در یك شب بارانی و طوفانی زنی غیرسفیدپوست كنار جاده ایستاده بود.
ماشینش خراب شده بود وشدیداً به كمك نیاز داشت.
او به رهگذران علامت می داد.
مردجوان سفیدپوستی بدون توجه به كشمكش های نژادی كه باعث جدایی در امریكا در دهه 60 شده بود ایستاد تا به او كمك كند.
او زن را به محل امنی برد و یك تعمیركار را صدا زد. سپس برای او یك
تاكسی گرفت. به نظر می رسید كه زن خیلی عجله دارد؛ اما از او تشكركرد وآدرس مرد را روی كاغذی نوشت.
پس از هفت روز در خانه به صدا درآمد.
او با تعجب دید كه پیكی است همراه با
یك تلویزیون رنگی و یادداشتی.
در یادداشت، آن زن از اینكه او را در آن شب كمك كرد، تشكركرده بود:
شما زمانی آمدید كه باران مرا كاملاً خیس كرده بود.
از شما متشكرم چون توانستم پیش شوهرم برسم موقعی كه در حال مرگ بود.
خداوند به شما بابت كمكی كه در حق من كردید بركت و نعمت دهد.
ارادتمند شما خانم كینگ كل