• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کتاب و کتابخوانی (بازدید: 8820)
پنج شنبه 6/8/1389 - 21:49 -0 تشکر 246388
مصاحبه با تکین حمزه لو

  • سلام . حتما شما هم تکین حمزه لو را می شناسید . نویسنده ی محبوبی که امروزه کمتر کسی پیدا می شود که حداقل یکی از رمان های او را نخوانده باشد . نویسنده رمان های زیبای : بعد از او ، دختری در مه ، آن سوی آینه ، از این همه جا ، مهر و مهتاب ، افسون سبز و عاشقانه برای پسرم . در زیر متن مصاحبه ای را که توسط سایت  www.98ia.com  صورت گرفته برایتان می گذارم . راستی تمامی کتاب های تکین حمزه لو را می توانید از طریق سایت www.ketabnak.com  دانلود کنید .  

  • از كجا شروع كنیم؟

خب، من تكین حمزه لو هستم، متولد 1356، تهران، محله سنایی. سومین دختر خانواده بودم. سال 74، دانشگاه آزاد شمال قبول شدم. مهندسی نرم افزار خواندم. همان سال ازدواج كردم. 2 تا پسر هم دارم. الان هم خانه دارم.

  • اولین كتابی را كه خواندید یادتان هست؟

بله، تن تن بود. از كانون پرورش فكری جایزه گرفته بودم. من از همان بچگی كتابخوان بودم. تقریبا همه كتاب های معروف را خوانده ام.

  • مثلا چه كتاب هایی؟

بر باد رفته، دزیره، 3تفنگدار، باقی كارهای ذبیح الله منصوری، سرخ و سیاه استاندال، حتی آثار روز مثل بیگانه آلبركامو و صد سال تنهایی را من توی همان بچگی خواندم.

  • آن وقت این كتاب ها را از كجا می گرفتید؟

مادرم به من كتاب می داد. اول خودش می خواند، بعد به من اجازه می داد بخوانم. مادرم خیلی كتابخوان است، ترجمه هم می كند.

  • چه كتاب هایی را ترجمه كرده اند؟

شاید 20 عنوان تا حالا ترجمه كرده باشند؛ از جوی فیلدینگ، سیدنی شلدون و جبران خلیل جبران.

  • اسم مادرتان را هم می گویید؟

شهناز مجیدی. قبلا ناشرها فقط همین را می نوشتند، حالا فامیلی پسرم را هم توی پرانتز جلوی اسم مادر می نویسند.

  • یعنی فامیلی شما را. برویم سراغ همین دلیل شهرت شما. چی شد كه به فكر نوشتن افتادید؟

من اول توی انتشاراتی، ویراستار بودم. مدیر انتشارات مان دیده بود من زیاد كتاب خوانده ام، گاهی داستان ها را می آورد می داد من خلاصه كنم. یك بار یك داستانی داد به من. اصل داستان 1200 صفحه بود. گفت این را نصف كن؛ یعنی 600صفحه. من داستان را خواندم، دیدم واقعا خیلی سخیف است.

دیدم حیف كاغذ است كه خرجش بشود. رفتم به مدیر انتشارات گفتم. به ایشان برخورد. گفت تو بهتر بلدی بنویسی، بنویس! من هم ناراحت شدم. رفتم ماجرایی را كه برای یكی از بستگانم اتفاق افتاده بود و آن موقع توی ذهنم بود خیلی سریع، یك هفته ای نوشتم؛ شد افسون سبز كه اولین رمانم بود.

  • چه سالی این كتاب منتشر شد؟

سال۸۱.

  • بعد از آن چند تا رمان نوشته اید؟

با افسون سبز 6تا رمان دارم. یك كار ترجمه هم انجام داده ام.

  • آن ترجمه از داستان چه كسی بود؟

از جوی فیلدینگ. می خواستم ببینم كار مادرم چطوری است واقعا خیلی سخت بود.

  • از بین رمان هایتان كدام یكی پرفروش تر شد؟

بعد از او از همه استقبال بهتری داشت.

  • و كدام یكی را خودتان بیشتر دوست دارید؟

من خودم مهر و مهتاب را دوست دارم. چون در رابطه با دفاع مقدس است و نگاه زنانه ای به جنگ و جانبازهای شیمیایی تویش هست.

  • حدس می زنید خواننده های كتاب های شما از چه گروهی باشند؟

نامه هایی كه من دارم، بیشتر مال دخترهای دانشجو است. طبیعی هم هست. پسرها كمتر كتابخوان هستند.

  • شما كه آدم كتابخوانی هستید، وقتی می نوشتید دوست داشتید شبیه كدام نویسنده بنویسید؟

دوست داشتم شبیه خانم دانشور بنویسم. خانم دانشور خیلی ساده و راحت می نویسد. استعاره خیلی كم دارد.

  • حالا فكر می كنید كارهایتان شبیه خانم دانشور شده؟

نه. من می دانم كه ادبیاتم ادبیات ماندگاری نیست ولی سووشون خانم دانشور همیشه می ماند.

  • چرا؟ چرا این قدر فاصله بین كارهای شما و خانم دانشور هست؟

بالاخره هر كس یك توانایی دارد، یك استعدادی دارد. من سطح توانایی ام همین است. دوست داشتم مثل خانم دانشور بشوم اما نیستم. همین ام. همین كه از كارم استقبال شده راضی هستم.

  • یعنی نمی خواهید تلاش بكنید تا نوشته هایتان بهتر از این بشود؟

چرا. من خودم را یك سر و گردن از كسانی كه آن ها را با من مقایسه می كنند و اسم عامه پسند می گذارند رویشان، بالاتر می دانم؛ برای اینكه مثل آنها نمی نویسم. تجربه ویراستاری ام كمك كرده غلط ننویسم. می گردم دنبال سوژه های خوب. نمی خواهم داستان هایم سوژه های تكراری داشته باشد.

  • این سوژة غیرتكراری را چطوری پیدا می كنید؟

معمولا از توی روزنامه ها. خبرها را كه می خوانم، چیزهایی كه به نظرم جالب می رسد را راجع بهش فكر می كنم. مثلا یك بار مصاحبه یك جانباز شیمیایی را خواندم، خیلی رویم تأثیر گذاشت. همین شد سوژه مهر و مهتاب .

  • برای داستان هایتان تحقیق هم می كنید؟

الان معمولا خیلی از نویسنده های ما، از روی سریال های تلویزیونی كه می بینند، می  نویسند ولی من برای داستان هایم تحقیق می كنم.

  • برای این تحقیق، سراغ چه كسانی یا چه منابعی می روید؟

من از جنبه های پزشكی و روان شناسی و حقوقی تحقیق می كنم. برای تحقیق پزشكی، از خواهرم كه پزشك است سؤال می كنم و باتوجه به سوژه می گویم متخصص به من معرفی بكند. برای تحقیق روان شناسی با خانم دكترحق شعار حرف می زنم. برای تحقیق حقوق هم از همسایه مان كه وكیل است می پرسم.

  • برای نوشتن داستان، از اول طرح خاصی دارید یا توی خود نوشتن این طرح پیدا می شود؟

نه، من همیشه از همان اول ته ماجرا را می دانم.

  • عادت خاصی برای نوشتن دارید؟

نه، عادت خاصی ندارم؛ نه معلق می زنم، نه بالانس! خانم های خانه  دار، هر موقع وقت داشته باشند، می نویسند. البته شده گاهی كه حس نوشتن آمده، به شوهرم گفته ام بچه ام را ببر بیرون، داره می یاد!

  • داستان را قبل از ناشر به كسی می دهید بخواند؟

اكثرا مادرم می خواند و ویرایش می كند.

  • همسرتان داستان هایتان را می خواند؟

والا الان گفته بود به من توی مصاحبه ازش تعریف كنم! ولی حقیقتش نه، همسرم كتابخوان نیست.

  • الان هم مثل بچگی زیاد كتاب می خوانید؟

خیلی زیاد.

  • نویسنده مورد علاقه تان چه كسی است؟

توی ایرانی ها سیمین دانشور و احمد محمود، توی خارجی ها هم ایزابل آلنده. كلا از كسانی كه نثر ساده داشته باشند خوشم می آید.

  • آخرین كتاب آلنده، زورو را خوانده اید؟

گرفتم ولی هنوز نخواندم.

  • شهر جانوران را چطور؟

آن را خوانده ام. اسدالله امرایی ترجمه اش كرده بود.

  • نظرتان را درباره این چند نویسنده بگویید؛ فهیمه رحیمی؟

كارهایش را دوست ندارم. سوژه خاصی ندارد و تحقیق نشده است.

  • مرتضی مؤدب پور؟

حداقلش این است كه پسرها را كتابخوان كرده است.

  • اسماعیل فصیح؟

قبلا بیشتر دوست داشتم، حالا كمتر.

  • فتانه حاج سیدجوادی؟

یكدفعه ادبیات ما را متحول كرد.

  • زویا پیرزاد؟

خیلی دوست دارم؛ دقیقا همان چیزی است كه من می خواهم.

  • جعفر مدرس صادقی؟

خیلی خلاصه می نویسد.

  • هوشنگ مرادی كرمانی؟

قصه های مجید.

  • اگر بخواهید به كسی توصیه ای برای نویسنده شدن بكنید چه می گویید؟

من چون خودم آموزش ندیدم و كلاسی نرفتم، توصیه خاصی نمی توانم بكنم جز اینكه خیلی مطالعه داشته باشند. اما آدم اگر استعداد خاصی نداشته باشد، هزار و یك كلاس هم كه برود فایده ندارد.

  • پیشنهاد اقتباس سینمایی داشته اید؟

نه تا حالا.

  • خودتان شده كه از فیلمی ایده بگیرید؟

آن هم نه. با اینكه من خیلی فیلم می بینم، ولی داستان هایم شبیه هیچ كدام از فیلم هایی كه دوست دارم نیست.

  • فیلم هایی كه دوست دارید كدام است؟

فیلم های آقای حاتمی كیا؛ ارتفاع پست و آژانس شیشه ای .

  • كارتون هم می بینید؟

خیلی. كارتون مورد علاقه ام شگفت انگیزها است.

  • هیچ وقت نخواسته اید داستان پلیسی بنویسید؟

نه. جاهایی كه حساسیت دارد، وارد نمی شوم.

  • از این كه به شما می گویند عامه پسند، ناراحت نیستید؟

نه، همه دوست دارند عامه پسند باشند. همان نویسنده ها و منتقدهایی هم كه به ما ایراد می گیرند، دوست دارند مخاطب زیاد داشته باشند.

  • تا حالا نقد خوبی از كارهایتان شده؟

منتقدهای ما خیلی مغرضانه برخورد می كنند. من جوایزی كه این سال ها داده می شود را حساب كردم، دیدم فقط مال 3 تا ناشر است.

  • و سؤال آخر، كتابی بوده كه دوست داشته باشید شما نویسنده اش بوده باشید؟

سووشون ، هر بار كه این كتاب را می خوانم، به خانم دانشورحسودی می كنم.

 

 

 

چهارشنبه 19/8/1389 - 17:2 - 0 تشکر 249787

سلام دوست عزیز
منم چندتا از رمانهای ایشون رو خوندم. رماناشوه خوبه فقط به نظر من دنبال حاشیه زیاد میرن منظورم اینه که داستانهای فرعی زیادی رو وارد رمانشون می کنند.
حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 22/8/1389 - 14:14 - 0 تشکر 250483

نظر شما دوست گرامی بسیار محترم است . از آنجایی که ایشان طرفداران زیادی دارند من تصمیم گرفتم مصاحبه شان را در انجمن قرار دهم . با تشکر.

 

 

 

دوشنبه 24/8/1389 - 18:32 - 0 تشکر 251169

سلام. خیلِِِِِــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی متشکر و ممنون. انتخاب خوبی بود.

من رمان "عاشقانه برای پسرم" ایشون رو خوندم و بسیار لذت بردم. سوژه ی خاصی داشت و صمیمی و ساده نوشته شده بود.

با این که چندان احساساتی نیستم، یکی دو فصلش منو به شدت به گریه انداخت.

مهر و مهتاب شون هم تا نصفه رفتم(وقت نکردم) و باقی اش رو دوستم تعریف کرد،اونم خوندن داره.

"من خودم را یك سر و گردن از كسانی كه آن ها را با من مقایسه می كنند و اسم عامه پسند می گذارند رویشان، بالاتر می دانم... " بااین حرفشون هم کاملا موافقم. از بین به اصطلاح عامه پسندها یه چیز دیگه هستند.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


دوشنبه 1/9/1389 - 17:14 - 0 تشکر 252956

nikbonyad گفته است :
[quote=nikbonyad;463775;250483] نظر شما دوست گرامی بسیار محترم است . از آنجایی که ایشان طرفداران زیادی دارند من تصمیم گرفتم مصاحبه شان را در انجمن قرار دهم . با تشکر.

سلام. منظورم این نبود كه چرا گذاشتید...فقط نظرمو گفتم دوست عزیز. منم یكی از طرفداراشون هستم. رمانهاشون آدمو اذیت نمی كنه... من رمان های "مهر و مهتاب"، "دختری در مه" و "افسون سبز" ایشون خوندم....

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

پنج شنبه 20/5/1390 - 11:4 - 0 تشکر 350989

سلام من همه کتاب های ایشون را خوندم باید بگم رمانهای زیبایی نوشتند
یعنی درمورد رمان توی جامعه تحقیق شده
امید وارم رمانهای بیشتری از ایشون چاپ به شه

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.