم
گفت رورو من حریف تو نیم
گفت بیرون زین حدای خوش فرّمن
گز زنم پرّی بسوزد پرّ من
هدف نهایی هر انسانی باید رسیدن به مقام لقاء و فانی شدن در ذات حقتعالی باشد. برای رسیدن به این مقام نیز باید حركت پر رنجی را آغاز نماید و سیر پرمشقّتی را طی كند.
تمام توان آدمی باید به كار گرفته شود تا در این راه موفق گردد. وگرنه به جای صعود، سقوط میكند و به جای اینكه به ارزشهای معنوی و عرفانی دست یابد، در مدّت عمر مثل كرم ابریشم به دور خود میتند و نتیجهای نمیگیرد. به جای اینكه رو به خداوند و كمالات حركت كند، با یك زندگی سراسر تكرار مكررات، به سمت هوی و هوس و رذائل نفسانی میشتابد. دلبستگی به دنیا و انصراف از حقتعالی، چنین مقام پستی را برای انسان رقم میزند.
اگر انسان خلق شده باشد كه هفتاد یا هشتاد سال، با یك زندگی تكرار مكرّرات بخورد و بخوابد و از لذّات دنیوی بهرهمند شود و بعد هم بمیرد، خلقت او عبث و بیهوده است.
ولی ذات باری تعالی كه حكیم، علیم، قادر، رئوف و جواد است، و صفات او عین ذات اوست، قطعاً خلقتی حكیمانه دارد و هدف بزرگی را دنبال میكند. چنانكه میفرماید:
"أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون"(10)
آیا گمان كردید شما را بیهوده آفریدهایم، و بسوى ما باز نمىگردید؟
آیا تحمّل آن همه رنج و مشقّت كه عموم مردم در زندگی دارند، صرفاً بهخاطر تهیه خوراك و پوشاك و مسكن است؟ آیا بهخاطر این است كه ازدواجی بكنند و صاحب فرزند شوند و چند صباحی زندگی كنند و همه آنچه به دست آوردهاند را بگذارند و بمیرند؟
اگر آدمی در مدت عمر، با قرآن، دعا و نماز، انس داشته باشد و در حالی كه به انجام واجبات اهمیّت می دهد، از مطلق گناهان نیز دوری گزیند، هدف از خلقت را تأمین كرده است. چنین كسی مسیر حركت به سوی خدا را در پیش گرفته و می تواند به مقام آدمیّت برسد و خداوند سبحان را با چشم دل بیابد. امیرالمؤمنین علی"سلاماللهعلیه" میفرماید:
"عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاك"(11)
كور باد آن چشمی كه تو را نمی بیند.
در روایتی دیگر كه منسوب به ایشان است میفرماید:
"ما رأیتُ شَیئاً إلا و قَد رأیتُ الله قََبلهُ و بعدهُ و معهُ و فیه"
یعنی ایشان به غیر خدای متعال هیچ جیز در این جهان نمی بیند. اگر هم ببیند، آن را وابسته به خدای سبحان میداند. این مقام یعنی مقام آدمیّت كه همه باید به آن برسند.
طیران مرغ دیدی، تو ز پایبند شهوت
بدرآی تا ببینی طیران آدمیّت
اگر این درنده خویی زطبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیّت
اگر انسان به مقام آدمیّت برسد، ملائكه در مقابل او تواضع میكنند و مشكلات او را حل مینمایند. و اگر غم و غصه و نگرانی داشته باشد، او را دلداری میدهند.
"إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی كُنْتُمْ تُوعَدُون"(12)
بىتردید كسانى كه گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس پایدارى نمودند، فرشتگان بر آنها فرود آیند (وگویند) كه هرگزمترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتى كه (در دنیا) وعده داده مىشدید.
غم، غصه، اضطراب و پریشانی نباید وارد دلی شود كه جایگاه خداوند متعال است. از این رو ملائكه مأموریت دارند ناملایمات را از چنین كسی دور كنند. همه این الطاف به خاطر این است كه جنبه ملكوتی و معنوی در وجود كسی كه به مقام آدمیّت دست می یابد، بر جنبه مادی او غلبه یافته و بعد انسانی جایگزین بعد حیوانی شده است.
مرحوم صدرالمتألّهین"رحمةالله علیه" می فرماید: "انسان وقتی به دنیا می آید، یك حیوان بالفعل و یك انسان بالقوه است."
بنابراین هر انسانی وظیفه دارد، بعد انسانی خود را به فعلیّت برساند. اما متأسفانه برخی، از ابتدا تا انتهای عمر خویش در همان بعد حیوانی می مانند و آخرالامر به صورت یك حیوان می میرند.
اگر بعد انسانی و جنبه ملكوتی وجود انسان در او زنده شود، علاوه بر اینكه لحظه به لحظه به مقام قرب الهی نزدیك می شود، سجده گاه ملائكه می شود. زیرا دستور خداوند به سجده ملائكه به انسان به خاطر بعد ملكوتی او و پس از دمیدن روح الهی در وی بود.
"فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ، فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ، إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى أَنْ یَكُونَ مَعَ السَّاجِدینَ"(13)
پس چون آن را درست كردم و در آن از روح خود دمیدم، همگى براى (تعظیم) او سجدهكنان به رو درافتید، پس فرشتگان همگى یكسره به سجده درافتادند، مگر ابلیس كه سرباز زد از اینكه با سجده كنندگان باشد.
نتیجه بحث اینكه: اگر كسی بخواهد به مقامات عرفانی و معنوی دست یابد، باید از محرمات اجتناب كند، واجبات را به صورت دقیق انجام دهد و به مستحبّات نظیر خدمت به خلق خدا اهمیّت دهد. افزون براین، انس با دعا، قرآن و نماز برای رسیدن به مقامات عرفانی و درك لذتهای معنوی ضروری است.
پینوشتها
1. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
2. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
3. بحارالأنوار،ج 91،ص 98
4. عللالشرائع،ج 2،ص 363
5. فجر/30-27
6. نهج البلاغه، خطبه 63
7. نحل/100-99
8. بقره / 30
9. الكافی،ج 2،ص 352
10. مؤمنون / 115
11. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
12. فصلت/30
13. حجر/31-29