به نام دوست که هرچه دارم از اوست
با سلام خدمت تمامی اعضا انجمن نصف جهان (نصف جهانیهای گل)
با توجه به روز شعر و ادب پارسی و گرامیداشت آن ، در این مقال میخواهیم با یکی از شعرای اصفهان آشنا شویم.
جهت آشنایی بیشتر با این شاعر اصفهانی دوستانیکه اطلاعات دیگری در مورد ایشان دارند لطفا ما را بهرمند نمایند.
میرزا حسن آتش
میرزا حسن متخلص به ((آتش)) فرزند حاج میرزا آقا شاعر توانای نیمه اول قرن چهاردهم ه.ق در اصفهان می باشد.وی در سال 1279 ه.ق در اصفهان متولد شد.
مختصری ادبیات فارسی و عربی آموخت و سپس در بازار بزرگ ، سرای گلشن به شغل زنجیر بافی مشغول شد.او در هنرهای دیگری چون یراق دوزی و گلدوزی تبحر داشت.
وی در انجمنهای ادبی مختلفی شرکت میکرد و از کسانیکه ایشان از آنها بهره برده میتوان به ملک الشعرای عنقا ، عمان سامانی و آشفته اصفهانی اشاره کرد.
ابتدا ((بینوا)) تخلص می کرد ، اما آن را به ((آتش)) تغییر داد و به شغل داد و ستد و معامله روی آورد.شاعری نیکو بود و پیرو سبک صائب تبریزی و کلیم کاشانی بود.
در 21 رجب سال 1349 ه.ق دیده از جهان فرو بست و در تکیه جوباره ای به خاک سپرده شد.
دیوان اشعار او که بالغ بر 5800 بیت و اغلب آن غزل است در سال 1321 ه.ش با مقدمه استادجلال الدین همایی به چاپ رسید.
محل قبر وی در اطاق غربی تکیه مشرف به خیابان فیض می باشد.
جهت آشنایی بیشتر با سبک شعر او ، غزلی از دیوانش تقدیمتان میشود.
آتــش كه
از او گرم دل اهل سخــن بود
شد
سرد و برون هشت از این غمكده پا را
چون دید
كه فانی بود این خانه ویـــران
طی
كرد به یك گام زدن ملـــــك بقا را
زد خیمه
به گلــزار جـنان نزد پیمــبر
تا آنكه به
رویش نگــــرد روی خــــدا را
در سایه
طــوبی بنشســت و لب كوثــر
بنمـــود
برون از دل خود رنج و عنـــا را
شد همدم
پیغمـــبر و داماد و دو سبطش
بگـرفـت بـبر
پنـــــج تن آل عبــــا را
از آب
بــرون آمـد و در خـاك فرو رفـت
خامــوش
شــد و كـرد رهـا دار فــنا را
آوخ كه
برفت از بر ما آتش و تا حــشر
سوزانـد
ز هجــــرش دل اربـاب وفــا را
آنگاه
كه در خاك سپـردند چو گنجش
آن گوهـــر یكـــدانه پر
قـدر و بهــا را
زد آن ز
دل گلشن و گفت از پی تاریـخ
بــاد
افكـــند بر آب آتـــش دل مـا را