عملیات ماووت،برون مرزی بود و احتمال اسارت ، زیاد بود. گفتیم اگر پسر رییس جمهور اسیر شود، دشمن حسابی سوء استفاده تبلیغاتی خواهد کرد.تصمیم گرفتیم منصرفش کنیم ؛ اما فایده ای نداشت.
یکی پیشنهاد داد چون بدون عینک نمی بیند ، پس...
کسی مأمور شد و یواشکی! دسته های عینکش را شکست. موقع عملیات ، دیدیم باز آن جلو ایستاده . جای دسته های عینک ، از نخ استفاده کرده بود! حق داشت ؛ بچه همان پدری بود که بی اعتنا به پست و مقام ، در اوج خطر به قلب دشمن می زد و مثل شیر مقابلشان می ایستاد.
سردار...
خاطرات سبز صفحه 138