آن بزرگترین غده ی بدن ، آن خواهنده ی هر جان و تن . آن صاحب کرامات ، آن کم آورده در برابرش تذکره المقامات. آن کرده همه اندامها را از پرکاریش پکر، سرور و سالار اندامها جگر . مهمترین و بزرگترین غده بدن بود و آدرسش سمت راست شکم ، زیر دیافراگم بود.نقل است از روز ازل که تقسیم کار برای اندامها نمودندی ، هر کار سخت که روی زمین ماندی جگر آن را برداشتی و مدام گفتی: ما توانیم ، ما می توانیم.در کمالات و محاسن آن بسیار گفتندی:1- با سلولهای کوپفر نامی میکروبها را تار ومار کردندی2- غلظت گلوکز را برای سلولها در حدودی معین نگه داشتندی3- پروتئینهای خون جملگی بساختی4- پیوسته به دفع و خنثی سازی سموم مشغول بودی5-برای تکه تکه کردن چربیها ، صفرا بساختی و در کیسه صفرا محبوس گرداندی6- ویتامینهای ب به شکل فعال در آوردی۷- اسید لاکتیک را به گلیکوژن تبدیل بکردی................................از کرامات آن تذکره المقامات را معذور داریدی که دهان آکنده به کف گردیدی نقل است از چند چیز به عذاب بودی1- مسکرات 2- الکل 3- نوشابه غیر بهداشتیگفتند : این هرسه یکی است. پاسخ داد: در دید ما سه تاست. از بس مخاطرات آن افزون است.چون نیک نظر کردند دیدند چشمانش به غایت لوچ است.نقل است بپرسیدندش : عشق چیست؟گفت: الآن بینی و ساعتی بعد و ساعاتی بعدتر.پس فی الحال ببریدندش. هیچ نگفت. ساعتی بعد تکه تکه اش کردند. دم بر نیاورد. ساعتی دیگر به سیخش کشیدند و در وقت اضافی بر روی آتش کبابش کردند.اشکی از آن چکید و بر آتش به فغان آمد.پیش از آنکه به دهان برده شود گفت: عشق این است . بسازی و بسوزی و دم بر نیاوری و دیگران را قوت وغذا باشی و نور دیدگان شب کوران باشی.نقل است چون زمان وفاتش نزدیک آمد، می خندید . متعجب شدند، پرسیدند: چرا می خندی. گفت: دانم که باتکنیک کشت سلولهای پایه ای نظیر من توانند ساخت.پس من باز می گردم.ار اینرو شادمانه بمرد.