گــــــــــــریه ...
تـــجلی آن اشـتیـاق بــی انـتهایــی اسـت کـه روح را به دیــار جــاودنـگی و لــقای خـداونـد پـیونـد مـی دهـد ...
و اشــــک ...
آب رحمتـــی اســت که همـــه تیـــرگی ها را از سـینه می شویــد و دل را به عــین صــفا که فـطرت توحـــیدی عـالم باشــد اتصـال مـی بـخـشــد ...
ساعــتی بیــش بـه شــروع حـمله نــماده اسـت و ایـن جـا آیــینه تـجـلـی هـمه تـاریـخ اسـت ...
چه می جویــی ... عشــق؟ ...
همیــن جـاست ...
چه می جــویی ... انـسان؟ ...
هـمـین جـاست ...
هـمه تـاریـخ ایــن جا حـاضـر اسـت ...
بـدر و حـنـین و عاشــورا ایـن جـاست ...
و شــاید ...
آن یار او هم این جا باشد ...
این شاید که گفتــــم از دل شکــاک مــن اسـت که بر آمد اهل یــقین پـیامی دیگر دارنـد ...
بشــنو.... شهیـــــد ســـــیــد مـــــــرتـــــضـــی آویــــــنــــی
کل آیتم ها 10
شاید بپرسی روز میلاد امام حسن مجتبی - علیه السلام - چه جای گریه و اشک هست؟
حق دارید خب ... ولی حال من هوای دیگری داره این چند روز دلم گرفته بود و هست...
خب اما دوباره اومدم بگم که ... دوست دارید قطعه ی بالا رو از زبون خود شهید آوینی بشنوید؟
اره؟
واستون می ذارمش...
دستت درد نکنه
ابتدا باید به این نكته توجّه كرد كه در جهان هستى، بسیارى مطالب از اسرار است و انسانها از آنها بىخبرند. برخى نیز تنها به ظواهر پدیدهها توجّه دارند و فهم خویش را در همان نمود، محدود مىكنند و هیچگاه نمىاندیشند كه در وراى امر ظاهرى، امرى مهمتر و عظیمتر نهفته است. گریه نیز از جمله همین امور است. بسیارى تخیّل مىكنند كه گریه صرفاً امرى است حكایتگر و نشاندهنده تألّم و عواطف آدمى. برخى نیز كودكانه گریه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانهاى از ارتجاع تلقى مىكنند. عدهاى دیگر منتقدانه مىگویند: گریه جز خمودى، چیز دیگرى به ارمغان نمىآورد و حال آن كه دنیاى امروز، دنیاى تحرّك و نشاط است و انسان جدید طالب شادى است نه تشنه آب چشم. امیدواریم با توضیحى مختصر از ابعاد گوناگون این پدیده، دیدگاه تشیع در خصوص حقیقت و جایگاه گریه مشخص شود. الف. انواع گریه گریه انواع و اقسامى دارد كه مهمترین آن با شرحى مختصر چنین است(1): 1. گریه ترس و هراس: این نوع گریه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع كودك با این وسیله، ترس خویش را نمایان مىكند. 2. گریه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبیعى» كه بسیار مؤثر و برانگیزاننده است مانند گریه كودكى كه پدر و مادر خویش را از دست داده است. «تصنعى» كه در ظاهر به دیگران مىخواهد بباوراند كه ناراحت و اندوهگین است. 3. گریه غم و اندوه: این گریه انعكاسى از ظلمتى كه فضاى درون را فرا گرفته ابراز مىكند. جنبه مثبت این نوع گریه تنها تخلیه درون است و به همین جهت است كه پس از آن، آدمى كمى احساس آرامش مىكند. 4. گریه شوق و شادى: این نوع گریه ناشى از رقّت قلبى است كه غالباً پس از دورهاى از یأس و ناامیدى درباره موضوعى نمودار مىگردد. 5. گریه تقوا و رشد روحانى: این نوع گریه مختص مردان و زنان الهى است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانى، پریشانى، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینهساز قرب به خداوند است. گریه تقوا و پرهیزگارى، همان اشكى است كه اگر از سوز دل، بر گونهها جارى گردد توجه حضرت حق را به بنده خود جلب كرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مىسازد. تا نگرید ابر، كى خندد چمن تا نگرید طفل، كى جوشد لبنطفل یك روزه همى داند طریق كه بگریم تا رسد دایه شفیقتو نمىدانى كه دایه دایگان كم دهد بىگریه شیر او را رایگانگفت: فلیبكوا كثیراً گوشدار تا بریزد شیر فضل كردگار(2)براى این گریه عواملى شمارش كردهاند: 1- 5. ندامت از گناهان گاهى اشك مردان الهى، به دلیل پشیمانى از گناهى است كه مرتكب شدهاند. این اشك باعث مىشود كه آدمى از عمل زشت خود پشیمان گشته، عزم خود را بر ترك افعال ناپسند تقویت كند، چنان كه امام على (ع) مىفرماید: «خوشا كسى كه به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگرید«(3).ورنمىتانى به كعبه لطف پر عرضه كن بیچارگى بر چارهگرزارى و گریه قوى سرمایهاى است رحمت كلى قوىتر دایهاى استدایه و مادر بهانهجو بود تا كه كى آن طفل او گریان شودطفل حاجات شما را آفرید تا بنالید و شود شیرش پدیدگفت: ادعو الله بىزارى مباش تا بجوشد شیرهاى مهرهاش(4) 2- 5. احساس ابهام در بازگشت نهایى به سوى خدا مشتاقان كوى الهى همیشه خود را در خطر مىبینند و نگران از آن كه آینده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند یافت و با چه كیفیتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟ آیا تا رسیدن به معبود ازلى، از خدعههاى نفس و مكر شیطان در اماناند؟ این نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گریه آنان مىشود. فرازهایى از مناجات امام سجاد (ع) حكایتگر این عامل است: «و مالى لا ابكى ولا ادرى الى مایكون مصیرى و ارى نفسى تخادعنى و ایامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحة الموت فما لا ابكى، ابكى لخروج نفسى، ابكى لظلمة قبرى ابكى لضیق لحدى«(5). 3- 5. شوق و محبت دوستداران حقیقى پروردگار، از آنجا كه تنها محبوبرا او مىدانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مىگریند و زمانى از هجران او در شكوهاند. چنین گریهاى هم از فراق یار است و هم از شوق دیدار او.ز دو دیده خون فشانم زغمت شب جدایى چه كنم كه هست اینها گل خیر آشنایى(6)4- 5. خشیت ترسى مبتنى بر بینش و فهم است و هنگامى كه مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درك مىكنند- البته به قدر فهمشان- خوف از حضرتش پیدا كرده، این ترس موجب گریستن آنان مىشود. امام صادق (ع) مىفرماید: «هر چشمى در روز قیامت گریان است، مگر چشمى كه از محارم خدا اجتناب كند و چشمى كه شب را در طاعت خدا بیدار باشد و چشمى كه در دل شب از خشیت خدا گریه كند«.(7) 5- 5. فقدان دوستان حقیقى از آنجا كه از دیدگاه آیات قرآن و روایات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقیقى به شمار مىآیند و محبت به آنها، محبت به خدا است(8) در صورت فقدان ظاهرى چنین محبوبانى، مردان الهى گریاناند و گریه آنها در واقع به دلیل هجرانى است كه در مراتب پایینتر از محبوب ازلى و انسانهاى كامل، براى آنان پیش آمده است.این محبت از محبتها جداست حبّ محبوب خدا حبّ خداستگریه ائمه (ع) بر یكدیگر، گریه رسول اكرم (ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و همه ریشه در چنین گریهاى دارد.(9) 6- 5. نداشتن فضایل و اوصاف راستین گاهى اشك مردان الهى بر نبود اوصافى است كه باید در وجودشان تجلى مىیافت و این گریه در هنگام اندیشه در داشتههاى انسانهاى برتر و راه طىكردهها و فقدان آن در گریه كننده شدت مىگیرد و موجب آن مىشود كه آدمى در نیل به آن اوصاف كوشش كند.به كنج میكده گریان و سرفكنده شدم چرا كه شرم همى آیدم زحاصل خویش(10) فرازى از دعاى امام سجاد نیز حكایتگر این عامل است: «واعنى بالبكاء على نفسى فقد افنیت با التسویف والآمال عمرى«(11). ب. گریه ارزشى هر چند در خصوص انواع گریههاى دیگر، منعى وارد نشده است ولى آنچه كه در آموزههاى قرآنى و روایى بر آن تأكید شده است همان گریه تقوا و رشد روحانى است. گریهاى كه در این سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و كرامت» است.(12) این سو، «غم و پریشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود«.(13) شاد از غم شو كه غم دام لقاست اندر این ره سوى پستى ارتقاستغم یكى گنجست و رنج تو چوكان لیك كى درگیرد این در كودكان(14) این طرف گریه روحانى، گریه كردن است و در همان حال آن سوى قضیه، به حضرت معبود نزدیك شدن.(15) حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل دیده دریا كنم از اشك ود ر او غوطه خورماز دیدگاه قرآن و روایات این گریه، داراى خصایص ذیل است: یكم. منشأ آن فهم و شعور است گریه رشد روحانى- باتمام عواملش- از فهم و شعور سرچشمه مىگیرد و از روى تقلید و گمان جارى نمىشود. گریه پرجهل و پرتقلید و ظن نیست همچون گریه آن مؤتمنتو قیاس گریه بر گریه مساز هست زین گریه بدان راه دراز(16) قرآن مىفرماید: «اى رسول ما به امت بگو: شما به این كتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یكسان است) به درستى كه به آنان كه پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند، هرگاه این آیات برایشان تلاوت شود همه با كمال خضوع و فروتنى سر طاعت بر حكم آن فرود آورند و گویند: پروردگار ما پاك و منزّه است. البته وعده خداى ما محقّق واقع خواهد شد و آنها با چشم گریان همه سر به خاك عبودیت نهاده و پیوسته بر خوف و ترسشان از خدا مىافزاید«.(17) از این آیات به روشنى استفاده مىشود كه: هر كس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهرهمند باشد با شنیدن آیات قرآن به حقایق پى مىبرد و در این حال در محضر ربوبى، صورت بر خاك مىنهد و با سوز دل اشك مىریزد به امید آن كه به اشك چشم او نظرى شود و عنایتى به سراغ وى آید. بنابراین آن كه نمىفهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشكى در چشم. آب در جوزان نمىگیرد قرار زانك آن جو نیست تشنه و آب خوار(18) مثلًا شخصى كه نمىفهمد حقیقت گناه چیست و گناه چه تأثیر سویى در روح آدمى مىگذارد به راحتى معصیت مىكند و همین معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هیچگاه سوز دل ندارد تا اشكى داشته باشد. از این رو در روایات وارد شده كه: خشكى چشم به دلیل قساوت قلب است(19) و قساوت قلب تنها به واسطه كثرت گناهان ایجاد مىشود(20) و معالاسف این بدبختى نیز ریشه در جهل و عدم معرفت دارد. تا نداند خویش را مجرم عنید آب از چشمش كجا داند دوید(21) دوم. گریه سرمایه جهاد اكبر است در جنگ با دشمن درونى، اسلحه انسان آه و گریه است چنان كه حضرت على (ع) در دعاى شریف كمیل فرموده است: «و سلاحه البكاء». خداوند این اسلحه كارآمد را به همه داده است ولى افسوس كه قدر و منزلت آن را نمىشناسیم. سوم. گریه از انعام و تفضلات الهى است خداوند متعال مىفرماید: «آنان كسانى از پیامبران بودند كه خداوند برایشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح بر كشتى سوار كردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از كسانى كه آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم و هرگاه آیات خداى رحمان برایشان خوانده مىشد، سجدهكنان و گریان به خاك مىافتادند«(22). خداوند در این آیه، سوز دل و گریه را از خصوصیات بارز پیامبران- كه تعلیم دهندگان عارفان واقعىاند- مىشمارد. سوز دل، اشك روان، آه سحر این همه از نظر لطف شما مىبینم(23) چهارم. گریه از علایم الهى بودن عبد است خداوند متعال مىفرماید: «و چون آیاتى كه به رسول فرستاده شد بشنوند، از دیدگان آنان اشك جارى مىشود زیرا حقانیت آنچه بر رسول نازل شده شناخته، گویند: بارالها ما به رسول تو محمد و كتابت قرآن ایمان آوردیم، ما را در زمره گواهان صدیق او بنویس«(24). پنجم. باطنش خنده و شادى است گریه ارزشى از جمله اسرار الهى است كه در این سوى پرده، سوز و آتش است ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.(25) آتشى را شكل آبى دادهاند واندر آتش چشمهاى بگشادهاند(26) این طرف غم و پریشانى دل و اشك دیدهها است و آن طرف شادى دل. غبار غم برود، حال به شود حافظ تو آب دیده ازین رهگذر دریغ مدارج. گریه ارزشى در روایات منزلت گریه ارزشى- كه همان گریه رشد و تقواى روحانى است- از پارهاى روایات، از جمله احادیث ذیل روشن مىشود: 1. امام صادق (ع) مىفرماید: «نزدیكترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است كه او در سجده با گریه است«.(27) 2. امام باقر (ع) مىفرماید: «هیچ قطرهاى نیست كه نزد خداى عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشك در ظلمت شب كه از خوف خدا باشد و غیر از جانب او منظورى نباشد«.(28) 3. »واعوذ بك من قلب لایخشع و من عین لاتدمع» «پناه مىبرم به تو از قلبى كه خاشع و چشمى كه اشكبار نباشد«.(29) 4. »واعنى بالبكاء على نفسى» «و مرا به گریه به حال خود یارى كن«.(30) 5. امام صادق (ع) مىفرماید: «اگر اشك چشمى نداشتى براى گریستن، حالت تباكى و حزن و اندوه داشته باش«.(31) چو نالان آیدت آب روان پیش مدد بخشش زآب دیده خویشپی نوشتها : (1) در این خصوص نگا: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263- 272.(2) مثنوى، ج 3، دفتر 5.(3) نهجالبلاغه، خ 176، ص 185.(4) مثنوى، ج 1، دفتر 2.(5) مفاتیحالجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.(6) حافظ.(7) اصول كافى، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.(8) نگا: دوستشناسى و دشمنشناسى در قرآن، فصل 3.(9) نگا: السیرة الحلبیه، ج 2، ص 247 بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و.(10) حافظ.(11) دعاى ابوحمزه ثمالى.(12) اصول كافى، ج 2، كتابالدعاء، باب البكاء.(13) بحارالانوار، ج 73، ص 157.(14) مثنوى، ج 2، دفتر 3.(15) اصول كافى، همانجا.(16) مثنوى، ج 3، دفتر 5.(17) اسراء (17)، آیه 107- 109.(18) مثنوى، ج 1، دفتر 2.(19) میزانالحكمة، ج 1، ص 455، روایت 1845.(20) همان، ح 1846.(21) مثنوى، ج 3، دفتر 5.(22) مریم (19)، آیه 58(23) حافظ.(24) مائده (5)، آیه 83.(25) مقالات، ج 3، ص 379.(26) مثنوى، ج 3، دفتر 5.(27) اصول كافى، همانجا.(28) همان.(29) مفاتیحالجنان، دعاى بعد از زیارت امیرالمؤمنین.(30) دعاى ابوحمزه ثمالى.(31) مرآةالعقول، ج 12، ص 56.
البته حتما اشک و گریه ای منظور استاد بوده است که مرتبط با اهل بیت (ع) باشد .
گریه نکردن از سختی دل است .
سختی دل از گناه زیاد است .
گناه زیاد از آرزوهای زیاد است .
آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است .
فراموشی مرگ از محبت مال دنیا است .
و محبت به دنیا سر آغاز همه خطاهاست.
مدام بگو: ياالله
سلامخیلی عالیه. بااجازتون من هم چند تا حدیث در رابطه با گریه میذارم:"گریه از ترس خدا، سبب نجات از آتش جهنم است. امام حسین (ع)""خوشا چهره اى كه خداوند به آن مىنگرد در حالى كه از ترس خدا بر گناهى كه كرده مىگرید و جز او كسى از آن گناه آگاه نیست .پیامبر اسلام(ص)""- در خطبه حجة الوداع- : هر كس چشمانش از ترس خدا اشك ریزد براى هر قطره اشك او به اندازه كوه احد در ترازوى اعمالش پاداش نهند .پیامبر اسلام(ص)""در آن روز كه سایهاى جز سایه عرش خدا نیست هفت تن در سایه عرش اویند : ... ومردى كه در خلوت یاد خداوند عز و جل كند و از ترس خدا اشك از دیدگانش سرازیر شود .پیامبر اسلام (ص)""گریستن از ترس خدا كلید رحمت است.امام علی (ع)"حق یارتون
السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله
ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلاآن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)
یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک
dehkade2010 عزیزممنون از توجه شما...از احادیث شما هم خیلی خیلی ممنون
پیامبر اعظم فرمودندمن از پنج خصوصیت کودکان خوشم می آیدیکی اینکه زیاد گریه می کنند ...
چه می جویی عشق؟ اینجاست...واقعا می شه این جا، این دنیای روزمزگی، این دنیای جدای از دنیای سیدمرتضی، عشق رو پیدا کرد؟؟؟؟؟؟؟........!
احادیث قشنگی بودند.ممنون