دختربچه ناز و زیبایی بود.با اینکه نمی تونست همه کلماتش رو با زبان کودکانش ادا کنه، ولی حسابی شیرین زبونی می کرد. درسته که چند دقیقه بیشتر از آشنایی ما نگذشته بود ولی مثل دختر خودم ،تو دلم جا باز کرده بود. توی هواپیماهم کنار هم نشستیم. با مادرش که صحبت می کردم، می گفت:دارم می برمش خارج از کشور، شاید که راهی برای درمانش پیدا بشه.من اصلا" باورم نمی شد دختر بچه به این کوچکی ،سرطان داشته باشه.دستاش رو توی دستام گرفتم و نوازشش کردم.تا اینکه من و اون و عرسکش ،باهم به خواب عمیقی فرو رفتیم...
روز بعد اعلام شد: پرواز جمهوری اسلامی ایران بر فراز خلیج فارس،توسط شلیک مستقیم ناو جنگی وینسنس سقوط کرد و تمام سرنشینان آن جان باختند.
این رسانه ها اعلام کردند، در میان لوازم پیدا شده از دریا، تعدادی عروسک نیز وجود دارد.
*************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با نظری یادم کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی