«امنیت سازی از طریق
دیپلماسی عمومی»
اصلی
ترین نشانه دیپلماسی عمومی، ارتباطات استراتژیک است که در آن مجموعه ای از موضوعات
معمولی بسط می یابد که شباهت بسیاری به مبارزات سیاسی یا تبلیغاتی دارد. در این
مبارزات، رویدادها و ارتباطات نمادین به منظور مشخص ساختن موضوعات اساسی یا پیشبرد
سیاست مد نظر دولت برنامه ریزی می شوند.
کاربرد
تئوری های دیپلماسی عمومی در شرایطی ارتقاء یافت که به موجب آن آمریکایی ها نیاز
بیشتری برای ارتباط با گروه ای اجتماعی کشورهای هدف پیدا کرده و تلاش داشتند که
علاوه بر قدرت نظامی از ابزارو مولفه¬های دیگر از جمله رسانه ها، ابزارهای ارتباطی
و فعالیت های دانشگاهی استفاده کنند. یکی دیگراز ابعاد دیپلماسی عمومی، گسترش
روابط پایدار با افراد کلیدی طی سالیان طولانی از طریق اعطای بورسیه، تبادلات
فرهنگی- دانشگاهی- آموزشی، برگزاری سمینارها وکنفرانس ها ودسترسی به کانال های
ارتباطی است.
این
الگوی رفتاری را آمریکایی ها طی سال های گذشته از طریق رسانه های عمومی، نهادهای
فرهنگی، مراکز دانشگاهی ومبادلات پردامنه سیاسی- اقتصادی پیگیری کرده اند. برخی
تحلیل گران دیپلماسی عمومی بر ضرورت کنترل فرهنگ تأکید دارند.
آنان
در زمره گروهایی قرار گرفته اند که عامل اصلی تعارض امنیتی آمریکا را کم توجهی به
موضوعات فرهنگی واجتماعی کشورهای رقیب دانسته اند؛ بنابراین تلاش می شود تا از طریق
دیپلماسی عمومی ارتباطات فرهنگی گسترش یابد. هریک از ابعاد دیپلماسی عمومی نقش
مهمی در ایجاد تصویری جذاب از یک کشور ایفا می کند؛ همین امر می تواند چشم
اندازهای نوید بخشی در زمینه کسب نتایج مطلوب ترسیم کند نهادهای مربوط به دیپلماسی
عمومی آمریکا طی سال های دهه 1990 از رشد قابل توجهی برخوردار شد.
در
این ارتباط، مادلین آلبرایت تلاش داست تا به جای بهره گیری از ابزارهای نظامی،
روندهایی را در دستور کار قرار دهد که مطلوبیت های بیشتری برای آمریکا ایجاد کرده
و هزینه های کمتری به وجود آورد.از سوی دیگر« آژانس تبلیغات آمریکایی» نیز
دیپلماسی عمومی را این گونه معرفی کرده است:« این دیپلماسی از طریق درک توده
های مردم بیگانه، دادن پیام برای آنان، فعالیت به منظور تأثیرگذاری برآنها وتوسعه
گفت و گو میان شهروندان ونهادهای آمریکایی از یک سو و نهادهای بیگانه از سوی دیگر،
باعث تقویت منافع ملی ایالات متحده است».
اگر
چه الگوی رفتاری آمریکا در سازمان دهی نهادهای تبلیغاتی، رسانه ای و فرهنگی موفقیت
چندانی نداشته است اما واقعیت های سیاسی موجود بیانگر آن است که نه تنها هزینه های
بخش دیپلماسی عمومی آمریکا درحال افزایش است بلکه می توان نشانه هایی را ملاحظه
کرد که به موجب آن چنین عرصه ای درحال گسترش است.
درعصر
اطلاعات، قدرت از جنس نرم بیش از جنس سخت( به معنای توانایی نظامی واقتصادی)
متقاعد کننده و جاذبه آفرین است. در چنین شرایطی بهره گیری از جریان های اطلاعاتی
به منظور انتقال ارزش ها و فرهنگ هر واحد سیاسی و در نتیجه تأمین منافع ملی آن
واحد، ضروری به نظر می رسد. اگر بر این امر تأکید داشته باشید که در دوران موجود
ابزارهای رسانه ای نقش مؤثری در گسترش ارتباطات کشورهای مختلف ایجاد می کنند،
طبیعی است که درچنین شرایطی امکان بهره گیری از نشانه ها و ابزارهای ارتباط بین
فرهنگی در قالب تئوری دیپلماسی عمومی از اهمیت و مطلوبیت بیشتری برخوردار خواهد
شد.
دیپلماسی
عمومی، افکار عمومی را هدف قرار می دهد و از لحاظ پیامدهای و نتایج، از همان اهمیت
ارتباطات دیپلماتیک پنهان و سنتی بین سران کشورها برخوردار است. اطلاعات نقش مهمی
در این رابطه ایفا می کند و می توان گفت که اطلاعات، قدرت است. اگر قدرت نرم شامل
شکل دادن به تصورات دیگر کشورها نیز باشد، دراین صورت، اطلاعات یک منبع مهم قدرت
نرم محسوب می شود.
اگر
کشورها بتوانند اطلاعات لازم برای تأثیرگذاری منطقه ای را تولید کنند و اگر این
گونه اطلاعات در چهارچوب امنیت نرم افزاری سازمان دهی شود، طبیعی است که امکان
تأثیرگذاری بر فرهنگ سیاسی وگروه های اجتماعی کشورهای رقیب وجود خواهد داشت.
دیپلماسی عمومی نماد مقابله با نهادهایی محسوب می شود که عامل تهدید برای منافع
قدرت های بزرگ تلقی می شوند. دیپلماسی عمومی دارای 3 بعد مختلف است؛ بعد اول،
عبارت است از ارتباطات روزانه در قالب مطبوعات داخلی وخصوصاً مطبوعات خارجی که
چهارچوب و زمینة تصمیمات سیاست داخلی وخارجی را تبیین می کند. هریک از ابعاد سه
گانه یاد شده می تواند در روند هنجارسازی سیاسی و امنیتی ایفای نقش کند.استراتزیست
های حزب دموکرات آمریکا تلاش دارند تا شکل جدیدی از امنیت را از طریق حداکثر سازی
ارتباطات و پیوندهایی بین المللی ایجاد کنند.
نهادهایی
که طی سال های گذشته در آمریکا شکل گرفته است را می توان زمینه ساز گسترش دیپلماسی
عمومی در حوزة امنیت بین المللی دانست.
شورای
علوم دفاعی آمریکا، بعد از حوادث 11 سپتامبر، اعلام کرد:« اصول فعالیت کارآمد
رسانه ای، ذخیره ای حیاتی برای امنیت ملی به شمار می رود واین اصول قادرند فرصت
های سیاسی بسازند، از شدت خصومت ها و کینه توزی ها ( که می تواند منجر به جنگ شود)
بکاهند، درگیری ها را کنترل کنند و به آمریکا اجازه دهند که با خطرات غیر متعارفی
که منافع آن را تهدید می کند، تعامل داشته باشد».
زمانی
که آمریکایی ها با مخاطرات امنیتی زیادی در عراق روبه رو شده اند، زمینه برای بهره
گیری از حوزه دیپلماسی عمومی درسایر حوزه های جغرافیایی نیز فراهم شده است.
دیپلماسی عمومی در روابط بین الملل دارای سابقه محدودی است اما به دلیل کاربرد و
مطلوبیت اجرایی، اهمیت زیادی در امنیت بین الملل خواهد داشت. جنگ ایدئولوژیک به
معنای مبارزه میان دو طرز فکرو روش و شیوه زندگی سیاسی است.
در
این نبرد، هدف تضعیف و تخریب ایدئولوژی رقیب از طریق ناکارآمد نشان دادن
آن در عرصه هیأت سیاسی – اقتصادیث و نظام سیاسی برآمده از آن است؛ پس با شکست
وناکامی ایدئولوژی سیاسی رقیب، زمینه برای جایگزینی آن با ایدئولوژی لیبرالیسم
سیاسی – اقتصادی فراهم می شود.
طبعاً
می توان راهبردهای مربوط به دیپلماسی عمومی را در زمره نظریات کاربردی امنیت بین
الملل در عصر بحران های تصاعد یابنده استراتژیک دانست. هرگاه قطارهای سیاسی
با مخاطرات امنیتی روبه رو شوند، طبیعی است که از ابزارها و روندهایی استفاده می
کنند که برای آنان هزینه های محدودتری داشته باشد.
تغییر
در جهت¬گیری تبلیغاتی در رسانه های آمریکا دارای هزینه محدودی است اما خارج کردن
نیروهای نظامی آن کشور از عراق را باید عامل اعتراضات و مخاطرات امنیتی بیشتری
برای ساختار حکومتی آمریکا دانست، به همین دلیل است که درعصر موجود و در روند
بحران های منطقه ای ضرورت بهره گیری از تئوری های مربوط به « امنیت نرم»، ارتباطات
و دیپلماسی عمومی افزایش می یابد.
«منبـــع»