• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 2843)
سه شنبه 9/6/1389 - 11:8 -0 تشکر 226175
لطیفه های زیستی

چند توریست در موزه تاریخ طبیعی شیکاگو با حیرت به استخوان های دایناسور نگاه می کردند. یکی از آنها از نگهبان پرسید: می توانید به ما بگویید این استخوان ها چند سالشان است؟ نگهبان جواب داد: آنها 65 میلیون و 4 سال و شش ماهه هستند. توریست: اه ، این عدد کاملا دقیق است! شما چه طور با این دقت این عدد را می دانید؟ نگهبان: چهار سال و شش ماه پیش که من شروع به کار کردم این استخوان ها شصت و پنج میلیون ساله بودند.

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

سه شنبه 9/6/1389 - 11:21 - 0 تشکر 226179

* سال 3000 میلادی: بچه هایت را به دایناسور می سپاری و می روی ؟ وای! فکر نمی کنی بچه ها گزندی به او برسانند ؟

* قارچ ها به خاطر این که در جاهای مرطوب می رویند شبیه چتر هستند!!!

* نازایی ارثی است! اگر پدر بزرگ شما فرزندی نداشته، اگرپدر شما فرزندی نداشته پس شما هم فرزندی نخواهید داشت!


* دانشجویی برای امتحان جانور شناسی تمام طول شب را مطالعه کرد...روز بعد وقتی وارد کلاس شد جایگاه هایی را دید که پرنده ها در آنجا توسط پوششی پوشانده شده بودند به طوری که فقط پاهای آنها دیده می شد! استاد از دانشجویان خواست که نام معمول پرنده ، زیستگاه و سرده و گونه و ...را بنویسند!
دانشجو به پاها نگاه می کرد و تفاوت خاصی نمی دید! با ناراحتی به استاد گفت: چه امتحان مزخرفی! چه کسی می تواند از روی پا پرند گان را شناسایی کند؟ در همین حال دانشجویی برگه اش را تحویل داد...چون کلاس بزرگ بود استاد همه را نمی شناخت و پرسید: آقا اسم شما؟ دانشجو با حالت عصبانی پاچه های شلوارش را بالا زد و گفت: شما حدس بزنید...!!! شما حدس بزنید... استاد!!!


* قورباغه نر به اداره پیشگویی زنگ می زند: منشی آینده آن را پیشگویی کرده و می گوید: شما تا چند روز دیگر دختر زیبایی را خواهید دید   !
قورباغه به هیجان می آید و می پرسد: آیا او را در پارتی می بینم؟
منشی: نه! تصویر او را روی جلد زیست شناسی سولومون و زیست شناسی کمپبل و خود اورا در کلاس زیست شناسی خواهید دید!!!قبل از تشریح !!!

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

سه شنبه 9/6/1389 - 11:24 - 0 تشکر 226181

1- در یک خانواده گیاه خوار مادر سفره را چید و با صدای بلند گفت : فورا تا سلولهاش از تورژسانس نیافتادن و دچار پلاسمولیز نشدند، بیاین بخورین که از دهان می افته .

2- مردی خودبیمارانگار از درد شکم نالید .دکتر گفت: آپاندیسه باید با عمل درش بیارم .و در آورد. چندی بعد مرد گلویش درد گرفت. دکتر گفت : لوزته باید درش بیارم. و درآورد.

سری بعد مرد گفت: دکتر چشام درد می کنه ولی می ترسم بگم .شاید بهتر باشه بگم زبونم درد می کنه.

3- چطور می شه مرگو شکست داد؟ اینکه هرگز متولد نشی .

4- کاندیدای انتخاباتی در سخنرانی اش گفت : شما را از کمونیسم، فاشیسم ، کاپیتالیسم، لیبرالیسم و صهیونیسم نجاتتون می دم. پیرزنی گفت : ننه روماتیسم منو هم خوب کن .

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

سه شنبه 9/6/1389 - 11:30 - 0 تشکر 226182

* مردی نصف شب به دکتر خانوادگی شان تلفن زدکه: دکتر خواهش می کنم زود بیا منزل ما که همسرم دارد از شدت درد به خودش می پیچد. به گمانم دچار آپاندیسیت شده . چون علاوه بر درد در اطراف ناف حالت تهوع دارد و.......دکتر با آرامش جواب داد: غیر ممکن است جانم .آپاندیس همسرت را خودم سال پیش در آوردم . هیچ بشری هم تاکنون دو تا آپاندیس نداشته .مرد گفت: یقینا همین طور است ، ولی بعضی آدمها هستند که همسر دومی هم دارند.

* پیتر کوچولو به عیادت معلمشان رفته بود . وقتی برگشت ، با تاسف سری تکان داد و به همکلاسی هایش گفت: متاسفانه هیج امیدی نیست . او فردا به مدرسه می آید .

شتر کوچولو از مادرش پرسید: مادر این کوهانهای بزرگ ما برای چیست؟
    - برای اینکه در اینها انرژی به صورت ذخیره چربی وجود دارد و ما بتوانیم از آن در بیابان بی علف  استفاده کنیم.
- ولی مادر این پشمهای بلند برای چیست؟
   - برای اینکه شبهای بیابان خیلی سرده بدون آنها ما سرما میخوریم.
- مادر! این پاهای پهن و بزرگ برای چیست؟ 
- برای اینکه در شنهای بیابان فرو نرویم.
  - مادر چرا ادرار ما اینقدر غلیظ است؟
  - برای اینکه در بیابان آب کمتری به هدر بدهیم.تازه شکممان اینقدر بزرگ است که تا ۱00 لیتر آب را در مجاری ومنابع آن ذخیره می کنیم.

- اوه مادر پس ما در این باغ وحش لعنتی چه می کنیم؟

اولی: تو دوست داری توی آب گرم خفه شی یا آب سرد؟ دومی: توی آب سرد . اولی : چرا؟ دومی : چون شنیدم سرما باعث می شه که سلولهای بدن به اکسیژن کمتری نیاز داشته باشند و با سرعت کمتری آن را مصرف کنند . در اینصورت ممکنه تا ده دقیقه زیر آب زنده موند. تو چطور؟

اولی: من آب گرم رو ترجیح می دم . چون اصلا حوصله سرماخوردگی رو ندارم.

* وظایف یك زنبور كارگرماده: عمل شهرداری یعنی: پاكسازی و نظافت آشپزی و للگی:تغذیه و مراقبت از نوزادان معماری: شان سازی – پاچه خواری: كمك كردن به ملكه خلبانی:پرواز جهت یابی کولر: تهویه كندو سرباز آشخور( گارد ویژه): وظایف محافظتی حمالی:جاسازی عسل ، گرده ، شهد و آب در سلولها

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

سه شنبه 9/6/1389 - 11:33 - 0 تشکر 226184

* هریک از اینها مصداق کدام فیلم هستند.

DNA = مردی که می خواست سلطان باشد.

mRNA = پستچی همیشه دوبار زنگ می زند.

گلوکز = ارباب حلقه ها

آنتی ژن = بیگانه لیزوزوم = نابودگر

میتوکندری = آسمانخراش جهنمی

کلروپلاست = شرک (غول سبز)

ویروس ایدز = تغییر چهره

واکوئل = دنیای آب

* گلبول سفید لنفوسیت T كه تازه توی تیموس بالغ شده بود . قبل از اینكه به خدمت نظام برود و برای دفاع از بدن كارش را شروع كند باید آزمایش بینایی سنجی می شد . دكتر سلولها از یك فاصله ای تابلو را نشان داد و گفت : این حرفو می بینی؟ گفت: نه دكتر گفت : بیا نزدیكتر. حالا چی ؟ گفت : بازم نه. دكتر گفت: بازم بیا نزدیكتر. حالا چی ؟ گفت: حالا مثل اینكه یه چیزایی می بینم.

دكتر گفت: بسیار خوب سرباز لنفوسیت T شما کاملا سالمید . همین فا صله برای جنگ تن به تن كافیه.

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

چهارشنبه 7/7/1389 - 11:1 - 0 تشکر 236471

تقلب

محسن: وحید چرا برادرت را از جلسه امتحان انداختند بیرون؟

وحید: چون تقلب کرده بود تازه باز هم درست ننوشته بود .

محسن: چه جوری؟

وحید: هیچی سر امتحان زیست شناسی دنده هایش را شمرده بود . نوشته بود ده جفت . در صورتی که دو جفت هم دند ه آزاد بوده چون از جلو به جناغ متصل نیستند نشمرده بود . این بود که غلط نوشت .

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

چهارشنبه 7/7/1389 - 11:1 - 0 تشکر 236473

چینه دان

معلم: علی ! توی کلاس که جای چیز خوردن نیست .

شاگرد: آقا اجازه من از دهانم مثل چینه دان پرندگان استفاده می کنم . من چیزی نمی خورم فقط یک دانه کشک است که گذاشته ام توی دهانم خیس بخورد تا زنگ تفریح بخورم .

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

چهارشنبه 7/7/1389 - 11:1 - 0 تشکر 236474

انقراض دایناسورها

آخرین ساعتی که قاسم توانسته بود در کلاس زیست شناسی حاضر شود ، صحبت برسر انقراض دایناسورها در 65 میلیون سال قبل بود . از آن به بعد قاسم مریض شد و تا چند روز نتوانست سر کلاس حاضر شود. وقتی که حالش خوب شد و سر کلاس رفت معلم از او پرسید : از کی تا حالا غایب بوده ای؟ قاسم جواب داد : از انقراض دایناسورها .

در راه رسيدن به oooooj

با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم روبرو خواهي شد 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.