من و آقا مهدی و خواهرشان باهم رفتیم برای من یک حلقه طلا خریدیم.
تنها خرید ازدواجمان.حلقه اوهم انگشتر عقیقی بود که پدرم خریده بود.
رفتیم به منزل آیت الله راستی وبامهریه یک جلد قرآن و14سکه طلا
عقدکردیم.مراسمی هم درکارنبود.لباس عقدم را هم خواهرم آورد.
بعدازعقد رفتیم حرم زیارت وبعدهم گلزارشهدا،سرمزار دوستانش.
کتاب:نیمه پنهان ماه-راوی:همسرشهید مهدی زین الدین