• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن مهدویت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
مهدویت (بازدید: 1825)
پنج شنبه 10/4/1389 - 15:54 -0 تشکر 208513
*ششمین قرار عاشقی برای عاشق شدن*


السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

السلام علیک یا اباصالح

 

درون سینه بجز سوز و اشک و آهم نیست
ولی چه سود که بر درگه تو راهم نیست

 

همیشه دیر رسیدم به وعده گاه وصال
برای آنکه هنوز این گدا منظم نیست

 

همه زسستی این بی اراده می باشد
اگر که عهد دلم با نگار محکم نیست

 

ز بی وفایی و جور و جفای ما باشد
اگر شرایط روز فرج فراهم نیست

 

به سود ماست که خدمتگذار او باشیم
وگرنه نوکر مخلص به درگهش کم نیست

 

به اشک روضه غبار گناه می شویم
که بر دلالت این اشک آب زمزم نیست

 

میان لذت و عصیان و گناهم ولیکن شکر
هنوز به جز گل نرگس کسی پناهم نیست

 

سلام

باز هم جمعه و یه بغل دلواپسی

باز هم احساس شرمندگی برای نیامدنت

باز هم احساس کوتاهی در آماده بودن برای ظهورت

باز هم خیس شدن چشم از ندیدن ظهورت

همه با هم در آدینه ای دیگر با این تفاوت امیدوارتر از آدینه ی گذشته

با این تفاوت دلتنگر تر از همیشه

با این تفاوت با محبتی بیشتر

با این تفاوت عاشقانه تر از همیشه

با دیگر عاشقان عاشق شدنت ندای ندبه عاشقی و این بقیه الله سر میدهیم...شاید خدا.. نه البته حتما خدا در فرج امام مهربونمون تعجیل می فرمایند.

 

فقط توجهههههههههههههه

این هفته برنامه ی ساده ای هم در کنار این قرار عاشقی داریم...هر کی یه شماره از یک تا نوزده برای عاشق بالاییش ثبت کنه
بعدا میگم قضیه چیه...فقط برای شرکت در این قرار تا ساعت 20 روز جمعه یعنی فردا وقت دارید و حتما فردا شب یه سر به این تاپیک بزنید تا بگم برنامه چیه
پس شکری عزیز

علیرضا جان

گلهای عزیز

رو به آسمان جان

و هر دوستی که عاشقی رو دوست داره و میخواد همراه هم باشیم

ثبت یه شماره یادت نره
یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

پنج شنبه 10/4/1389 - 16:15 - 0 تشکر 208523

سلام
درد من ، طبیب من ، دوای من خدای من

http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3222&d=1277783427

یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

پنج شنبه 10/4/1389 - 16:17 - 0 تشکر 208526

کاش زکویت خبری داشتیم-ببینیدقشنگه

http://www.yasinmedia.com/fa/components/com_joomgallery/img_originals/__36/____6/entezar_20100529_1689480906.jpg

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

پنج شنبه 10/4/1389 - 22:51 - 0 تشکر 208613

با سلام

مرحوم ملا محمد تقی مجلسی (رحمه الله) می فرماید: در اوایل بلوغ در پی كسب رضایت الهی بودم و همیشه به خاطر یاد او ناآرام بودم، تا آن كه بین خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) را دیدم كه در مسجد جامع قدیم اصفهان تشریف دارند. به آن حضرت سلام كردم و خواستم پای مبارك ایشان را ببوسم، ولی نگذاشتند و رفتند. پس دست مبارك حضرت را بوسیدم و مشكلاتی كه داشتم از ایشان پرسیدم. یكی از آنها این بود كه من در نماز وسوسه داشتم و همیشه با خود می گفتم اینها آن نمازی كه از من خواسته اند نیست لذا دائماً مشغول قضا كردن آنها بودم و به همین دلیل نماز شب خواندن برایم میسر نمی شد.

در این باره از استاد خود، شیخ بهایی (رحمه الله) پرسیدم. ایشان فرمود: یك نماز ظهر و عصر و مغرب را به قصد نماز شب بجا آور. من هم همین كار را كردم. در این جا از حضرت حجت (علیه السلام) این موضوع را پرسیدم فرمودند: نماز شب بخوان و كار قبلی را ترك كن. مسائل دیگری هم پرسیدم كه یادم نیست. آنگاه عرض كردم: مولای جان، برای من امكان ندارد كه همیشه به حضورتان مشرف شوم، لذا تقاضا دارم كتابی كه همیشه به آن عمل كنم عطا فرمایید.

فرمودند: كتابی كه به تو عطا كردم و آن را به مولا محمد تاج داده ام، برو و آن را از او بگیر. من در همان عالم مكاشفه آن شخص را می شناختم. از در مسجد خارج شدم و به سمت دار بطیخ (محله ای است در اصفهان) رفتم وقتی به آنجا رسیدم مولا محمد تاج مرا دید و گفت صاحب الامر (علیه السلام) تو را فرستاده اند؟ گفتم: آری. او از بغل خود كتاب كهنه ای بیرون آورد، آن را باز كردم بوسیدم و بر چشم خود گذاشتم و برگشتم و متوجه حضرت ولی عصر (علیه السلام) شدم. و در همین وقت به حال طبیعی برگشتم و دیدم كتاب در دست من نیست. به خاطر از دست دادن كتاب، تا طلوع فجر مشغول تضرع و گریه و ناله بودم. بعد از نماز و تعقیب به دلم افتاده بود كه مولا محمد تاج، همان شیخ بهایی است و اینكه حضرت او را تاج نامیدند به خاطر معروفیت او در میان علماست، لذا به سراغ ایشان رفتم. وقتی به محل تدریس او رسیدم، دیدم مشغول مقابله صحیفه كامله (سجادیه) هستند. ساعتی نشستم تا از كار مقابله فارغ شد. ظاهراً مشغول بحث و صحبت راجع به سند صحیفه سجادیه بودند، اما من متوجه این مطلب نبوده و گریه می كردم. نزد شیخ رفتم و خواب خود را به او گفتم و به خاطر از دست دادن كتاب گریه می كردم.

شیخ فرمود: به تو بشارت می دهم زیرا به علوم الهی و معارف یقینی خواهی رسید. گرچه شیخ این مطلب را فرمود اما قلب من آرام نشد. با حالت گریه و تفكر خارج شدم تا آنكه به دلم افتاد به آن سمتی كه در خواب دیده بودم، بروم. به آنجا كه رفتم وقتی به محله دار بطیخ كه آن را در خواب دیده بودم، رسیدم، مرد صالحی را كه اسمش آقا حسن تاج بود، دیدم همین كه او را دیدم سلام كردم. گفت: فلانی، كتابهایی وقفی نزد من هست هر كس از طلاب كه آنها را از من می گیرد به شروط وقف عمل نمی كند، ولی تو عمل می كنی. بیا و به این كتابها نگاهی بیانداز و هركدام را احتیاج داری بردار.

با او به كتابخانه اش رفتم و اولین كتابی كه ایشان به من داد، كتابی بود كه در خواب دیده بودم، یعنی كتاب صحیفه سجادیه. شروع به گریه و ناله كردم و گفتم: همین برای من كافی است و نمی دانم خواب را برای او گفتم یا نه. بعد از آن به نزد شیخ بهایی آمده و نسخه خودم را با نسخه ایشان مقابله كردم. نسخه جناب شیخ مربوط به جد پدر او بود كه ایشان از نسخه شهید اول و او هم از نسخه عمید الر‍‍ؤسا و ابن سكون برداشته بود. این دو بزرگوار صحیفه خود را با نسخه ابن ادریس بدون واسطه یا با واسطه اخذ كرده بودند و نسخه ای كه حضرت صاحب الامر(علیه السلام) به من عطا فرمودند، از خط شهید اول نوشته شده بود و حتی در مطالب حاشیه كاملاً با هم موافقت داشتند. بعد از مقابله و تطبیق با نسخه خودم، مردم نزد من آمده و شروع به مقابله نمودند و به بركت حضرت حجت (علیه السلام) صحیفه كامله (سجادیه) در شهرها مخصوصاً اصفهان مثل آفتاب ظاهر شد و در هر خانه ای از آن استفاده می شود، و خیلی از مردم صالح و اهل دعا و حتی بسیاری از ایشان،مستجاب الدعوه شدند. و اینها همه آثار معجزاتی از حضرت صاحب الامر (علیه السلام) است و آنچه خدای متعال از بركات صحیفه سجادیه به من عطا فرمود، نمی توانم به شمار آورم.

منبع: كتاب بركات حضرت ولی عصر علیه السلام

 
پنج شنبه 10/4/1389 - 22:52 - 0 تشکر 208615

بارخدایا، اگر بخواهی برما ببخشی از سر فضل می بخشی، و اگر بخواهی ما را به عذاب مبتلا كنی از سر عدل مبتلا می كنی، الهی به رسم احسان، عفوت را نصیب ما كن، و به آئین چشم پوشی ما را از عذاب برهان، كه ما را طاقت عدل تو نیست، و بدون عفوت برای هیچ یك از ما آزادی میسر نیست، ای بی نیازترین بی نیازها.

(صحیفه سجادیه)

شماره 10

 
جمعه 11/4/1389 - 10:54 - 0 تشکر 208676

بسم الله الرّحمن الرّحیم
السّلام علیک یا صاحب الزمان
یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست .
شرمنده ایم .
می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .
می دانیم کوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است که در حق تو کرده ایم .
یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ،
و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم .
به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .
اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .
اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .
اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به کوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .
ای یوسف زهرا !
خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،
ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،
روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین .
به ما ترحم کن که بیچاره ایم و مضطر
ای عزیزِ مصرِ وجود !
سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .
نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهکار
از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر کن .
یابن الحسن !
برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند کالایی – هر چند اندک – آورده بودند ،
سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .
اما ...
ای آقا ! ای کریم ! ای سرور !
ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .
آن کالای اندک را هم نداریم .
اما... نه ،
کالایی هر چند ناقابل و کم بها آورده ایم .
دل شکسته داریم
و مقدورمان هم سری است که در پایت افکنیم .
ناامیدیم و به امید آمده ایم .
افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .
سفارش نامه ای هم داریم .
پهلوی شکسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .
یا صاحب الزمان !
به یقین ، تو از یوسف مهربانتری .
تو از یوسف بخشنده تری .
به فریادمان برس ، درمانده ایم .
ای یوسف گم گشته ! و ای گم گشته ی یعقوب !
یعقوب وار ، چه شبها و روزها که در فراق تو آرام و قرار نداریم .
در دوران پر درد هجران ، اشک می ریزیم و می گوییم :
تا به کی حیران و سرگردان تو باشیم .
تا به کی رخ نادیده ترا وصف کنیم .
با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا کنیم .
سخت است بر ما ، که از دوری تو ، روز و شب اشک بریزیم .
سخت است بر ما ، که مردم نادان تر واگذارند .
سخت است بر ما ، که دوستان ، یاد ترا کوچک شمارند .
یا بقّیةالله !
خسته ایم و افسرده ،
نالانیم و پژمرده ،
گریه امانمان را بریده است .
غم دوری ، دیوانه مان کرده است .
اما نمی دانیم چه شیرینی و حلاوتی در این درد و دوری است که می گوییم :
کجاست آن که از غم هجران تو ناشکیبایی کند .
تا من نیز در بی قراری ، یاریش دهم
کجاست آن چشم گریانی که از دوری تو اشک بریزد ؟
تا من او را در گریه یاری دهم
مولای من ! دیدگانمان از فراق تو بی فروغ گشته اند .
و می دانیم پیراهن یوسف ، یادگار ابراهیم ، نزد توست .
و ای کاش نسیمی از کوی تو ،
بوی آن پیراهن را به مشام جان ما برساند .
و ای کاش پیکی ، پیراهن ترا به ارمغان بیاورد
تا نور دیدگانمان گردد .
ای کاش پیش از مردن ، یک بار ترا به یک نگاه ببینیم .
درازی دوران غیبت ، فروغ از چشمانمان برده است 
کی می شود شب و روز ترا ببینیم و چشمانمان به دیدار تو روشن گردد ؟
شکست و سرافکندگی ، خوار و بی مقدارمان کرده است .
کی می شود ترا ببینیم که پرچم پیروزی را برافراشته ای ؟
و ببینیم طعم تلخ شکست و سرافکندگی را به دشمن چشانده ای .
کی می شود که ببینیم یاغیان و منکران حق را نابود کرده ای ؟
و ببینیم پشت سرکشان را شکسته ای .
کی می شود که ببینیم ریشه ستمگران را برکنده ای ؟
و اگر آن روز فرا رسد ...
و ما شاهد آن باشیم ،
شکرگزار و سپاسگو نجوا می کنیم :
الحمدلله رب العالمین .
اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج
عدد زیبای 14 را انتخاب می کنم . 

 

الهی به حق فاطمه ،عجل لفرج مولانا صاحب الزمان

جمعه 11/4/1389 - 12:43 - 0 تشکر 208697

به نام خدا

السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج)

بس جمعه که در فصل تو افسرد      بس خنده آدینه که پژمرد

پروانه چه بسیار که در پای تو ای شمع        خندید و ندانست که اقبال سحر مرد


آنانکه ترا انتظار نمی کشند ، دل ندارند .

و آنهایی که از شمیم فرج تو ، چون گل نمی شکفند ، سنگهای بی صلابت اند.

شماره 7 را انتخاب می کنم.

ياد خدا آرامبخش قلبهاست...

جمعه 11/4/1389 - 15:31 - 0 تشکر 208743

به نام خدا

سلام

عبید زاکانی


جفا مکن که جفا رسم دلربایی نیست 
جدا مشو که مرا طاقت جدایی نیست

مدام آتش شوق تو در درون من است 
چنانکه یکدم از آن آتشم رهایی نیست

وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن 
طریق یاری و آئین دلربایی نیست

ز عکس چهره خود چشم ما منور کن 
که دیده را جز از آن وجه، روشنایی نیست

من از تو بوسه تمنا کجا توانم کرد 
چو گَرد کوی توأم زَهره گدایی نیست

«عبید» پیش کسانی که عشق میورزند 
شب وصال کم از روز پادشاهی نیست

شماره مقدس 18 بیاد حضرت زهرا س

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

جمعه 11/4/1389 - 17:58 - 0 تشکر 208765

سلام
فکر نکنم دیگه کسی شرکت کنه...کلا همین 5 نفر هستیم...خدا کنه که همین پنج نفر هم کمتر نشه
واقعا یکی بیاد و بی خیال از کنار اینجور دعوت های مهدوی بگذره چجور میتونیم بگیم آقا بیا آقا بیا
همون بهتر که اماممون نمیان...واقعا جای تاسفه اومدی این بحث رو خوندی و بی هیچ احساسی رفتی
کاش اصلن نخونده بودی و تعداد بازدید این بحث همین 5 تا بود
چه جور میشه گفت ما منتظر امام زمان هستیم؟
چجور میشه فهمید تو قلب ما امام زمان هست؟
بلاخره قلبی که توش امام زمان باشه باید یه فرقی با اون یکی قلب ها داشته باشه
باید حداقل یه پاسخ مهدوی هفته ای اینجا ثبت کنه
باید حداقل از 100 بحثش یکیش هم بوی امام زمان بده
واقعا نمیدونم چه جوابی به این سوال ها داریم
اما امیدوارم اگه این سوال ها رو یه زمونی یکی پرسید جواب داشته باشید و توش نمونید
سستی در انتظار و مهدویت مورد قبول نیست
بی خیالی مورد قبول نیست
خلوت بودن انجمن مهدویت مورد قبول نیست
یکمی فقط یکمی هم به مهدویت توجه کنید
مهدویت و امام زمان برای همه هست
برای فقط دو سه نفر نیست
به هر حال لازم بود بگم
فردا نگید نگفتم
فردا نگید یه بار هم از ما دعوت نکردند
حتی اگه از میکرو بدت میاد باید بخاطر امام زمان از این بدی بگذری و بیای شرکت کنی
خوب بگذریم
.
.
.
.
.
.
.
..


پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

جمعه 11/4/1389 - 19:22 - 0 تشکر 208770

دل ما هر چه کشید از تو کشید
هر چه از هر که شنید از تو شنید
غنچه از راز تو بو برد شکفت
گل گریبان به هوای تو درید

سلام
قبل از هر چیز من هم برای گلها بطور شانسی عدد 5 رو انتخاب میکنم
و امااااا
همونطور که گفتم این برنامه خیلیییییییییی آسونه...
قرار نیست کار خاصی انجام بدیم...
اصلن هیچ کاری برای این برنامه نیاز نیست بکنیم...(قرار نیست کاری انجام بدیم بلکه قراره کاری انجام ندیم)
یعنی هر کی با توجه به عددی که براش دراومده باید طی این هفته توجه کنه اون کار بد رو انجام نده و به نوعی کم کم ان شاء الله رذیلت های اخلاقی بد را از خودمون خالی کنیم.
پس به این تاپیک مراجعه کنیدو ببینید عددتون چه معنی میده

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=17257&threadID=204498&forumID=455

یا علی

پروردگارا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

جمعه 11/4/1389 - 20:21 - 0 تشکر 208780

به نام خدا

سلام

goolha باید سعی کنه طی یک هفته از صفت زشت "سخن چینی "دست برداره تا براش ملکه شه ودیگه سخن چینی نکنه

خدایا به امید توامیدوارم بتونم اجراش کنم

خدایا!از شر سخن چینی بتو پناه میبرم پناهم ده ...آمین یا ربالعالمین......

باز گردیم به کلام پاک نبوی، که به ابوذر چنین توصیه می فرماید:

«ای ابوذر!...

هرگز «قتّات» به بهشت نمی رود. (ابوذر می پرسد: قتّات کیست؟ می فرماید:)

سخن چین! آری، سخن چین در آخرت از عذاب الهی آسوده نیست.

ای ابوذر!...

هرکس در دنیا دو چهره و دو زبانه باشد، در آخرت نیز، دو زبان از آتش خواهد داشت.

ای ابوذر!...

مجلسها و حرفها «امانت» است و افشای راز برادرانت «خیانت»!»

آری... آنکه راز خویش را پیش تو می گوید و سفره رازش ‍ را برایت می گشاید، تو را امین و جوانمرد می داند؛ وگرنه اسرار خود را بر تو نمی گفت. اگر نتوانی اسرار دیگران را نگهداری، چه امید و توقعی داری که دیگران رازدار تو باشند؟

باز می بینیم که ماییم و این زبان خطرناک که اگر رهایش ‍ گذاریم، شعله ها می فروزد و هستیها می سوزاند، پس آن بهتر که مهاری از «تقوا» بر آن بزنیم، تا هم خویش مصون بمانیم و هم دیگران، زیان نبینند.

رازداری، نشان مردانگی است و پرده دری، نامردی است،

گفتن هر سخنی در هر جا

نبود شیوه مردان خدا

هر سخن جا ومقامی دارد

مرد حق، حفظ کلامی دارد.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.