امور تربیتی متولد انقلاب اسلامیست و در واقع یکی از فرزندان انقلاب است و به ظاهر به نظر میرسد که اهداف تولد آن متعدد بوده و به سه هدف عمدهی آن میتوان نظر انداخت.
1ـ دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی در مدارس
2ـ مشخص نمودن مرزهای اعتقادی در مدارس
3ـ مبارزه با نیروهای التقاطی درون آموزش و پرورش
امور تربیتی دورههای مختلفی را در طول عمر سه دههی خود است. دورهی اول مصادف با پیروزی انقلاب که دورهی انقلاب نامیده میشود. امور تربیتی در این دورهی کوتاه مدت خود به هیچ کدام از اهداف بالا دست نیافته و فقط موفق شد به جای اصلاح نیروهای التقاطی و باز گرداندن آنها به دامن انقلاب که بچههای همین مردم بودند آنها را نه تنها از صحنهی مدارس حذف نماید بلکه از صحنهی جامعه هم خارج نمود و تمام هم و غم تشکیلات امور تربیتی تصفیه حساب گروهی بوده است.
پس از دورهی اول دورهی دوم شروع شد که از نیمهی دوم سال شصت به بعد شروع میشود و دورهی جنگ نامیده میشود. در دورهی جنگ، امور تربیتی به جای فرهنگ سازی اعتقادی و اعتقادی نمودن مدارس به دو مطلب اهتمام ورزیده که یکی بسیج کردن نیروهای مدارس به سوی جبههها و دیگر حذف نیروهایی که التقاطی نبوده اما به نحوی با معیارهای خشک اعتقادی آن روز امور تربیتی سازگار نبودند. این عمل باعث شد تا در این مدت طولانی نیروهای بسیاری علیه امور تربیتی شورانده شدند. از نمونهی بارز حذف نیروها در این دوره گزینشهای چکشی بود که آگاهانه یا نا آگاهانه از سوی امور تربیتی نسبت به ورودیهای نهادها و ادارات مختلف اعمال میشد. دورهی سوم، دورهی سازندگی بود. هر چند امور تربیتی از بسیج نیروها به سوی جبهه فارغ شده بود اما هنوز مشغول حذف نیروهای درون سازمانی بود. به همین علت امور تربیتی به داشتن دیدگاههای نه چندان خردمندانه هرگز نتوانست با دولتین سازندگی هماهنگ شده و مسیری راهبردی برای خود و همکاری با دورهی سازندگی در مدارس ایجاد نماید و متأسفانه بسیار اوقات چوبی لای چرخ بود که به از نفس افتادن دولت سازندگی بسیار کمک کرد.
دوره چهارم که پس از دورهی سازندگی شروع شده، دورهی توسعهی سیاسی و اجتماعی بود. در این دوره با کمال تأسف، امور تربیتی به جای روشن کردن و راهبردی کردن عوامل توسعهی سیاسی و اجتماعی در مدارس و همچنین هدایت موج سیاسی ـ اجتماعی مدارس به سمت و سوی مرزهای اعتقادی تعیین شدهی خود از قافله عقب ماند و گرفتار موضوعگیری شدید شد و یکی از قطبهای مخالف توسعه سیاسی و اجتماعی گردید و تا جایی پیش رفت و به مخالفتهای خود ادامه داد که مرگ خود را رقم زده و باعث حذف خود از گردونهی پرورش شد و از سوی محافل و مجالس مختلف برایش مراسم عزاداری برگزار شد.
دورهی پنجم دورهی پس از مرگ و "دورهی میلاد" نامیده میشود و حال امور تربیتی در دورهی پنجم دوباره بازگشته تا از هویت اولیهی خود دفاع نماید. این دوره نه انقلاب است، نه دورهی جنگ است، نه دورهی سازندگی است و نه دورهی توسعهی سیاسی ـ اجتماعی است. این دوره دورهی اصول گرایی محض میباشد که شیوهی عمل و موقعیت عمل با همهی دورههای دیگر متفاوت است.
این دوره بحرانهایی متفاوت از گذشته دارد، امور تربیتی آمده تا از حیثیت از دسته رفته دفاع نموده و با بحران ماهوارهها که سبب یک هجمهی شدید فرهنگی بسیار گسترده در مدارس شده و باعث هرز رفتن اعتقادات و باورهای فرزندان این جامعه شده است مبارزه نماید. در ابتدای انقلاب امور تربیتی شامل نیروهای بسیار زبدهی علمی و اعتقادی بود ولی نتوانست بچههایی که از سوی گروههای التقاطی منحرف شده بودند به دامن انقلاب برگرداند بلکه حریف نشده آنها را وا گذاشته و حذف نمود و اما امروز! امروز که از آن نیروههای علمی، اعتقادی و انقلابی گذشته در امور تربیتی خبری نیست و تشکیلات امور تربیتی به شدت به حاشیه رانده شده، دچار روزمرهگی عمومی شده و عمده فعالیت نیروهای امور تربیتی شامل تشکیل گروه سرود، تئاتر و برگزاری چند مسابقه پیش پا افتاده میشود، آیا میتواند با گسترهی ضد فرهنگی دشمن داخلی و خارجی که میلیونها دلار برای آن هزینه میشود مبارزه نماید؟
http://www.nasirboushehr.com/Journal-01-issue100-2350.html