این هم یک برنامه دیگر . البته سایر برنامه ها مثل کارگاه های نقد ادبی و نقد نویسنده نیز به زودی شروع به فعالیت خواهند کرد .
هر چه فکر کردم هیچ راهی به نظرم نرسید که بتوان به کاربران اطلاع داد که مثلا شخص دیگری به این قسمت داستان پاسخ داده و آن را ادامه داده است . به همین خاطر از همه ی دوستانی که می خواهند در این طرح شرکت کنند خواهش می کنم نام کاربری خود را در همین تاپیک بنویسند و اعلام آمادگی کنند تا به هر یک از شما عزیزان یک شماره اختصاص دهیم . مثلا (شبنم ) شماره 6 . من به هر یک از دوستان پس از اعطای شماره هایشان اطلاع می دهم که مثلا : خانم شبنم پنج نفر اول داستان را نوشته اند حالا نوبت شما ست که داستان را بین 3 تا 10 خط ادامه دهید .
شما می توانید در این خطوط حتی جهت گیری داستان را به سوی طنز یا جدی نویسی تغییر دهید . شماره ها با قرعه کشی داده می شود و آخرین نفر باید داستان را به نحو زیبایی پایان ببخشد .
می توانید در داستان شخصیت های جدید وارد کنید یا حتی طی حادثه ای شخصیت ها را از بین ببرید . شما باید کاملا حس یک نویسنده را داشته باشید که داستان خود را نیمه تمام می گذارد...
داستان این هفته : با محمد و سعید روی نیمکت پارک نشسته بودیم و منتظر پارسا که از آن طرف خیابان داشت به ما لبخند می زد . هوا واقعا سرد بود .باران نم نم می بارید . نیمکت هم تقریبا خیس شده بود اما ما کله شق تر از این حرفها بودیم که جمع دوستانه مان را به خاطر باران به هم بزنیم و به خانه برویم . بالاخره پارسا با یک سینی که داخلش 4 ظرف کوچک بستنی میوه ای بود به سمتمان آمد . گفتم : رفتی خودت بستنی بسازی ؟ پارسا در حالیکه می خندید : فروشنده چپ چپ نگاهم کرد و با صدای وحشتناکش گفت : همه شیر کاکائو داغ می برن ، شما بستنی می خواین ؟ ؟؟ یه هفته س یه دونه بستنی هم نفروختم ...
*** لطفا کسی ادامه داستان را ارسال نکند فقط نام خود را ارسال کنید تا شماره ای به شما اختصاص دهیم . تا 3شنبه شب وقت ارسال نام و اعلام آمادگی دارید . با تشکر.