در طبقه بندی اختلالات شخصیت در علم روان شناسی یکی از اختلالات متداول پارانوئید نام دارد شخصیت پارانویایی در سوء ظن، بی اعتمادی، غلط بودن قضاوت و در سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه می شود . در طبقه بندی DSM-IV-TR به عنوان معتبرترین نظام طبقه بندی رفتارهای نابهنجار اولین معیار تشخیصی برای اختلال شخصیت پارانوئید ، سوء ظن و شکِ بدون پایه و اساس به دیگران است همان نشانه ای که در رفتار مخملباف به کرات دیده می شود. بررسی نظام شخصیتی مخملباف نشان از اختلال شخصیت پارانوئید با نشانه هایی از شخصیت «مرزی» در کنار اختلال روانی «افسردگی » دارد .
به گزارش بولتن:کنکاش در پارامتر شخصیتی پارانوئید مخملباف، نشان می دهد حوزه و محل درگیر این سوء ظن طیف وسیعی از عناصر پیرامونی مخملباف شامل اعضای خانواده، بستگان، دوستان وهمکاران، نهاد اجتماعی، نهاد دین، نظام اجرائی کشور و ... را شامل می شود .
خانواده هایی که قبلاً روابط دوستانه ای با خانواده مخملباف داشتنه اند بارها مواردی از خودکشی فرزندان مخملباف گزارش کرده اند که نتیجه سوء ظن پدر به فرزندان بوده است .
محسن در سالهای نخست انقلاب علیرغم برخورداری از روحیه غیرمذهبی وبی قیدی اخلاقی اجتماعی ( به دلیل پرورش در محیط و خانواده ای که مسائل تربیتی و رشد در آن جایگاهی نداشت البته خانواده ای که شامل محسن و مادری که شغل آن پرستار بود و پدر هیچ وقت در آن نبود چرا که پدر محسن مدت کوتاهی در حد چند روز با مادر او زندگی کرده و سپس جدا شده بودند) سعی دارد در هیبت یک انقلابی ظاهر شود دوستان نزدیک محسن نقل می کنند او قصد تغییر وضعیت گذشته را داشت و بیشتر از آنکه به اصول نداشته خود متکی باشد درگیر نقد دیگران بود. در داستانها و نمایشنامه هایش به نقد نظام سلطنتی پرداخت، بر علیه روشنفکران نوشت ( داستان آقای نویسنده)، علیه سرمایه دارها نوشت (حصار در حصار)، بر علیه چپ ها نوشت (نمایشنامه بایکوت)، بر علیه منافقین نوشت (توجیه)، علیه بنی صدر نوشت، علیه حکومت و مردم آمریکا نوشت علاوه بر دیدگاهها تند رفتار افراطی نیز داشت او سعی داشت به شدت اخلاقی باشد و این امر تا حد افراط شدیدی پیش پیش می رفت تا آن حد که با کسانی که با جنس مخالف مراوده داشتند درگیر می شد و دائما روزه می گرفت همکارانش می گویند که در آن موقع از ترس او در مستراح سیگار می کشیدند .
بررسی ارتباطات و مناسبات مخملباف با محیط و افراد پیرامونی خود در حوزه بستگان، دوستان و همکاران نشان از عدم حفظ و تداوم هیچ یک از تعاملات دارد که خواستگاه آن از سویی سوء ظن و از طرفی نتیجه انشعابی است که مخملباف به عنوان یک فرد پارانوئیدی تصور می کند در جهان صورت گرفته و آن چیزی که خوب است درون فکنده شده و آن چیزی که بد است به بیرون فرافکنده شده است این نوع «مانی گری» در کانون شخصیت افراد پارانویائی است .
روانشناسان معتقدند:
بسیاری از آثار سینمایی مخملباف بروز ناکامی ها و عقده های فروخورده روانی مخملباف است و نمادها و المانهای آن نیز تبلور زندگی خود او است. نیست انگاری همواره در آثار مخملباف وجود دارد جهان از منظر او کریه و زشت است. روابط انسانی ناعادلانه و ظالمانه و سرنوشت انسان به سوی هیچ و پوچ پیش می رود. آدمهای آثار مخملباف همه ناقص اند، زنها بی شوهر یا شوهر مرده اند یا تنها مانده اند (زندگی مادر وی که سه بار ازدواج ناموفق داشت)، بچه ها ناقص الخلقه اند و شخصیتها لکنت زبان دارند (کودکی نحیف و سراسر بیماری مخملباف ) و...