همراه ما کشیده بود عقب.باید یک کم استراحت میکردیم و دوباره میرفتیم جلو. قوطی کنسرو را باز کردم و گرفتم طرف حاجی. نگاهم کرد.گفت«شما بخورین.من خوراکی دارم.»
دست مالش را باز کرد.
نان و پنیری بود که چند روز قبل داده بودند.
مدام بگو: ياالله
کل آیتم ها 2
با سلامایشون خیلی ساده زیست بودند .با تشکر
سلام
خوبه یادبگیریم ازشهدا فقط خاطراتشونو نخونیم و بنویسیم
ممنون ازمطلبتون
کربلای جبهه ها یادش به خیر سرزمین نینوا یادش به خیر
"شادی روح امام و شهدا صلوات"