با سلام
یعنی جوانی که بیکار است، جدا از بحث فرهنگی و ملی شاهنامه خوانی، میتواند به نقالی به دید یک منبع درآمد نگاه کند؟
اگر این حرفه باعث ایجاد اشتغال و منبع درآمد هم نشود، به عقیده من اعجازهای قابل توجهی مثل تقویت حافظه، تقویت صدا و پختگی بیان دارد. در ایجاد قدرت تصویرسازی تاثیر مستقیم دارد. باعث ایجاد اعتماد به نفس میشود. بچههایی که شاهنامه را کار میکنند، روابط عمومی خوبی پیدا میکنند و در اخلاق و منش آنها تاثیر زیادی میگذارد.
با این همه مزایای که میگویی، پس باید جوانهای زیادی به این هنر علاقه نشان دهند؟
متاسفانه ما با شاهنامه، مولانا، سعدی و حافظ قهریم. بابا شاهنامه که دیگر بنچاق این مملکت است. یعنی شناسنامه من است، شناسنامه تو است. یعنی وقتی شما میخوانید، میفهمید که چی بودید، کی هستید، چه کار کرده اید، اشتباهتان کجا بوده، کجا باید چه میکردید، چرا به این روز افتادید و ... متاسفانه شاهنامه بین جوانها جا نیفتاده، بعضیها ترس آن را دارند که ممکن است خواندنش سخت باشد! در حالی که شما دارید به همین زبان حرف میزنید. واقعا شاهنامه تنها کتابی است که بعد از هزار سال مردم هنوز به همان زبان حرف میزنند.
اما فقط این نیست. من فکر میکنم مناسبات زندگی امروز تغییرکرده. نمیشود از جوان امروز انتظار داشت ماهواره و رایانه و بازی کامپیوتری اش را ول کند و برود قهوه خانه پای نقل نقال بنشیند.
ببینید داستان و افسانه همیشه جذاب است. باید سنت و مدرنیته را با یکدیگر آشتی داد. امروز غربیها با وجود برخورداری از تکنولوژی مدرن به اهمیت آداب و سنتها پی برده اند. در نروژ بیشتر از 2 هزار باشگاه قصه گویی وجود دارد. چرا نباید بر مبنای داستانهای شاهنامه، فیلم و... ساخت؟ چرا کودکان ما رابین هود را میشناسند و سمک عیار را نه؟ مگر مجموعه موفق «سلطان و شبان» بر پایه نقالی نبود و با استقبال مخاطبان رو به رو شد؟
شما میگویی چه کار باید کرد؟
نمیدانم. الان یک تعدادی از نقالهای قدیمی فراموش شده اند، تعدادی هم فوت کرده اند، نقالهای خوب هم انگشت شمارند. گاهی به مناسبتی، در جشنواره ای مثلا، اجراهایی دارند.
یا علی