اهداف دشمن در این جنگ شامل :
1- كم رنگ كردن اعتقادات و ارزشهای دینی و آداب و رسوم مذهبی در بین مردم
2- ایجاد بی اعتنایی نسبت به رفتارهای خلاف دین در بین عموم مردم بویژه متدینین
مژده مژده پایگاه مجازی تحلیل و بررسی جنگ نرم افتتاح شد
WWW.JangeNarm1388.com
کل آیتم ها 9
ابزارهای دشمن در این جنگ بیشتر از نوع انسانی است یعنی برخی از انسان ها و افراد در این جنگ ابزار دشمن هستند. افرادی كه دارای ویژگی های خاصی باشند.از آن جمله می توان به افراد زیر اشاره كرد :روحانیون منحرف متفكرین و اساتید دانشگاه منحرف نویسندگان منحرف مروجین شبهات اعتقادی طرفداران فرقه های منحرف دینی و عرفانی
قدرت نرمی که در دفاع در جنگ نرم اعتقادی به ما کمک می کند عبارت است از : - دین اسلام و مذهب شیعه و اعتقادات محکم شیعه - منابع مکتوب و مرجع مکتب شیعه که توسط بزرگان شیعه بنگارش درآمده اند - مراجع تقلید و روحانیون متفکری که هم اکنون از اساتید برتر حوزه های علمیه محسوب می شوند - اساتید برتر دانشگاهی که در بخش علوم مرتبط با اسلام در حال تدریس و تالیف هستند شاید بطور خلاصه در یک کلمه بتوان گفت که قدرت نرم اعتقادی ما " نخبگان مذهبی گذشته و نخبگان مذهبی زنده " محسوب می شوند. از نخبگان مذهبی گذشته با بهره گیری از کتابهایشان می توان بهره مند شد و از نخبگان مذهبی فعلی با پرسش ، سخنرانی ، تالیفات و کمک خواستن در نحوه برخورد با شبهات جدید اعتقادی می توان بهره مند شد. و اما در تهاجم نرم برعلیه دشمن در حوزه اعتقادی باید از نخبگان مذهبی زنده که در مورد اعتقادات ادیان دیگر ، مذاهب نوظهور اسلامی و مکاتب غربی و شرقی کار مطالعاتی کرده اند استفاده کرد . تا بتوان نقاط ضعف اعتقادی آنها را شناخت و از همان نقاط به آنها حمله کرد و شبهه افکنی کرد و اذهان طرفداران آنها را تحت تاثیر قرار داد تا به غلط بودن اعتقاداتشان پی ببرند
سلام.در این باب فکر کنم دشمن موفق عمل کرده.شاید هم کم کم کاری از خود ما باشه.به گمانم فعال کردن مساجد و تعامل حوزه ها و دانشگاه ها بتونه خوب عمل کنه.
خدمت برادر عزیر / SOHA_1990سلامدر رابطه با اینکه دشمن در جنگ نرم خود تهاجم گسترده ی اعتقادی را برعلیه ما براه انداخته کاملا صحیح است.هرچند که شاید شبهات اعتقادی از دیرباز و از زمان ائمه (ع) مطرح بوده اما شبهات اعتقادی جدید دیگر از جانب ملحدان و کافران کمتر صورت می گیرد بلکه دشمن با سرمایه گذاری انسانی موفق شده شبهات اعتقادی را از زبان متفکرین مذهبی بیان کند و این کار ما را بسیار سخت می کند.در این رابطه تعامل بین حوزه و دانشگاه خیلی خوب است اما بنظر من دفاع در این جبهه کار جهادی می خواهد یعنی کسانی که تمام وقت و ذهن خود را برای این کار بگذارند حال چه از بین اساتید دانشگاه باشد و چه از بین اساتید حوزه که البته بنظر من چنین افرادی بسیار کم هستند .اساتید فعلی برای پاسخگویی به شبهات داخل کشور کم هستند حال چه رسد به شبهاتی که هر روز و بلکه هر ساعت در اینترنت به زبان های مختلف دنیا برعلیه اعتقادات مسلمانان و شیعیان در حال گسترده شدن است این تعداد انگشت شمار در حد صفر محسوب می شوند.در بحث تهاجم نرم بر علیه دشمن که واقعا نمی دانم چه بگویم چون در این رابطه تقریبا هیچ کار گسترده ای انجام نشده و شاید اصلا کسی تا کنون به فکر چنین تهاجمی نیفتاده باشد. برای این کار ابتدا باید اساتید حوزه و دانشگاه توجیه شوند و سپس کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی خود را بر روی مکاتب غربی و شرقی انجام دهند و همچنین مذاهب نوظهور اسلامی را خوب بشناسند و در مرحله بعد باید مهمترین شبهات وارد بر آن مکاتب و مذاهب را شناسایی کنند سپس با مقاله و کتاب و اینترنت هجمه گسترده ای را برعلیه دشمن آغاز کنند.به این می گویند " تهاجم نرم اعتقادی علیه دشمن" امیدوارم کم کم این مباحث جدید مطرح شود تا فرماندهان این جنگ تربیت شوند و سپس فرماندهان بتوانند افسران جنگ نرم را بخوبی تربیت کنند.آمین یا رب العالمین
سلاممقصودم از تعامل در حوزه و دانشگاه این نبود که حتما طرفین حوزوی و دانشگاهی باید اساتید و علمای بلند پایه باشند.مثلا همین تشکل هایی که حلقه های معرفتی تشکیل می دهند می تونن کارهای خوبی انجام بدن ..من طرحش رو داخل دانشگاه خودمون پیشنهاد دادم ولی نه پی گیری شد و نه هماهنگیاش صورت گرفت.مثلا بعضی سوالاتن شبهات اعتقادی هست که ریشه هاش از وهابیت هست به خصوص در مناطق سنی نشین کشور. حقیقت اینکه ما جوونا از اساتیدمون پر شور تریم.حتی حلقه های مطالعاتی کوچک 5 نفری هم می تونه کارساز بشه وقتی نتیجه مطالعات رو به صورت نشریه و یا ویژه نامه توی دانشگاه کنار بوفه در اختیار قرار بده.من برنامه ای که ریخته بودم چند بخش داشت ... یکیش این بود که دوستانی دنبال اون سری شبهاتی که بین دانشجو ها در رابطه با ولایت فقیه بود بگردن و بعد به دنبال جواب منطقی ها بگردیم و در نهایت اون نتیجه ها رو منتشر کنیم ... ولی حیف که مثل همیشه امت حزب ا.. تنبلی کردند و دست تنها موندم ... استاد هم که همیشه در دسترس نیست هیچ ... منابعی که لازم داریم هم مربوط سال ها پیش هست.
همانطور که خدمت شما عرض کردم پرداختن به این امر نیاز به یک کار جهادی دارد امیدوارم شما نیز هیچگاه از پا ننشینید و همچنان با علاقه و پیگیری مستمر فعالیت های مفید خود را ادامه دهید.نکته ای که شاید گفتنش لازم باشد این است که ما اگر تمام عمر خود را برسر دفاع و تهاجم در جنگ نرم صرف کنیم باز هنوز کارهایی هست که نکرده باقی مانده ولی عمر ما به پایان رسیده.شاهد من جنگ فرهنگی است که حدود 20 سال است برعلیه ما آغاز شده و هر روز ابعاد بیشتری را از خود نشان می دهد و هنوز به پایان نرسیده ، حالا چه رسد به جنگ نرم که ابعادی به مراتب وسیع تر از جنگ فرهنگی دارد و فقط یکی از ابعاد آن جنگ نرم فرهنگی می باشد.نکته دیگر این است: همانطور که در زمان انقلاب شاگردان امام (ره) کودکان داخل گهواره ها بودند ، فرماندهان آینده جنگ نرم اکنون دانش آموزان ، دانشجویان و طلاب هستند و تعداد فرماندهان کنونی این جنگ در کشور انگشت شمارند.
اختلافات قومی و قبیله ای در جنگ نرم اعتقادی :تشدید اختلافات قومی و مذهبی از راه کاری اصلی برای جنگ نرم می باشد. بطوریکه در تحقق جنگ نرم بحث تشدید اختلافات قومی و مذهبی همیشه در رئوس اجرای برنامه ها بوده است. در همین زمینه تقویت فرقه های ضاله نیز مورد توجه خاص طراحان جنگ روانی بوده است.تقویت وهابیون و همچنین حمایت های جدی از بهایان در ایران از جمله این برنامه ها ست. حتی ساختن مراجع قلابی و علمایی التقاطی از دیگر این روش ها می باشد .منبع : www.softwar.isarblog.com
ولایت مداری و جنگ نرم اعتقادی :ولایت پذیری و دفاع از حریم ولایت بحث ولایت پذیری و دفاع از حریم ولایت از دو منظر قابل تامل می باشد . اول آنکه تحلیل مجموعه اقدامات انجام گرفته برای براندازی نرم –جنگ نرم- در ایران نشان می دهد که طراحان جنگ نرم بر علیه ایران به علت جایگاه ولایت فقیه در اعتقادات جامعه ایران و میزان تاثیرگذاریش و همچنین به عنوان مهمترین عامل در پیشگیری از براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی آنهم با وجود گذشت قریب به سه دهه از عمر انقلاب ایران ، بیشترین طراحی را برای مشروعیت زدایی و مخصوصا اعتبار زدایی از جایگاه ولایت فقیه و به صورت مشخص از شخص مقام معظم رهبری را در دستور کار خود قرار داده اند. دوم انکه ولایت فقیه به عنوان یک فقیه عالم و با تقوا وعادلترین و آگاه ترین فرد به مسایل سیاسی و حکومتی قطعا شایسته ترین فرد برای اطاعت پذیری نیز خواهد بود . در چند ماه اخیر در حوادث بعد از انتخابات یکبار دیگرنقش رهبری و جایگاه آن برای حفظ نظام به خوبی برای دوست و دشمن آشکار شد،آنهم در شرایطی که شاید بسیاری از اهداف برای تحقق انقلاب مخملی در ایران اتفاق افتاده بود و یا شرایطش مهیا شده بود. رهبری بزرگوار به عنوان فصل الخطاب و همچنین به عنوان مهمترین رکن جامعه ایران برای حفظ و انسجام ملی و اسلامی سبب شد که کشور از فتنه ی بزرگ به سلامت عبور کند . وجود ولایت فقیه به عنوان بزرگترین عامل در جلوگیری از بوجود آمدن انقلاب مخملی در ایران نشان داد که تفاوت ایران با گرجستان ، اوکراین و حتی کشور قدرتمندی همچون شوری سابق دروجود جایگاه ولایت فقیه در ساختار حکومتی و سیاسی و مذهبی می باشد.بنابراین این دو موضوع نشان می دهد که افسران جوان باید در اولین گام ها ولایت پذیری و دفاع از حریم ولایت را در صدر برنامه های خود برای مقابله با جنگ نرم را قرار دهند. منبع : www.softwar.isarblog.com
مصاحبه ای پیرامون عرفان های نوظهور:محمود موافق - دکتر ادبی، عضو کمیته فرهنگ و عرفان شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، دانش آموخته حوزه و دانشگاه و استاد حوزه و دانشگاه نیز هست. به دلیل تخصص ایشان درباره عرفان اسلامی و مکاتب نوپدید فرصت را غنیمت شمردیم تا در گفتوگویی به بحث در این خصوص بپردازیم، آنچه در ادامه میآید ماحصل این گفتوگو است.مدتی است کلمه عرفان کاذب درباره مکاتب انحرافی دینی در ادبیات رسانهای به کار میرود آیا این لفظ صحیح است یا خیر؟در غرب واژه مشخصی که برای اینگونه مکاتب وجود دارد، مکاتب یا نهضتهای نوپدید دینی است. اما برای اینکه در فضای داخل کشور بتوانیم بین نگاه پویا به دین که ماحصل اجتهاد شیعه است و کارکرد این مکاتب انحرافی تمایز قائل شویم، از واژه عرفان کاذب استفاده میکنیم در حالی که اطلاق واژه مکاتب نو پدید دینی با توجه به کارکرد این مکاتب انحرافی داخلی اصلاً مطابقت ندارد و عرفان کاذب مصداق بارز اینگونه مکاتب انحرافی است.با توجه به مطالعات شما درخصوص عرفان و فلسفه به خصوص افکار ابن عربی و ملاصدرا نظر این بزرگان درخصوص وحدت وجود چیست؟در عرفان عملی و نظری ما، برای سیر و سلوک به سوی عالم معنی دوقوس نزول و صعود وجود دارد و ما در این راه در دو قوس صعود و نزول حرکت میکنیم، به بیان تخصصیتر قرب نوافل و فرایض. تئوری وحدت الوجود همانطور که در آثار ابن عربی به آن پرداخته شد در آثار ملاصدرای شیرازی به صورت کاملتری به آن پرداخته شده است. وحدت الوجود به یک معنی عبارت است از وحدت متعالی وجود در کائنات یعنی ما اجسام و طبیعت را در عین پذیرفتن شأن الوهی از او جدا نمیدانیم و اتصال کائنات به خداوند را در پس هر پدیدهای میبینیم به همین معنی میگوییم: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست» در عین کثرتها وحدت را میشود دید و وحدت را با این کثرتها معنی میکنیم به تعبیر آن عارف که میگفت:«به هر رنگی که خواهی جامه میپوشکه من آن قد رعنا میشناسم»بحثی که در عرفانهای کاذب وجود دارد، پرداختن به وحدت در عالم کثرت است تا وحدت در کثرت. این را چگونه باید تعبیر کرد؟وحدت در عالم کثرت یعنی شما بیایید به کثرتها اصالت دهید و بعد بخواهید یک معنی کلی از این کثرتها برداشت کنید، در حالی که وقتی در عرفان نظری از وحدت در کثرت صحبت میشود اصالتی به کثرت داده نمیشود بلکه کثرت یک تابع و ضلع از حقیقت است. همانطور که میرداماد در قبسات میفرماید: «انها صنع ظل صفته و فیض جوده » یعنی ما در زمین و فضای زندگی، خودمان را جدا از او نمیبینیم در حالی که شما در عرفانهای کاذب نوعی اومانیسم مشاهده میکنید، نوعی ایستادن انسان در مقابل خدا را میبینید و نتیجه آن فرآیند توجه به خود نه در مقام خودشناسی بلکه فرآیند ایستادن در مقابل خداوند است. این موضوع با مباحث عرفان حقه بسیار متفاوت است.در خصوص ارتباط با روح القدس و وحی همانطور که ما در اسلام معتقدیم باب وحی با درگذشت نبی مکرم اسلام بسته شده است اما بعضی از این عرفانهای کاذب مدعی ارتباطات وحیانی هستند نظر شما چیست؟نبی مکرم اسلام وقتی در مقام رهسپاری به عالم ملکوت بودند فرمودند من یک سی و نهم از وحی را بین شما میگذارم، پرسیدند آن چیست، فرمودند؛ رویای صادقه و الهامات غیبی. پس رویای صادقه و الهامات الهی که به آن تصریح میشود بخش کوچکی از وحی است که نمیتواند مصداق وحی باشد. در حالی که در همین جا بحثی وجود دارد درخصوص منشأ الهامات که هم میتواند ربانی باشد و هم شیطانی. همانطور که شیطان مظهر اسم مضل الهی میباشد و در کائنات دست اندرکار اقوای انسان است. بنابراین بسیاری از الهامات ما که فکر میکنیم ربانی هستند در واقع الهامات شیطانی هستند. بعضی از فرقهها از جمله شعور کیهانی به این نکته اشاره میکنند که ما جنگیری میکنیم و در موجودات غیر ارگانیک تصرف داریم، در حالی که تصرف در موجودات غیر ارگانیک کار ولی خداست و حال، معلم دروغپرداز این فرقه براساس مستنداتی که وجود دارد رعایت آداب دینی و حلال و حرام الهی را نمیکند، کسی که به رعایت حلال و حرام دینی معتقد نیست، از تصرف صحبت میکند پس به راحتی مشخص میشود که این برداشت و دریافت شیطانی است و ذیل نام مضل الهی به وجود میآید.اما این شخص مدعی است که اگر ما این افرادی را که به آداب و شعائر دینی مقید نیستند جذب نکنیم جذب مسائل انحرافی می شوند؟تئوری دفع افسد به فاسد غلط است چون با استفاده از همین تئوری این مکاتب انحرافی انسانها را در مسیر مجازی باطلی قرار میدهند که معلق بین آسمان و زمین قرار میگیرند و پس از مدتی عدهای آدم روان پریش تحویل جامعه میدهند و آنها را در فساد بیشتری غوطهور میکنند.نظر شما درخصوص دریافت حقالزحمه برای آموزش عرفانی چیست؟ آیا در سیره عرفان حقیقی چنین چیزی وجود داشته است؟گرفتن حق الزحمه برای آموزش عرفان، دکانداری عرفان است که میتوان به آن سوپرمارکتهای عرفانی گفت؛ سوپر مارکتی که به اندازه پرداخت مادی، کالای معنوی در اختیار آدمها قرار میدهند و اصالتی در آن وجود ندارد و همه چیز به میزان پرداخت مشتری بستگی دارد درحالی که پیامبر اسلام در قرآن میفرمایند: «قل لا اسئلکم علیه اجرا» پیامبران و اولیای الهی وجهی بابت کارشان نمیگیرند و چیزی درخواست نمیکنند برای هدایت انسانها در حالی که رفتار این مرشدان گم کرده ره، رفتاری متناقض با سیره انبیا و اولیای واقعی الهی است.آیا الهامات و تجربیات عرفانی از طریق علوم تجربی قابل اندازهگیری است؟مابین علم تجربی و علم معرفتی باید تفاوت قائل شویم. میدانیم که خطکشهای علوم تجربی برای اندازهگیری علوم معرفتی معتبر نیست. به قول مولانا:عرصهای کش خاک زرده دهی استزر به هدیه بردن آنجا ابلهی استای ببرده عقل هدیه تا الهعقل آنجا کمتر است از خاک راهخط کش علم تجربی در عالم متافیزیک معنی ندارد و نمیتواند مبنی قضاوت قرار گیرد.آیا دخالت متافیزیک در طبیعت به سادگی انجام میگیرد و هر کس قدرت این کار را دارد؟شما به آیههای قرآن که نگاه کنید حتی ارتباط نبی مکرم اسلام هم با عالم غیب مبنی و معنی دارد. مستفاد آیات قرآن و روایات آن است که اولاً غیب در دسترس هر کس نیست به قول معروف: «او را به چشم پاک توان دید چون هلالهر دیده جای جلوه آن ماهپاره نیست»هر کس نمیتواند مدعی این مقام باشد جز نبی و ولی خدا پس به صرف ادعای ارتباط با متافیزیک قابلیت اثبات، پدید نمیآید. برای اثبات این امر خطکشهای سنجش پردازانه جدی وجود دارد.فرد در کجا درس دین خوانده است، در کجا و نزد چه کسی مسیر و سلوک معنوی کرده است و التزام به شعائر دینی و حلال و حرام الهی دارد یا نه، اینها تنها مقدماتی است که بتوانیم در خصوص شخصی که مدعی است بحث شود تازه در همین مرحله نیز هزاران نکته باریکتر از مو وجود دارد در حالی که اصل این است:«آن را که خبر شد خبرش بازنیامد»اگر کسی با عالم غیب ارتباط داشته باشد که در بوق و کرنا نمیدمد و مدعی این امر نمیشود و سوپر مارکت معنوی باز نمیکند برای کسب درآمد به قول شیخ اجل سعدی:«این مدعیان در طلبش بیخبرانندآن را که خبر شد خبرش باز نیامد»اگر کسی قدرت متافیزیکی داشته باشد در مقام خشیت الهی و سکوت گام میگذارد، نه باز کردن دکان فروش تجربیات معنوی.چرا این مدعیان بر خلاف قدما خود را بیریشه و شگفتی آفرینش میپندارند؟این آدمها حتی فهم اولیه از دین هم ندارند، به همین دلیل سعی میکنند خودشان را از گذشته رانده و از آینده بازمانده نشان بدهند تا بتوانند بگویند آنک ماییم و پیامبری در عصر جدید. شما از دهه 1960 در مکاتب نو پدید غربی هم ادعای پیامبری میبینید. در اکنکار، پائول توئیچل ادعای پیامبری میکند، سان مینگ یونگ هم ادعای پیامبری دارد.در کلیسای شیطان هم آنتوان لاوی ادعای پیامبری دارد. این مکاتب انحرافی داخلی هم متأثر از نمونههای غربی به آن سمت حرکت میکنند تا ادعای پیامبری و خدایی کنند،کما اینکه مریدان کم خرد، آنها را در حد پرستش دوست دارند و مشخص میشود که مبنی عقل و فهم اولیه در آنها از دست رفته است.ارتباط این مکاتب انحرافی با سایر مکاتب انحرافی در جهان چگونه است؟بنده به عنوان یک متخصص ادیان به صراحت میگویم شما میتوانید رگههایی از عرفان یهودیت را در تعالیم آنها مشاهده کنید. رگههایی از سبک تبشیری مسیحیت نیز درآنها وجود دارد حتی رگههای بسیار خطرناک تعالیم بهائیت در تعالیم آنها وجود دارد و متأسفانه چون مخاطبان آنها آگاه نیستند در دام این مکاتب انحرافی گرفتار میآیند.