• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 9157)
جمعه 16/7/1389 - 12:16 -0 تشکر 239588
چند حکایت طنز و خواندنی !!!

لطیفه
روزى عبدالرحمن جامى شعرى سرود: بس كه درجان فكار و چشم بیدارم توئى هر كه پیدا مى شود از دور پندارم توئى شخصى به او گفت : اگر خرى پیدا شود، جامى به او گفت : پندارم توئى .

لطیفه
عربى نماز خود را بسیار طول داد، مردم او را مدح و تعریف كردند، وقتى از نماز خود فارغ شد گفت : روزه هم هستم .
لطیفه
ابوبكر از واعظى كه روى منبر بود مسئله اى را پرسید، واعظ گفت : نمى دانم ، به او گفته شد كه منبر جاى انسانهاى جاهل و نادان نیست ، واعظ در جواب گفت : من به قدر علمم بالا رفته ام ولى اگر مى خواستم به اندازه جهلم بالا بروم باید تا به آسمان بالا مى رفتم .

قصه برده سخن چین
مردى بنده اى را فروخت و به مشترى گفت : عیبى ندارد جز سخن چینى ، مشترى گفت : باشد، من راضى هستم ، پس او را خرید، بنده و غلام مدتى را آنجا ماند، بعد رفت پیش همسر مولایش و گفت : شوهر تو، تو را دوست ندارد و مى خواهد مخفیانه تو را رها كند پس یك تیغى بگیر و از پشت سر او چند تار موئى بتراش و بیاور تا من سحر و جادو كنم تا او تو را دوست بدارد، سپس رفت پیش مولایش و گفت : زن تو، براى خودش دوست گرفته ، و مى خواهد تو را بكشد پس خود را به خواب در آور، تا بفهمى ، پس مرد خود را به صورت خواب در آورد، زن با تیغ آمد، مرد خیال كرد زن مى خواهد او را بكشد، پس بلند شد و زنش ‍ را كشت ، پس خویشاوندان زن آمدند و این مرد را كشتند و جنگ بین دو طائفه در گرفت و ادامه پیدا كرد.
لطیفه
جاحظ از علماء ناصبى بود و بسیار زشت رو بود بطورى كه شاعر عرب در باره او گفته : (( لو یمسخ الخنزیر مسخا ثانیا ما كان الادون قبح الجاحظ.))
(اگر خوك دوباره مسخ شود زشت تر از قبح و زشتى جاحظ نخواهد شد بلكه جاحظ زشت روتر از او است ).
روزى جاحظ به شاگردانش گفت : مرا شرمگین نساخت مگر یك زنى كه مرا پیش زرگر برد، و به زرگر گفت : مثل این در كلام او حیران ماندم ، وقتى آن زن رفت از زرگر پرسیدم او چه گفت ؟ زرگر گفت : از من خواست تا عكس و صورت یك جن را براى او حكاكى و زرگرى كنم ، گفتم : نمى دانم صورت جن به چه شكلى است ، از این رو تو زا پیش من آورد تا مانند تو برایش تصویر كنم .

فائده
یكى از شعرا در كتابى كه در علم عروض تاءلیف نموده است گفته است هر كه به سرعت تمام چند مرتبه پشت سر هم بگوید: ((خواجه تو چه تجارتى دارى ؟ به تو چه كه چه تجارتى دارم )).

لطیفه
راغب در محاضرات گوید: در قزوین دهى است شیعه نشین ، شخصى در آن ده رفت ، مردم آنجا نام او را پرسیدند، گفت : نام من ((عمر))است ، او را كتك زیادى زدند، آن شخص گفت : اشتباه كردم نام من ((عمران ))است او را بیشتر زدند، و به او گفتند این حكمش از اولى سخت تر است زیرا دو حرف ((ان )) از عثمان را هم دارد.
حكایت
زنى از دست شوهرش پیش قاضى رفت و شكایت كرد و گفت : مى خواهم طلاق بگیرم ، قاضى گفت : به چه علت ؟ زن گفت : چون او هر شب در رختخوابش ادرار مى كند، قاضى گفت : آیا حیا نمى كنى كه هر شب در رختخواب ادرار مى كنى ؟.
مرد گفت : آقاى قاضى عجله نكن ، تا داستان را برایت تعریف كنم من در خواب دیدم كه در جزیره اى در دریا هستم و در آن جزیره كاخى بود و بالاى كاخ منارى بسیار بلند و بالاى منار یك شتر نرى بود و من بر پشت آن شتر بودم و شتر بسیار تشنه بود، سر خود را پایین نمود تا از دریا آب بخورد، من هم از ترس در رختخواب خود ادرار كردم ، قاضى چون این داستان را شنید از ترس در لباس خود ادرار كرد، قاضى به زن گفت : اى زن من از شنیدن داستانش از ترس ادرار كردم تا چه رسد به این بدبخت ، پس از او عذر بخواه و برو با او زندگى كن .

لطیفه
گویند ابن الجصاص روزى با وزیر به طرف دجله رهسپار شدند و ابن الجصاص با وزیر سوار بر مركب و موكب عظیم شد و وزیر او را زیاد استهزاء و مسخره مى كرد و در دست ابن الجصاص سیبى بود او خواست سیب را به وزیر دهد و در دجله تف بیندازد، اشتباه نموده تف را در صورت وزیر انداخته و سیب را در دجله .
لطیفه
نقل است كه شخصى زنى داشت حور نام او به جهاد رفت ، و بعد از آن كه دید جمعى شهید شدند، آن شخص فرار كرد، دیگرى او را دید، گفت اى فلانى از جهاد فرار مى كنى و حال آنكه اگر كشته شوى به وصال حورالعین مى رسى ! آن شخص گفت : اى نادان حور را كه خودم دارم آیا براى یك عین خود را به كشتن بدهم .
مرد زشت روى
محمد ابن ابراهیم موصلى گوید: در بعضى از سفرهایمان به محله اى از محله هاى عربها رسیدیم ، پس مرد زشت روى و لوچى را دیدیم كه داراى ریش بلند و سفیدى بود كنیزك زیبا روى و سفیدى كه مانند ماه شب چهارده مى درخشید را دیدیم كه براى او مى زند و مى رقصد ما او را از زدن منع كردیم و گفتیم مانند همچون توئى براى این پیرمرد زشت روى میزنى ؟ گفت كارى نداشته باشید، او حسنه اى بجاى آورده و من گناهى كرده ام خدا مرا براى كار ثواب او قرار داده و او را براى عقاب من .
لطیفه
روباهى در هنگام سحر به كنار درختى رفت ، دید بالاى درخت خروسى اذان مى گوید، روباه به او رو كرده ، گفت : آیا پایین نمى آیى تا با هم نماز جماعت بخوانیم ؟ خروس گفت : امام جماعت در زیر درخت خوابیده است ، او را بیدار كن تا با هم نماز جماعت بخوانیم ، روباه نظر كرد سگ را دید پا به فرار گذاشت خروس به او گفت : آیا نمى آیى با هم نماز جماعت بخوانیم ، روباه گفت : مى روم تجدید وضو كنم و بزودى بر مى گردم .
رضا شاه و الفاظ عربى در زبان فارسى
نقل شده است كه رضا شاه دستور داد الفاظ عربى باید از فارسى محو شود و روزنامه ها و نامه هاى ادارى فقط با الفاظ فارسى نوشته شود، روزنامه ها مى خواستند در عنوان و تیترشان بنویسند اعلى حضرت از مازندران حركت كرد به طرف تهران ، دیدند حركت لفظ عربى است با خط درشت نوشتند گنده آقا از مازندران جنبید به تهران .

امیدوارم همیشه لبخند بر چهره شما باشد

بازنده نیستم ، که عشق باخته ام ، همین نام تو که برده ام ، فردا برگ برنده من است .

 

 

ایران جوان

.

فوری دانلود

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.