به نام خدا
این متن بخشی از کتاب "ابوذر" دکتر علی شریعتی است که در حدود دهه ی30 نگارش شد است .
خواهشا" تا انتها دنبال کنید/(جمله ای را پررنگ نکردم تا بدون جهت گیری باشد)
پیامبر رفت! ناگهان "بادهایی که به بند کشیده شده بودند، از همه سو رها شدند" و علی،تجسم روح این انقلاب،خانه نشین شد. به نشانه ی آنکه عدالت از دین باز جدا میشود و به نشانه ی اینکه، توده باز از صحنه کنار میرود و مذهب باز در انحصار خواص روحانیت و اشرافیت و حاکمیت قرار گیرد و این است که علی و در پیرامونش ،ابوذر،مردی از صحرا،بلال،بیگانه ای بی کس و کار که برده ای وحشی بود، و سلمان مردی عجمی که برده ای آزاد شده بود،صهیب،غریبی که آمده از یونان،و عمار ،دو رگه ای که از مادری کنیز و از پدری عربی از جنوب،میثم تهیدستی خرمافروش...که نزدیکان عزیز رهبر انقلاب اسلامی بودند،از صحنه کنار رفتند و "اصحاب کبار":عبدالرحمن عوف،سعد بن ابیوقاص،خالد بن ولید،طلحه و زیبر و ابوبکر و عمر و عثمان که همه از اشرافیت جاهلی درنظام جاهلیت برخوردار بودد،رهبری نهضت را به دست گرفتند و بر جامعه تسلط یافتند و یک گروه بسته ی سیاسی به وجود آوردند.
این گرایش شدید و ناگهانی اسلام، به سمت"راست"-که با یک "شبه کودتای انتخاباتی" در سقیفه آغاز شد-در عصر ابوبکر تنها جنبه ی سیاسی داشت و در زمان عمر وجه ی اقتصادی خود را با طبقه بندی مسلمانان از نظر دریافت حقوق دولتی نشان داد و حتی زنان پیغمبر را دو "اشل" قرار داد،آزاد و کنیز!که زنان آزاد پیغمبر اعتراض کردند و امتیاز را نپذبرفتند. اما در رژیم عثمان،این گرایش به نقطه ی اوج خود رسید و جامعه طبقاتی شد و اشرافیت،حاکمیت مطلق گرفت و فتوحات اسلام در شرق و غرب، که منافع اقتصادی و غنائم جنگی و نیر پستهای سیاسی و اداری بیشماری را از ماوراءالنهر ایران تا شمال آفریقا در اختیار رژیم مدینه قرار میداد،اصحاب پیامبر و مجاهدان و انصار را از صورت "پارتیزانهای انقلابی عقیدتی"،به شکل سیاستمدارن و رجال قدرت و ثروت در آورد و از آنها که غالبا پارسایان فقیر و متعهد و مبارزی بودند،یک "طبقه ی حاکم" به وجود آورد و سیل غنائمی که به شکل غنیمت جنگ،زکوه،و جزیه میلیونها مسلمان و کافر به مدینه سرازیر میشد،یک "طبقه یبورژوای جدید" تشکیل داد که نه تنها مدینه ی اسلام و امت مسلمان و مجاهدان غزوات بدر و احد را،که محتوای اسلام و جهت اجتماعی و نتیجه ی بینش مذهبی را عوض کرد و اسلام را از صورت یک "ایدئولوژی" انقلابی به صورت "دین دولتی" تغییر داد و این منحنی که از سقیفه به دست راست منحرف شد کمتر از یک ربع قرن (همان ربع قرنی که علی خانه نشین بود.جبر سیاست او را واداشته بود تا در این سالها که تاریخ اسلام تکوین نیافت،در ینبع کشاورزی کند و یا در خانه اش به تدوین قرآن بپردازد-که بر آن نیز بیمناک بود) این منحنی به نقطه ای رسید که چهره های نماینده ی سیاست و فکر اسلام،معاویه بود،که استقلال داشت و مروان حکم که تبعید شده ی پیغمبر بود و کعب الحبار،روحانی یهودی که تازگی به اسلام آمده بود و روحانی اسلام شده بود و خلیفه ی پیغمبر -عثمان-تفسیر قرآن را از او میپرسید و تفسیر علی و ابوذر را نادرست میشمرد!
عثمان، برای توجیه نظام سیاسی و اقتصادی جدیدش که نسخه ی بدلی از نظام حکومت خسرو ایران و قیصر روم بود تلاشی ریاکارانه هم نمیکرد،شاید به این علت،که در آن ایام چنین کاری موثر هم نبود زیرا هم مردم به چشم دیده بودند که رژیم حکومت اسلامی چگونه است و هم کارعثمان وقیحتر از آن بود که بتوانند توجیه شبه اسلامی کنند.
عثمان مبتکر فهرستی از بدعتهای است که"برای اولین بار" در اسلام روی میده. برای اولین بار ،به عنوان رهبر،کاخ نشین میشود،برای اولین بار ،گارد رسمی محافظ تریتب میدهد ،برای اولین بار،حاشیه نشین خاص پیدا میکند و برای اولین بار،حاجب دارد و برای اولین بار،رابطه ی توده ی عادی مردم با خلیفه،واسطه پیدا میکند و برای اولین بار،بیت المال در اختیار خلیفه قرار می گیرد و کلید دار بیت المال به مسجد می آید و به مردم که صاحب بیت المالند اعلام میکند که چون خلیفه دخالت میکند،من کلید را به خودتان پس میدهم و استعفا میکنم،خود میدانید، و برای اولین بار زندانی سیاسی پیدا می شود و برای اولین با،مسلمانی به خاطر حمله به روش خلیفه یا عمالش تحت تعقیب قرار میگیرد، برای اولین بار تبعید سیاسی روی میدهد،برای اولین بار،انسانی به وسیله ی حکومت شکنجه میشود(عبدالله بن مسعود)،برای اولین بار،قرآن وسیله ی عوام فریبی سیاسی قرار میگیرد،برای اولین بار،حکام دستشان بر سرنوشت مردم باز میشود و از مسئولیت قانونی و اسلامی مبری میشوند،برای اولین بار،پیوند قوم خویشی نردبان سیاسی و اجتماعی میگردد و برای اولین بار،پستهای بزرگ انحصاری میشود و به اعضای باندی سیاسی وابسه به خلیفه اختصاص میابد و برای اولین بار استثمار طبقاتی،تضادی و تبعیضی، سرمایداری معنوی و برابری اجتماعی،امتیاز اقتصادی،حقوقی بر تقوی و سابقه ی جهاد و قرابت با پیامبر و علم قرآن و لیاقت فردی چیره میشود و روح "حکومت"(ریاست)،بر "امامت"(رهبری) و "نظام محافظه کاری" بر "حرکت انقلابی" و "انحصارطلبی دینی و انسانی و اقتصادی و سیاسی" بر "مردمگرایی برابرانه و آزاد اسلامی"-که درآن یک فرد گمنام ،حتی در سرنوشت سیاسی جامعه به همان اندازه مسئولیت داشت حق دخالت،که شخص خلیفه، و در همان ردیف بود که ااصحاب بزرگ ،و به طور کلی ،مصلحت بازی بر حقیقت پرستی و سیاست بر مبارزه و شعائر اسلامی بر حقایق اسلامی....پیروز شد!....