دوران اسلامى
سلسلهٔ ساسانى بهدست مسلمان فرو ریخت، اما فرهنگ کهن ایرانى از میان نرفت و سنتهاى هنرى پیشین در ایران اسلامى ادامه یافتند و نتایج جدیدى به بار آوردند. خلفاى اموى در ساختن و آراستن کاخها از شاهان ساسانى تقلید مىکردند. انعکاس مستقیم هنر ایرانى پیش از اسلام را مثلاً در دیوارنگارههاى قصرالحیر غربى (دمشق) مىتوان مشاهده کرد، (۱۱۲ هـ.ق.)
پس از عهد امویان سهم ایرانى در تکوین هنر اسلامى برترى یافت. حضور عنصر ایرانى در نقاشى عصر عباسى کاملاً واضح است چرا که احتمالاً هنرمندان ایرانى در نقاشى عصر عباسى و آراستن کاخهاى آنها شرکت فعال داشتهاند. مصداق این مورد، دیوارنگارههاى کاخى در سامره موسوم به جوسق الخاقانى است که به رفع اول قرن سوم هجرى تعلق دارد و از قدیمىترین نمونههاى تصویرى عباسیان محسوب مىشود.
اطلاعات ما از چگونگى هنر تصویرى ایران در سدههاى آغازین اسلامى به چند نقاشى دیوارى آسیب دیده، تصاویر روى ظروف سفالى و فلزى و گزارش برخى مورخان مسلمان محدود مىشود. اما از همین مدارک اندک مىتوان به اهمیت میراث ساسانى و آسیاى میانه براى تحول نقاشى ایرانى - اسلامى پى برد.
در عهد سامانیان احتمالاً کتابنگارى رواج داشته و گفته شده یکى از امیران ساسانی، نقاشى چینى (احتمالاً مانی) را به کار تصویرگرى متن منظوم کلیله و دمنه گماشته بود. دیوارنگارههاى حوالى نیشابور و نیز سفالینههاى منقوش نیشابور متعلق به همین دوره است. در این آثار الگوهاى آسیاى میانه و ساسانى بهچشم مىخوردند.
غزنویان متعصب نیز چون سامانیان به نقاشى علاقه داشتند و احتمالاً هنرمندان آسیاى میانه را براى تزئین کاخهاى خود بهکار گرفتند. دیوارنگارههاى کاخ لشکرى بازار (افغانستان) تنها مدرک نقاشى بازمانده از آن زمان است که با دیوارنگارى ساسانى پیوند دارد.
تحریم صورتگرى دست کم از قرن سوم تا پنجم هجری، محدودیتى در نقاشى بهوجود آورد، اما هنرمند ایرانى با ابداع شیوههاى انتزاعىتر به راه خود ادامه داد.