• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 734)
چهارشنبه 12/8/1389 - 14:36 -0 تشکر 247641
نهج البلاغه

 سخنان اما م علی(ع)در مورد آفرینش آسمان و زمین و آدم كه در آن ذكر حج نیزآمده است.

«در این خطبه از ستایش خداوند،آفرینش جهان،فرشتگان،و گزینش انبیاء،بعثت‏پیامبر(ص) و از قرآن و احكام شرع سخن به میان آمده است‏».

هرگز كنه ذاتش درك نشود:

ستایش مخصوص خداوندى است كه ستایشگران از مدحش عاجزند[1]و حسابگران‏زبردست نعمتهایش را احصاء نتوانند كرد،و كوشش كنندگان هر چند خویش را خسته‏كنند حقش را ادا نتوانند نمود،هم او است كه افكار بلند ژرف اندیش،كنه ذاتش رادرك نكنند[2].و غواصان دریاى علوم و دانشها،دستشان را از پى بردن به كمال هستیش‏كوتاه گردد،یعنى آنكس كه براى صفاتش حدى نیست و اوصاف كمالش را توصیف‏نتوان كرد،و براى ذاتش وقتى معین،و سرآمدى مشخص نتوان تعیین نمود،مخلوقات‏را با قدرتش آفرید،بادها را با رحمتش به حركت آورد،و اضطراب و لرزش زمین‏را به وسیله كوهها،آرامش بخشید.[3]و[4]

نخست‏شناسائى خدا:

سرآغاز دین معرفت او است،[5]و كمال معرفتش تصدیق ذات او،و كمال تصدیق‏ذاتش توحید و شهادت بر یگانگى او است،و كمال توحید و شهادت بر یگانگیش اخلاص‏است،و كمال اخلاصش آن است كه وى را از صفات ممكنات پیراسته دارند،چه اینكه‏هر صفتى گواهى مى‏دهد كه غیر از صفت موصوف است و هر موصوفى شهادت مى‏دهد كه‏غیر از صفت است، آنكس كه خداى را(به صفات ممكنات)توصیف كند وى را به چیزى‏مقرون دانسته،و آن كس كه وى را مقرون به چیزى قرار دهد،تعدد در ذات او قائل شده،و هر كس تعدد در ذات او قائل شود،اجزائى براى او تصور كرده،و هر كس اجزائى براى‏او قائل شود وى را نشناخته است. و كسى كه او را نشناسد،[6]به سوى او اشاره مى‏كند،و هر كس به سویش اشاره كند،برایش حدى تعیین كرده،و آن كه او را محدود بداند،وى را به شمارش آورده،و آن كس‏كه بگوید خدا در كجا است؟وى را در ضمن چیزى تصور كرده،و هر كس بپرسد بر روى‏چه قرار دارد؟جائى را از او خالى دانسته،همواره بوده است و از چیزى به وجود نیامده،و وجودى است كه سابقه عدم براى او نیست،با همه چیز هست اما نه اینكه قرین آن باشد،[7]و مغایر با همه چیز است، اما نه اینكه از آن بیگانه و جدا باشد،انجام دهنده است،اما نه به آن معنى كه حركات و ابزارى داشته باشد،بینا است‏حتى در آن زمانى كه موجودقابل رؤیتى وجود نداشت،تنها است زیرا كسى وجود نداشته تا به او انس گیرد،و از فقدانش‏ترسان و ناراحت‏شود.

آفرینش جهان:

خلق را ایجاد نمود و بدون نیاز به اندیشه،و فكر و استفاده از تجربه،آفرینش راآغاز كرد،و بى‏آنكه حركتى ایجاد كند و تصمیم آمیخته با اضطرابى در او راه داشته باشد،جهان را ایجاد نمود،پدید آمدن هر یك از موجودات را بوقت مناسب خود موكول ساخت‏و در میان موجودات،با طبایع متضاد هماهنگى برقرار نمود،[8]و در هر كدام،طبیعت‏و غریزه مخصوص به خودشان آفرید،و آن غرائز را ملازم و همراه آنها گردانید،او پیش‏از آنكه آنها را بیافریند،از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاه بود،و به حدود و پایان آنهااحاطه داشت،و به اسرار درون و برون آنها آشنا بود.پس از آن خداوند طبقات جو را ازهم گشود،[9]و اطراف آن را باز كرد و فضاهاى خالى ایجاد نمود،و در آن آبى كه‏امواج متلاطم آن روى هم مى‏غلطید،جارى ساخت، و آن را بر پشت‏بادى شدید،و طوفانى‏كوبنده حمل نمود،پس از آن باد را به باز گرداندن آن فرمان داد،و بر نگهداریش آن رامسلط ساخت،و به حدى كه باید،مقرون نمود،فضاى خالى در زیر آن گشوده و آب دربالاى آن در حركت‏بود،سپس خداوند طوفانى برانگیخت كه جز متلاطم ساختن آن آب كاردیگرى نداشت،و بطور مداوم امواج آب را در هم مى‏كوبید، طوفان بشدت مى‏وزید،و از نقطه‏اى دور سرچشمه مى‏گرفت‏بعد از آن به آن فرمان داد تا آبهاى متراكم و امواج عظیم آب رابر هم زند،و امواج این دریاها را به هر سو بفرستد،پس آن را همانند مشكى به هم زد.و با همان شدت كه در فضا مى‏وزید بر امواج آب نیز حمله‏ور شد،از اولش برمى‏داشت وبه آخرش فرو مى‏ریخت،و قسمتهاى ساكن آب را به امواج متحرك مى‏پیوست،آبها روى‏هم انباشته شدند،و همچون قله كوه بالا آمدند،و امواج روى آب كفهائى بیرون فرستادو آن را در هواى باز و جوى وسیع بالا برد،و از آن هفت آسمان را پدید آورد، آسمان‏پائین را همچون موج مهار شده،و آسمان برترین را همچون سقفى محفوظ و بلند قرارداد،بدون اینكه نیاز به ستونى براى نگهدارى آن باشد،و نه میخهائى كه آن را به بندد، سپس آسمان پائین را به وسیله كواكب و نور ستارگان درخشان زینت‏بخشید و در آن‏چراغى روشنى بخش و ماهى نور افشان به جریان انداخت،كه در مدارى متحرك و صفحه‏اى‏جنبنده بگردند.[10]

آفرینش فرشتگان:

پس آنگاه آسمانهاى بالا را از هم گشود،و مملو از فرشتگان مختلف ساخت،[11]گروهى از آنان همیشه به سجده‏اند و ركوع ندارند،و یا به ركوعند و قیام نمى-كنند،و یا در صفوفى كه هرگز از هم پراكنده نمى‏گردد قرار دارند،و یا همواره تسبیح مى‏گویندو هرگز خسته نمى‏شوند، هیچگاه خواب چشمان آنها را نمى‏پوشاند،و عقول آنها گرفتارنسیان و سهو نمى‏گردد،بدن آنها به سستى نمى‏گراید،و غفلت و نسیان بر آنان عارض‏نمى‏شود.و گروهى دیگر امینان وحى او،و زبان او به سوى پیامبرانند،و پیوسته براى‏رساندن حكم و فرمانش در رفت و آمدند.

و جمعى دیگر حافظان بندگان اویند و دربانان بهشت او،بعضى از آنها پایشان درطبقات پائین زمین ثابت،و گردنهاشان از آسمان بالا گذشته،و اركان وجودشان ازاقطار جهان بیرون رفته و كتفهاى آنها براى حفظ پایه‏هاى عرض خدا آماده است،و در برابرعرش او،سر را پائین افكنده‏اند و در زیر آن بالها را به خود پیچیده‏اند،در میان آنها با كسانى‏كه در مراتب پائینتر قرار دارند حجاب عزت و پرده‏هاى قدرت فاصله انداخته،هرگزپروردگار خود را با نیروى وهم تصویر نكنند،و صفات مخلوقان را براى او قائل نشوند،هرگز وى را در مكانى محدود نمى‏سازند،و با چشم به او اشاره نمى‏كنند!. آفرینش آدم:

سپس خداوند مقدارى خاك از قسمتهاى سخت و نرم زمین،و خاكهاى مستعد،شیرین‏و شوره زار آن گرد آورد و آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد،و با رطوبت آن رابهم آمیخت تا به صورت موجودى چسبناك درآمد[12]،و از آن صورتى داراى اعضاء و جوارح‏پیوستگیها،و گسستگیها آفرید،آن را جامد كرد تا محكم شود و صاف و محكم و خشك ساخت‏تا وقتى معلوم و سرانجامى معین.و آنگاه از روح خود در او دمید،پس به صورت انسانى‏داراى نیروى عقل كه وى را به تكاپو مى‏اندازد در آمد،و داراى افكارى كه به وسیله آن درموجودات تصرف نماید.به او جوارحى بخشید كه به خدمتش پردازد و ابزارى عنایت كرد كه‏وى را به حركت آورد،نیروى اندیشه،به او بخشید كه حق را از باطل بشناسد،و همچنین‏ذائقه،شامه و وسیله تشخیص رنگها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد،او را معجونى ازرنگهاى گوناگون و مواد موافق و نیروهاى متضاد و اخلاط مختلف:حرارت،برودت،رطوبت،و یبوست و ناراحتى و شادمانى ساخت.سپس خداوند از فرشتگان خواست كه ودیعه‏الهى و عمل به پیمانى را كه با او داشتند،در مورد سجود در برابر آدم و خضوع به عنوان‏بزرگداشت او،اداء نمایند آنجا كه فرموده است:

«براى آدم سجده كنید!پس آنها همه سجده كردند،مگر ابلیس!»(بقره-34.)

[13]و همدستانش كه كبر و نخوت آنان را فرا گرفت،و شقاوت و بدبختى بر آنان غلبه‏نمود،به آفرینش خود از آتش افتخار نمودند،و به خلقت آدم از گل و خاك توهین كردند،پس خداوند براى اینكه آزمایشش كامل شود،و وعده‏اى كه به وى داده منجز گردد،به او مهلت‏عطا كرد و فرمود:«تا روز معلوم مهلت داده شدى‏»(حجر-38 .

آدم در بهشت:سپس خداوند آدم را در خانه‏اى سكنى بخشید كه زندگیش را در آن‏گوارا و پر بركت قرار داد،[14]جایگاه او را امن و امان كرد،و او را از ابلیس و عداوت وى‏بر حذر داشت،اما دشمن بالاخره او را فریب داد به خاطر اینكه بر او حسادت مى‏ورزید و ازاینكه او در سراى پایدار،و همنشین نیكان است ناراحت‏بود،آدم یقین خود را به شك و وسوسه‏او فروخت،و تصمیم راسخ را با گفته سست او مبادله كرد،و به خاطر همین موضوع،شادى خودرا مبدل به ترس و وحشت‏ساخت،و فریب برایش پشیمانى به بار آورد.پس از آن خداونددامنه توبه را برایش گسترد،كلمات رحمتش را به او القاء نمود،بازگشت‏به بهشت را به وى وعده‏داد،و او را به سراى آزمایش و جایگاه توالد و تناسل فرو فرستاد.

رسالت پیامبران براى استخراج گنجهاى عقول:

از میان فرزندان او پیامبرانى برگزید،و پیمان وحى را از آنان گرفت،و از آنها خواست‏كه امانت رسالتش را به مردم برسانند در زمانى كه اكثر مردم پیمان خدا را تبدیل كرده بودند و حق‏او را نمى‏شناختند.و همتا و شریكانى براى او قرار داده بودند،و شیاطین آنها را از معرفت‏خدا باز داشته،و از عبادت و اطاعتش آنها را جدا نموده بودند،پیامبرانش در میان آنها مبعوث‏ساخت، و پى در پى رسولان خود را به سوى آنان فرستاد،تا پیمان فطرت را از آنان مطالبه‏نمایند[15]و نعمتهاى فراموش شده را به یاد آنها آورند و با ابلاغ دستورات خدا حجت‏را بر آنها تمام كنند، گنجهاى پنهانى عقلها را آشكار سازند،و آیات قدرت خداى را به آنان‏نشان دهند:آن سقف بلند پایه آسمان كه بر فراز آنها قرار آنها قرار گرفته،و این گاهواره زمین‏كه در زیر پاى آنها گسترده،و وسائل معیشتى كه آنها را زنده نگهمیدارد،و اجلهائى كه آنها رافانى مى‏سازد،و مشكلات و رنجهائى كه آنها را پیر مى‏كند،و حوادثى كه پى در پى برآنان وارد مى‏گردد،[همه اینها را به آنها گوشزد كنند).

خداوند هرگز بندگان خود را،از پیامبران مرسل،و كتب آسمانى و یا دلیلى قاطع‏و یا راهى صاف و مستقیم خالى نگذارده،پیامبرانى كه با كمى نفراتشان و فراوانى دشمنان‏و تكذیب كنندگان،هرگز در انجام وظائف خود كوتاهى نمى‏كردند،پیامبرانى كه بعضى‏بشارت به ظهور پیغمبر آینده دادند،و بعضى به خاطر پیامبر پیشین شناخته شده بودند.عصر بعثت محمد(ص):

به همین حال قرنها گذشت،و روزگاران سپرى شد،پدران در گذشتند و فرزندان‏جانشین آنها گردیدند،تا اینكه خداوند سبحان،براى وفاى به وعده خود،و كامل‏گردانیدن نبوت،محمد(ص) رسول خویش را مبعوث ساخت كسى كه از همه پیامبران‏براى بشارت به آمدنش پیمان گرفته شده بود،نشانه‏هایش مشهور و میلادش پسندیده بود،در آن روز(كه او قدم به جهان گذارد)مردم زمین داراى مذاهب پراكنده(16]و خواسته‏هاى ضد و نقیض،و جمعیتهائى متشتت‏بودند،عده‏اى خداى را به مخلوقش تشبیه مى‏كردند،گروهى ملحد بودند،و جمعى معبودهاى دیگرى غیر از خداى یگانه داشتند،اما او آنها رااز گمراهى نجات داد و هدایت نمود، و با موقعیت‏خود آنان را از جهالت نجات بخشید.

سپس خداى سبحان لقاى خویش را براى محمد(ص)اختیار كرد و آنچه را نزد خودداشت، براى او پسندید،او را با انتقال از دنیا گرامى داشت،و از گرفتارى با مشكلات‏نجات داد،وى را در نهایت احترام قبض روح كرد و به سوى خویش فرا خواند،او هم‏آنچه را كه انبیاى پیشین براى امت‏خود گذارده بودند،در میان امت‏خویش به جاى‏گذاشت(كتاب خدا و اوصیاى خویش را میان آنان قرار داد)زیرا آنها هرگز امت‏خودرا مهمل و بى‏سرپرست رها نساختند و بدون اینكه راهى روشن و دانشى پایدار به آنها بدهنداز میان آنان بیرون نرفتند.

قرآن و احكام دینى:

هم اكنون كتاب پروردگار شما در میان شما است،حلال و حرامش آشكار و فریضه‏هاو مستحبات و ناسخ و منسوخ،و مباح و ممنوع،خاص و عام،پندها و مثلها،مطلقها ومحدودها، محكمات و متشابهاتش همه معلوم است،مجملات آن به بركت محكمات وآیات روشن،تفسیر شده،نكات پیچیده آن(در پرتو آیات دیگر)واضح است و آنچه راكه پیمان معرفت آن از همه گرفته شده،معلوم است. و نیز آنچه بندگان موظف به آگاهى از آن نیستند(مانند كنه ذات خدا)آشكار است،قسمتى از احكام در كتاب خدا(براى مدتى محدود)الزام شده و ناسخ آن در سنت پیامبرآمده،و بعضى در سنت واجب شده در حالیكه قبلا در كتاب خدا(براى مدت محدودى)ترك آن مجاز بوده،و بعضى در اوقات معینى واجب است و بعضى وجوب آن در آینده‏از بین رفته است،محرمات آن از هم جدا است:یك قسمت،گناهان كبیره است كه‏كیفرش را آتش قرار داده،و قسمتى صغیره است كه غفرانش را براى آن مهیا ساخته،و برخى انجام كمش مقبول و مراحل بیشترش در وسعت.

حج‏خانه خدا نشانه عظمت اسلام!

(قسمتى از این خطبه است كه در مورد حج‏بیان فرموده):

حج‏بیت الحرام را بر شما واجب كرده و همان خانه‏اى كه آن را قبله مردم قرارداده است:كه همچون تشنه كامانى كه به آبگاه مى‏روند،به سوى آن رو مى‏آورند،وهمانند كبوتران به آن پناه مى‏برند:خداوند آن را مظهر تواضع مردم در برابر عظمتش،وتسلیم آنان در مقابل عزتش قرار داده،و از میان مخلوقش شنوندگانى را برگزیده كه دعوت‏او را به سوى این خانه اجابت كنند،و سخنش را تصدیق نمایند،و در مواقف پیامبران قرارگیرند،همچون فرشتگان كه به گرد عرش مى‏گردند،به گرد آن طواف كنند،و سودهاى‏فراوان در این تجارتخانه‏ى عبادت بدست آورند،و به سوى میعادگاه آمرزشش بشتابند،خداوند متعال این خانه‏ى خود را پرچمى براى اسلام قرار داد[17]و حرم امنى براى‏پناهندگان به آن،بجا آوردن حج آن را از فرائض شمرده،و اداى حق آن را واجب كرد،و بر همه شما مقرر داشت كه به زیارت آن بروید و فرمود:«آنكس كه استطاعت رفتن به خانه‏خدا داشته باشد،حج‏بر او فرض است،و آن كس كه كفر ورزد خداوند از همه جهانیان بى-نیاز است‏» (16-آل عمران-97 .)

توضیح‏ها:

[1]-این خطبه را«بحار الانوار»از كتاب‏«الحكمة و المواعظ‏»على بن‏محمد واسطى،و شیخ ابو منصور احمد بن على بن ابیطالب طبرسى در كتاب‏«احتجاج‏»چاپ جدید جلد 1 صفحه 294 و قسمتى از آن را شیخ كمال الدین‏محمد بن طلحه شافعى در كتاب‏«مطالب السؤال‏»كه از كتب معروف اهل تسنن‏است،نقل كرده‏اند.

(مستدرك و مدارك نهج البلاغه صفحه‏236 نوشته هادى كاشف الغطاءطبع بیروت).

و ما در شرح بسیارى از خطبه‏ها اسناد آنها را از كتب دیگر(غیر از نهج‏البلاغه)مى‏آوریم تا روشن گردد تنها«سید رضى‏»رحمة الله علیه نیست كه این‏خطبه‏ها را نقل كرده است.

[2]لا یبلغ مدحته(ستایشگران از مدحش عاجزند)انسان از نظر نیروى‏فكرى و جسمى محدود است،بهمین جهت نمى‏تواند ستایش خداوند را آن‏چنان كه باید بگوید،و نه نعمتهاى بى‏شمارش را بشمارد،و نه بطور كامل اداى‏وظیفه نماید.

[3]-لا یدركه بعد الهمم(كنه ذاتش درك نشود)ذات نامحدود خداوندرا با افكار انسانى نمى‏توان،درك كرد،و مقصود از جمله الذى لیس لصفته...»

این است كه خداوند چون وجودى است‏بى‏پایان صفات او نیز نامحدود است،و حد و مرزى براى آنها تصور نمى‏توان كرد.

[4]و وتد بالصخور(لرزش زمین را آرامش بخشید)مقصود امام(ع)این است كه كوهها حركات مضطربانه زمین را كنترل مى‏كنند،و از نظر علوم طبیعى نیز ثابت است كه كوهها همانند میخها در دل زمین فرو رفته و باعث‏پیوستگى قشرهاى مختلف زمین و پیشگیرى از لرزشهاى آن هستند،و اگر كوههااز ریشه پنجه در هم نمى‏افكندند و همچون زرهى قشر زمین را نگاه نمى-داشتند فشار درونى از یكسو و تاثیر جزر و مد ناشى از جاذبه ماه از سوى دیگرآرامش را از ساكنان زمین سلب مى‏كرد.

[5]اول الدین معرفته،(سر آغاز دین شناسائى او است)ریشه تمام‏مسائل مذهبى به عقائد،باز مى‏گردد و تمام عقائد،از معرفت و شناسائى خداو صفات او سرچشمه میگیرد،بنابر این سرآغاز تمام برنامه‏ها و تعلیمات دینى‏همان شناسائى او است.

[6]و من جهله....(كسیكه او را نشناسد...)لازمه شناختن واقعى‏خداوند این است كه او را در ردیف مخلوقات،و موصوف به صفت آنها قرارندهند،و با اشاره حسى به او اشاره نكنند،بدیهى است اگر با اشاره حسى به‏او اشاره كنیم مفهومش این است كه او را محدود و قابل شمارش و عدد شناخته‏ایم‏و این با خداشناسى واقعى هرگز سازگار نیست.

[7]مع كل شى:(با همه چیز است)همراه بودن خداوند با موجودات‏عالم به معنى مقارنه دو جسم با یكدیگر نیست،بلكه همراهى او بمعنى احاطه‏وجودى و حافظیت و قاهریت اوست.

[8]و لائم بین مختلفاتها.[]:(همآهنگى برقرار كرد)ممكن است‏یك‏تفسیر این جمله این باشد كه جهان ماده را از اتم به وجود آورده،كه داراى قسمتهاى مثبت و منفى است و این هر دو در عین اینكه در دو قطب متقابل قرار دارندبا هم سازش كرده و ساختمان اتم را به وجود آورده‏اند.

[9]ثم انشاء سبحانه فتق الاجواء:(طبقات جو را هم از هم گشود)در این‏قسمت امام(ع)به چگونگى آفرینش جهان پرداخته كه در ابتدا فضا و جو و هوارا آفریده،و آبى در آن به وجود آورده،و بادها را فرمان داده است تا آنهارا به شدت به هم بزنند،تا آنجا كه كفهائى روى آب قرار گرفته و آسمانها رابا چنین وضعى به وجود آورده است.

از نظر دانشمندان امروز پیدایش جهان به این صورت است كه:ابتداتوده‏اى گاز بوده و سپس با حركت دورانى كه داشته به حلقه‏هاى مختلفى تقسیم‏شده،و از هم جدا گردیده‏اند،و شاید تعبیر امام(ع)به آب و كفهاى روى‏آب،اشاره بهمین مطالب باشد زیرا توده‏هاى گاز آنچنان فشرده و متكائف‏بودند،كه شباهت‏به مواد مذاب داشتند.از این مواد آنها كه سبكتر بودند دربالا قرار داشتند و مواد سنگینتر در درون و زیر،این همان چیزى است كه ازآن تعبیر به كفهاى روى آب شده است كه پس از جدائى از توده مركزى كرات‏آسمان را تشكیل دادند.

[10]همانطور كه سابقا نیز اشاره كردیم پیدایش كرات آسمانى از آب‏نه به معنى پیدایش از همین آبهاى معمولى است‏بلكه منظور مواد مذابى است‏كه كرات آسمانى را ساخته است و بنابراین امواجى هم كه به وجود آمدند درهمین مواد مذاب بودند،و منظور از هفت آسمان، هفت جهان بزرگ است‏كه مجموعه جهانى كه ما در آن زندگى مى‏كنیم و تمام كراتى كه با چشم ووسائل مختلف دیده مى‏شود یكى از آنها و پائینترین آنها است،به همین دلیل‏مى‏فرماید:«آسمان پائین را به وسیله كواكب و نور ستارگان درخشان زینت‏بخشید»و اما اینكه مى‏فرماید:«آسمان برترین را همچون سقفى محفوظ وبلند قرار داد بدون اینكه نیاز به ستونى داشته باشد»ممكن است اشاره به‏قانون جاذبه بوده باشد،كه عوالم بالا را در محل خود نگاه مى‏دارد،بدون اینكه‏ستونى مرئى در میان باشد.

[11]فملاهن اطوارا..:(مملو از فرشتگان ساخت)در اینجا امام(ع)به دسته‏هاى مختلف فرشتگان اشاره فرموده است،و شاید بتوان استفاده كرد كه مقصود از بعضى از گروههاى فرشتگان نیروهائى‏است كه خداوند در جهان آفرینش قرار داده است همانند این قسمت:

«منهم الثابتة فى الارضین السفلى اقدامهم...»:«گروهى از آنها درطبقات پائین زمین پاهایشان ثابت است و سرهاى آنها در آسمانها است‏»كه‏ممكن است اشاره به نیروى جاذبه عمومى باشد و این منافات با این حقیقت‏ندارد كه گروهى از فرشتگان موجوداتى عاقل و صاحب درك و شعورند و یاواسطه وحى مى‏باشند.

[12]در مورد پیدایش آدم در محافل علمى امروز بیشتر روى فرضیه‏تكامل تكیه مى‏شود و طرفداران آن معتقدند كه اگر چه از خاك پیدا شده است‏ولى چنان نبوده كه میان آدم و خاك فاصله‏اى نباشد،بلكه با آب آمیخته شد وتدریجا تركیباتى به وجود آمد كه شبیه تركیب نخستین سلولهاى موجود زنده‏بوده سپس نخستین موجود زنده به صورت یك موجود تك سلولى پیدا شد و تدریجاتكامل یافت تا به صورت حیوانات مختلف در آمد و آخرین مرحله تكامل آن‏همین نوع انسان است كه مشاهده مى‏كنیم.

ولى باید توجه داشت كه اولا فرضیه تكامل جانداران هنوز یك فرضیه‏و تئورى است و به عنوان یك قانون علمى،اثبات نشده است و تمام قرائنى كه براى اثبات آن ذكر شده از حدود قرائن ظنى تجاوز نمى‏كند(توضیح بیشتر در این‏زمینه را در كتاب آخرین فرضیه‏هاى تكامل داده‏ایم)ثانیا عباراتى كه در این خطبه‏درباره پیدایش آدم مى‏خوانید همین اندازه مى‏گوید: كه آدم از خاك و آب‏به وجود آمد اما آیا در میان آدم و خاك هیچ مرحله دیگرى نبود یا پس از طى‏مراحلى به اینجا رسید،عبارت بالا از آن ساكت است،بنابراین فرضیه تكامل‏به فرض كه بطور قطع اثبات شود تضادى با آن نخواهد داشت.

[13]سجده فرشتگان براى آدم یا براى خدا؟

شكى نیست كه سجده به معنى پرستش،مخصوص خدا است و غیر از خداهیچ كس شایسته پرستش نیست‏بنابراین تردیدى نخواهد بود كه فرشتگان براى‏آدم سجده پرستش نكردند، بلكه یا سجده براى خدا بخاطر آفرینش چنین‏موجود ارزنده‏اى كردند و یا اینكه براى آدم،به معنى خضوع در مقابل وى بوده‏است نه پرستش.

[14]ثم اسكن سبحانه آدم...(آدم را در بهشت جاى داد)در مورد اینكه بهشتى كه آدم در آن بوده كدام است؟گر چه عده‏اى آن‏را بهشت‏برین كه وعده‏گاه همه بندگان پاك و نیك است مى‏دانند،ولى ظاهرامقصود از آن یكى از باغهاى پر نعمت و مصفا و روح‏افزا در یكى از مناطق خوش‏آب و هواى روى زمین مى‏باشد،چنانكه در بحار جلد 11 از قول امام صادق(ع)این مطلب نقل شده است(براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه جلد اول صفحه‏135 مراجعه فرمائید).

[15]لیستادوهم...(تا وفا به پیمان فطرت را از آنها مطالبه كنند) در این قسمت امام(ع)به این مطلب مى‏پردازد،كه خداوند گروه خاصى‏را از میان انسانها برگزیده تا براى رهبرى و هدایت مردم به پا خیزند و دستورات‏الهى را به آنها برسانند و پیمان فطرت را كه خداوند از انسانها در مورد شناسائى‏خود گرفته از آنان مطالبه كنند و افكار و عقلهاى نهفته و مغلوب هوا و هوسهاى‏آنان را،بار دیگر به كار وا دارند،روشن است كه این پیمان یك پیمان لفظى‏نبوده بلكه پیمانى بوده كه با زبان آفرینش و خلقت از انسانها گرفته شده است.

[16]و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه:(مردم زمین در آنروز داراى‏مذهبهاى پراكنده بودند) این قسمت اشاره به معتقدات مختلف مردم عصر جاهلیت است كه به عنوان‏نمونه گوشه‏اى از عقاید عرب را در ذیل خوانید:

«آنها اصناف مختلفى بودند،گروهى رستاخیز و آفریدگار را انكارمى‏كردند،مى‏گفتند:«غیر از این زندگى دنیا چیزى نیست،مى‏میریم و زنده‏مى‏شویم،و طبیعت ما را هلاك مى‏سازد».

و گروهى به آفریدگار معتقد بودند اما رستاخیز را انكار مى‏كردندو دسته دیگر به آفریدگار و نوعى زندگى پس از مرگ اعتقاد داشتند ولى‏رسالت و نبوت را منكر بودند،بت مى‏پرستیدند و آنها را شافعان خویش نزدخدا مى‏دانستند،براى بتها حج مى‏كردند و قربانى مى‏نمودند،و اكثریت‏اعراب را این دسته تشكیل میدادند.

گروهى معتقد به تناسخ ارواح بودند و درباره بتها نیز عقاید عجیب وغریبى داشتند،بعضى آنها را شریك خدا مى‏دانستند و حتى لفظ‏«شریك‏»را هم‏بآنان اطلاق مى‏نمودند،و بعضى دیگر آنها را وسیله میان خود و خالق‏مى‏شمردند. در میان عرب عده‏اى هم‏«مجسمه‏»و«مشبهه‏»وجود داشتند كه خداى راجسمى مى‏دانستند كه در آسمانها قرار داشت!

گروهى از اعراب آئین یهود را پذیرفته بودند همچون‏«پادشاهان یمن‏»،و عده‏اى همچون‏«بنى تغلب‏»و نصاراى نجران مسیحیت را برگزیده بودند،وجمعى نیز از صائبان و ستاره‏پرستان بودند.

اما خدا پرستان و موحدان عرب گروه كمى بودند كه عبد المطلب ابو طالب‏و عبد الله از آنان مى‏باشند.

(اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 1 صفحه‏117-120)

[17]للاسلام علما...(یعنى خداوند خانه خویش را پرچم و نشانه‏عظمت اسلام قرار داد) چنانكه میدانیم تا هنگامى كه پرچم ملتى برافراشته باشد دلیل بقاى عظمت‏و سربلندى او است،و آن دم كه سرنگون گردد نشانه شكست و نابودى او مى-باشد،خانه كعبه براى مسلمانان نیز همین حالت را دارد،لذا امام صادق مى-فرماید:«لا یزال الدین قائما ما قامت الكعبة‏»«تا هنگامى كه كعبه پا برجاست‏اسلام برقرار است‏».

اهمیت‏خانه كعبه براى مسلمانان به اندازه‏اى است كه دیگران نیز درك‏كرده‏اند،چنانكه معروف است‏«گلادستون‏»سیاستمدار معروف انگلیسى درمجلس عوام انگلستان اعلام كرد: «مادامى كه مسلمانان قرآن را مى‏خوانند و ازآن الهام مى‏گیرند،و مادامى كه خانه كعبه را طواف مى‏كنند و در آن اجتماع‏عظیم اسلامى شركت مى‏جویند،و مادامى كه نام محمد(ص) را هر صبح وشام برفراز ماذنه‏ها مى‏برند مسیحیت در خطر است‏»!و سخن آن دانشمند دیگركه مى‏گوید:«واى بر مسلمانان اگر معنى حج را ندانند و واى بر دنیا اگر مسلمانان معنى حج را بدانند».دلیل دیگرى براى این موضوع است

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.