پروفسور لیپمن، بنیانگذار آموزش فلسفه برای كودكان بر این باور است كه داستان فلسفی بیش از یك متن فلسفی در آموزش فلسفه به كودكان و نوجوانان اثرگذار است. به نظر وی، یك كتاب درسی مجموعهای گلچین شده از حجم بزرگی از اطلاعات مورد پذیرش پژوهشگران و برای پژوهشگران است. اما اگر خوانندگانی كه كتابهای درسی برای آنها نوشته میشود، كودكان باشند نه پژوهشگران، باید شیوهای به كار برد تا انگیزهای برای خواندن ایجاد كند.
یك داستان ممكن است فراهم آورندهی صحنهای غیرواقعی و تخیلی، گفتوگویی پر تنش، شخصیتهای دوستداشتنی، الگویی زنده و با شور و نشاط، طنزآلود یا همهی اینها باشد. كسانی كه داستانها و كتابهای فلسفی را برای كودكان مینویسند، میتوانند معانی، مسائل و روابط فلسفی را به شیوهای بیان كنند كه با ظرافت خاصی در لایههای متن پنهان باشند. به احتمال بسیار، كودكان چنین مفاهیمی را از این داستانها بیرون میكشند و توجه همكلاسیهای خود را به آنها معطوف میكنند.
ممكن است دانشجویان دورههای تحصیلات تكمیلی فلسفه، علایق خاص خود را برای خواندن متنهای انتزاعی فلسفه داشته باشند، اما كودكان برای خواندن متنهای فلسفی به انگیزه نیاز دارند و اغلب یك داستان بهترین راه برای ایجاد انگیزه است. كودكان دوست ندارند با اصطلاحات انتزاعی خشك و فنی سروكار داشته باشند و دربارهی آنها بحث كنند. آنها به خوبی میتوانند كلمات و موضوعهایی را بررسی كنند كه كمتر انتزارعی هستند. كلماتی مانند خوب، بد، قانون، زیبا، امید و شادی كه هم برای كودكان و هم برای فیلسوفان كاربرد دارند.
برگرفته از كتاب هفته، شمارهی 233، شنبه 8 خرداد 1389