ژن خیانت به همسر و جدول مندلیوف
محققان سوئدی با پژوهش روی ازدواج، ژن تقلب یا خیانت به همسر را در مردان كشف كردهاند. ظاهر خبر بسیار ساده است اما آیا نباید از آن ترسید؟
محمود محمدی نسب:طبق این پژوهش، مردان ممكن است دارای این ژن تقلب باشند كه در اینصورت از مسیر راست و صحیح منحرف میشوند. مردانی هم كه حامل دو نسخه از این ژن هستند، دو برابر بیشتر از مردانی كه یك نسخه از آن را دارند، دچار سوءتفاهمات زناشویی میشوند. این پژوهش همچنین نشان داده است مردان فاقد این نوع ژن خاص در مغزشان، شوهران وفاداری خواهند بود و عاشق همسرشان باقی خواهند ماند(1).
آیا این خبر و اخباری شبیه آن ما را یك قدم به «دنیای متهور نو»ی آلدوس هاكسلی نزدیكتر نمیكند؟
دنیای متهور نو چیست؟
دنیای متهور نو (Brave New World) رمانی از آلدوس هاكسلی نویسنده انگلیسی است كه سال 1932 منتشر شد. موضوع آن هم اوهامی است كه دنیایی متحد را تحت حكومت گروه متنفذین در سال 2500 مجسم میسازد. تكنیك حكمفرماست تا ضامن اجرای شعار دولت یعنی «جامعه، هویت، ثبات» باشد و همهی منابع علمی در كارند. علم ژنتیك چنان پیشرفته است كه میتواند تولید شهروندان را در لولههای آزمایشگاهی تضمین كند و بدتر از همه آنكه هر طبقه اجتماعی از پیش دارای شرایط خاص خودش خواهد بود.
تفاوت در تركیب اكسیژن هم انواع انسانهای آلفا، بتا، گاما و غیر آن را به وجود میآورد. حتی نیمهعقبافتادهها و عقبافتادههایی خلق میشوند كه به نفرتانگیزترین كارها اشتغال دارند. بردگان در دنیای متهور نو به نوعی آدم آهنی تبدیل شدهاند كه از بردگی خود بیخبرند. شرطیكردن افراد در نخستین سال زندگی موجب انزجار از زیبایی و آزادگی میشود و از راه هیپنوتیزمِ كودكان، خوشبختی مربوط به هر مقامی را در سلسله مراتب شغلها به همه میآموزند تا در طول عمر، در خوشبختی غوطه بخورند. اگر در رضایتمندی افراد كاستی به وجود آید، «سوما» در دسترس همه است. پیری به سرعت پیشرفت میكند و در پی مرگِ بیدرد، اجساد سوزانده میشوند(2).
ژنهای رنگارنگ
فرض كنیم ژن خیانت به همسر یك واقعیت در بعضی مردان باشد كه باعث میشود آنها در اثر سوءتفاهم یا هر چیز دیگر به همسرانشان خیانت كنند. اولین سئوالی كه پیش می آید این است كه اگر ژن خیانت به همسر وجود خارجی داشته باشد، چرا نباید ژن دروغگویی، غیبت، آدمكشی، دزدی، پرخاشگری، مهربانی، صداقت، امانتداری و... وجود داشته باشد؟ از كجا معلوم چند روز دیگر دانشمندان اعلام نكنند ژن مربوط به مثلاً خیانت در امانت را كشف كردهاند؟
در این صورت چرا نباید جدولی شبیه جدول مندلیوف رسم كرد و مقابل تك تك رفتارها نام یك ژن را نوشت و نام هر كدام هم كه معلوم نیست را خالی گذاشت و منتظر كشف ژن مربوطه نماند؟ درست شبیه كاری كه مرحوم مندلیوف كرد.
چرا بترسیم؟
اگر فرض بالا درست باشد، این من و شما نیستیم كه رفتارهای خوب و بد داریم و خشم و شهوتمان را كنترل می كنیم، بلكه این ژنهایند كه بر ما حكم میرانند و انواع مختلف آنها و تعداد آنها شخصیت ما و رفتارمان را شكل میدهند. در این صورت حتی اگر یك قاتل را هم گرفتند باید آزادش كنند چون از بخت بدش وارث ژنهای مربوط به انجام قتل بوده و تقصیر از خودش نیست.
در این شرایط اصولاً مسئولیت در قبال رفتار بیمعنا خواهد بود چرا كه ما در انتخاب ژنهایمان نقشی نداشتهایم و به نظر میرسد با این وضع باید اصولاً نظام حقوقی جدیدی مشكل بگیرد و مردم هم باید یاد بگیرند، هیچ كس را سرزنش نكنند، زیرا او اینگونه برنامه ریزی شده است، بدون آنكه خودش خبر داشته باشد یا حتی دلش بخواهد. ترسناكتر اینكه اگر می شود ژنها را یافت و مسئولیت هر كدام را تشخیص داد، لابد میشود آنها را دستكاری هم كرد و رفتار و شخصیت انسانها را به كمك آنها تغییر داد و این اتفاقاً همان قدمی است كه ما به سوی دنیای متهور نو برداشتهایم. یعنی میتوانیم با دستكاری ژنها آدمهایی داشته باشیم كه در عین فلاكت، راضی و خوشبختاند و هیچ تمایلی به تغییر اوضاع ندارند و از خشم و نفرت و شهوت و بلندپروازی عاریاند، آن وقت حتماً افرادی هم خواهند بود كه با دستكاری ژنها، رئیس، مدیر و حاكم به دنیا میآیند و حكومت بر بردگان دنیای متهور نو، دقیقاً شكل خواهد گرفت.