خب، من تكین حمزه لو هستم، متولد 1356، تهران، محله سنایی. سومین دختر خانواده بودم. سال 74، دانشگاه آزاد شمال قبول شدم. مهندسی نرم افزار خواندم. همان سال ازدواج كردم. 2 تا پسر هم دارم. الان هم خانه دارم.
بله، تن تن بود. از كانون پرورش فكری جایزه گرفته بودم. من از همان بچگی كتابخوان بودم. تقریبا همه كتاب های معروف را خوانده ام.
بر باد رفته، دزیره، 3تفنگدار، باقی كارهای ذبیح الله منصوری، سرخ و سیاه استاندال، حتی آثار روز مثل بیگانه آلبركامو و صد سال تنهایی را من توی همان بچگی خواندم.
مادرم به من كتاب می داد. اول خودش می خواند، بعد به من اجازه می داد بخوانم. مادرم خیلی كتابخوان است، ترجمه هم می كند.
شاید 20 عنوان تا حالا ترجمه كرده باشند؛ از جوی فیلدینگ، سیدنی شلدون و جبران خلیل جبران.
شهناز مجیدی. قبلا ناشرها فقط همین را می نوشتند، حالا فامیلی پسرم را هم توی پرانتز جلوی اسم مادر می نویسند.
من اول توی انتشاراتی، ویراستار بودم. مدیر انتشارات مان دیده بود من زیاد كتاب خوانده ام، گاهی داستان ها را می آورد می داد من خلاصه كنم. یك بار یك داستانی داد به من. اصل داستان 1200 صفحه بود. گفت این را نصف كن؛ یعنی 600صفحه. من داستان را خواندم، دیدم واقعا خیلی سخیف است.
دیدم حیف كاغذ است كه خرجش بشود. رفتم به مدیر انتشارات گفتم. به ایشان برخورد. گفت تو بهتر بلدی بنویسی، بنویس! من هم ناراحت شدم. رفتم ماجرایی را كه برای یكی از بستگانم اتفاق افتاده بود و آن موقع توی ذهنم بود خیلی سریع، یك هفته ای نوشتم؛ شد افسون سبز كه اولین رمانم بود.
سال۸۱.
با افسون سبز 6تا رمان دارم. یك كار ترجمه هم انجام داده ام.
از جوی فیلدینگ. می خواستم ببینم كار مادرم چطوری است واقعا خیلی سخت بود.
بعد از او از همه استقبال بهتری داشت.
من خودم مهر و مهتاب را دوست دارم. چون در رابطه با دفاع مقدس است و نگاه زنانه ای به جنگ و جانبازهای شیمیایی تویش هست.
نامه هایی كه من دارم، بیشتر مال دخترهای دانشجو است. طبیعی هم هست. پسرها كمتر كتابخوان هستند.
دوست داشتم شبیه خانم دانشور بنویسم. خانم دانشور خیلی ساده و راحت می نویسد. استعاره خیلی كم دارد.
نه. من می دانم كه ادبیاتم ادبیات ماندگاری نیست ولی سووشون خانم دانشور همیشه می ماند.
بالاخره هر كس یك توانایی دارد، یك استعدادی دارد. من سطح توانایی ام همین است. دوست داشتم مثل خانم دانشور بشوم اما نیستم. همین ام. همین كه از كارم استقبال شده راضی هستم.
چرا. من خودم را یك سر و گردن از كسانی كه آن ها را با من مقایسه می كنند و اسم عامه پسند می گذارند رویشان، بالاتر می دانم؛ برای اینكه مثل آنها نمی نویسم. تجربه ویراستاری ام كمك كرده غلط ننویسم. می گردم دنبال سوژه های خوب. نمی خواهم داستان هایم سوژه های تكراری داشته باشد.
معمولا از توی روزنامه ها. خبرها را كه می خوانم، چیزهایی كه به نظرم جالب می رسد را راجع بهش فكر می كنم. مثلا یك بار مصاحبه یك جانباز شیمیایی را خواندم، خیلی رویم تأثیر گذاشت. همین شد سوژه مهر و مهتاب .
الان معمولا خیلی از نویسنده های ما، از روی سریال های تلویزیونی كه می بینند، می نویسند ولی من برای داستان هایم تحقیق می كنم.
من از جنبه های پزشكی و روان شناسی و حقوقی تحقیق می كنم. برای تحقیق پزشكی، از خواهرم كه پزشك است سؤال می كنم و باتوجه به سوژه می گویم متخصص به من معرفی بكند. برای تحقیق روان شناسی با خانم دكترحق شعار حرف می زنم. برای تحقیق حقوق هم از همسایه مان كه وكیل است می پرسم.
نه، من همیشه از همان اول ته ماجرا را می دانم.
نه، عادت خاصی ندارم؛ نه معلق می زنم، نه بالانس! خانم های خانه دار، هر موقع وقت داشته باشند، می نویسند. البته شده گاهی كه حس نوشتن آمده، به شوهرم گفته ام بچه ام را ببر بیرون، داره می یاد!
اكثرا مادرم می خواند و ویرایش می كند.
والا الان گفته بود به من توی مصاحبه ازش تعریف كنم! ولی حقیقتش نه، همسرم كتابخوان نیست.
خیلی زیاد.
توی ایرانی ها سیمین دانشور و احمد محمود، توی خارجی ها هم ایزابل آلنده. كلا از كسانی كه نثر ساده داشته باشند خوشم می آید.
گرفتم ولی هنوز نخواندم.
آن را خوانده ام. اسدالله امرایی ترجمه اش كرده بود.
كارهایش را دوست ندارم. سوژه خاصی ندارد و تحقیق نشده است.
حداقلش این است كه پسرها را كتابخوان كرده است.
قبلا بیشتر دوست داشتم، حالا كمتر.
یكدفعه ادبیات ما را متحول كرد.
خیلی دوست دارم؛ دقیقا همان چیزی است كه من می خواهم.
خیلی خلاصه می نویسد.
قصه های مجید.
من چون خودم آموزش ندیدم و كلاسی نرفتم، توصیه خاصی نمی توانم بكنم جز اینكه خیلی مطالعه داشته باشند. اما آدم اگر استعداد خاصی نداشته باشد، هزار و یك كلاس هم كه برود فایده ندارد.
نه تا حالا.
آن هم نه. با اینكه من خیلی فیلم می بینم، ولی داستان هایم شبیه هیچ كدام از فیلم هایی كه دوست دارم نیست.
فیلم های آقای حاتمی كیا؛ ارتفاع پست و آژانس شیشه ای .
خیلی. كارتون مورد علاقه ام شگفت انگیزها است.
نه. جاهایی كه حساسیت دارد، وارد نمی شوم.
نه، همه دوست دارند عامه پسند باشند. همان نویسنده ها و منتقدهایی هم كه به ما ایراد می گیرند، دوست دارند مخاطب زیاد داشته باشند.
منتقدهای ما خیلی مغرضانه برخورد می كنند. من جوایزی كه این سال ها داده می شود را حساب كردم، دیدم فقط مال 3 تا ناشر است.
سووشون ، هر بار كه این كتاب را می خوانم، به خانم دانشورحسودی می كنم.