درمرحله دوم عملیات بازی دراز،رزمندگان اسلام درمحاصره
تانکهای دشمن قرار میگیرند.دشمن با گلوله های مستقیم توپ
آنهارا مورد هدف قرار میدهد.محسن وزوایی نیز مورد اصابت
قرار میگیرد،به طوری که همراهان محسن به عنوان آخرین
لحظات قبل شهادت عکسی از او میگیرند.هیچ کس احتمال
زنده ماندن اورا نمیدهد.محسن را به تهران انتقال داده ودر
بیمارستان بستری میکنند.فک ودست او از بین رفته بود
ونمی توانست صحبت کند،برای غذا خوردن هم زیرگلویش
سوراخی باز کردند وتوسط لوله ای به او غذا میدادند.اگر
چیزی می خواست بگویدبا دست چپ رو کاغذ می نوشت.
شدت دردی که داشت به حدی بودکه یک شب پرستاران
باتزریق 10عدد والیوم باعث کاهش درد او شدند.وقتی
مادرم از او پرسید:محسن جان درد داری؟گفت:"من هرچه
بیشتر درد میکشم بیشتر لذت می برم چرا که فکر می کنم
بیشتر به خدای خود نزدیک میشوم"