خبرگزاری فارس: قیصر امینپور از جمله شاعرانی بود كه خوب معرفی شد. سلوك شاعرانه داشت و از خلوت خود پاسبانی كرد. حرمت خویش نگاه میداشت و فاصلهاش را با شعر به حداقل رسانده بود.
مهدی مرادی، شاعر خوزستانی و برگزیده كتاب فصل و گام اول و تقدیر شده در جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی در یادداشتی به مناسبت سالگرد درگذشت قیصر امینپور مینویسد:
امینپور به ضرورت وزن در شعر معتقد بود و این بهانهای شد تا با او در كنگره شعر جوان ساعتی به بحث بپردازم. شاعر همولایتیام، شعر امروز ایران را به صورت جدی دنبال میكرد، اما موافق كنار گذاشتن وزن نبود. اعتراف میكنم كه جوان بودم و جوانی در ایران گاه با خامی و بیتجربگی مترادف گرفته میشود. اما امینپور با من به گفتوگو پرداخت و از اینكه برای شعر وقت بگذارد، پروایی نداشت. صدای جوان را خوب میشنید و گوش میسپرد به نوآمدگان.
پیش رفتیم و دیدم كه او چه خوب شعر شاعران جوانتر را خوانده و جریانها را دنبال كرده. سنگ نشده بود؛ جریان داشت و مثل بسیاری از شاعران نبود كه در مدارج دانشگاهی فسیل میشوند و پشت دكترای ادبیات، سنگر میگیرند و دیگر رمقی ندارند برای شعر و توانی ندارند برای ادامه. جوینده بود و پرسنده و كاونده. تحولات شعر ایران را با جدیت رصد میكرد. میدانست كه شعر از ذهنها و زبانهای جوان برون میتراود و جاری میشود.
من، امین پور را شاعر دردمندی میدانم كه سنت را خوب میشناخت و چشمی نیز به نوگرایی داشت، اما وزن را نگه داشته بود. شاید باید بیشتر عمر میكرد تا به ضرورت رها كردن وزن برسد. معتقد بود شعر نیمایی هنوز اشباع نشده و ظرفیت سرایش دارد. از این بابت شعر امینپور، شعری میانه است كه سودای پیشتازی و آوانگاردیسم در سر نمیپروراند. نمیخواهد مرزها را جابهجا كند، بلكه ترجیح میدهد از امكانهای شعر فارسی بهره بگیرد و كمتر خطر میكند تا خود راهی نو بگشاید و ظرفیت تازهای ایجاد كند. و مگر نه اینكه حركت نیما امكانهای بسیار برای شعر فارسی به ارمغان آورد و مگر نه اینكه امینپور نیز از جمله شاعرانی بود كه از این امكان سود برد؟
بپذیریم كه امینپور شاعری آوانگارد و پیشرو نبود و این به خودی خود هیچ از ارزشهای شاعری او كم نخواهد كرد. شعر امینپور شعری است كه مخاطبان خاص و عام را به دلیل خلوص و صداقت شاعرانه و رعایت هنجارها با خود همراه میكند.
مخاطبان مصرف كننده شعر یعنی مخاطبان غیرشاعر، شعر او را بسیار میپسندند، چرا كه شعر امینپور چندان با متر و معیار آنان از شعر بیگانه نیست. امینپور شاعری پیشنهاددهنده نبود و شاعری آشتیدهنده بود. شعر امینپور را در ردیف شعر شاعرانی چون شفیعی كدكنی قرار میدهم و معتقدم این شاعران، پیوند دهنده بخشهایی از مخاطبان حوزه فرهنگ با شعر معاصرند:
دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
"چامه و چكامه" نیستند
تا به "رشته سخن" در آورم
نعره نیستند تا ز "نای جان" برآورم
دردهای من نگفتنی است، دردهای من نهفتنی است
در كتابفروشیها بارها شاهد استقبال جوانان دانشجو و حتی دختران و پسران دبیرستانی از شعر قیصر امینپور بودهام. امینپور از جمله شاعران خوشبختی بود كه خوب معرفی شد. شاعری بود كه نحلههای مختلف او را پذیرفتند و شعرش را خواندند. سلوك شاعرانه داشت و از خلوت خود پاسبانی میكرد. حرمت خویش نگاه میداشت. فاصله خود و شعر را به حداقل رسانده بود و این را در سطرهای شعرش و در اتمسفری كه در شعرش وجود دارد، میتوان به وضوح حس كرد. یكی دیگر از ویژگیهای قابل توجه شعر امینپور، زمزمهپذیر بودن این شعرهاست. موهبتی كه نصیب هر شاعری نمیشود. شاعری را سراغ دارم كه بسیار پرآوازه است و از جهت استمرار در چاپ كتاب بینظیر است، اما حتی یك سطر از او در حافظه جمعی ثبت نشده. در حالی كه شعر امینپور زمزمه میشود:
حرفهای ماهنوز ناتمام...
تا نگاه میكنی: وقت رفتن است
باز هم همان حكایت همیشگی!
پیش از آن كه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود.