امیر پازواری
با اجازه نویسنده محترم، مطالب زیر توسط مدیر انجمن شمال ویرایش گردید
بنا به روایت عامه و نیز روایت باورگونه در مقدمه كتاب «كنزالاسرار» مربوط به شاعر نامی طبرستان ، جناب«امیر پازواری» در جلد یك آمده که امیر شخصیتی است چند بعدی یك جا امیرشیخ العجم و درجای دیگر كشاورز و باغبان و درجایی چوپان و درجایی رویگر ( یا قلی چی ) و در جایی گالش و گاوزبان در جای دیگر نیز فروشنده دوره گردی كه بارش نفت است و گاهی نیز درویش می نماید و از طرفی هیچ صاحب نظری تاكنون قاطعانه نگفته كه كدام سراینده دوازده هجایی تبری امیر مورد بحث ما است اگر سروده های دوازده هجایی تبری سینه به سینه و نامكتوب و هم چنین سروده های دوازده هجایی مكتوب در كنزالاسرار منسوب به امیر پازواری را در ترازوی سنجش كلام و لهجه بریزیم می بینیم كه چند گونه اختلاف در بین سروده ها وجود دارد كه از جمله می توان نگاه شاعرانه بر واژه ها و مخدوش بودن وزن و قافیه و یا هجارا نام برد و با كمی دقت براین چند وجه تا حدودی می فهمیم كه سراینده فلان چند بیتی از مردم كجا و یا كدام نقطه از مازندران است. حال یك چهار بیتی از كتاب كنزالاسرار جلد دوم صفحه هفت كه راوی میگوید :
امیرگنه كه مه دوس خوشحاله یا نا همون اول حسن و جماله یا نا
نشكوفته گل و خرم بهاره یا نا حوری صفت و پری رخساره یا نا...
امیر گوید که دوستم خوشحاله یا نه؟ *** دارای همان حسن و جمال ابتدا خویش است یا نه؟
گل نشکفته و بهار خرم هست یا نه؟ *** حوری صفت و پری رخسار (زیبا) هست یا نه؟...
با كمی حوصله ودقت میتوان گفت سراینده چهار بیت بالا شخصیتی است عاشق و عارف و آگاه به نكات ریز و درشت شاعری كه با نگاه شاعرانه بر واژه ها و شكل موزون دادن به آنها در سروده خود زیبایی آفرید و نگفته است كدام دوست قطعاً مخبر از افراد مورد اعتماد اوست كه ناگفته می داند امیر از كدام دوستش می پرسد. مانند «قلی چاربیدار» در اشعار طالب؛ هرچه هست روایت است و بدرستی معلوم نیست كه آیا از سروده های امیر گمشده ما می باشد یا خیر.
ولی به احتمال می توان گفت كه باید از سروده های شیخ العجمی باشد كه ما به دنبالش می گردیم و لهجه درگفتار می گوید سراینده باید از مردم بار فروش(شهر بابل) و یا روستاهای بخشهای آن و یا روستاهای شرق آمل باشد مانند «گل و در» (كه در آمل و اطراف آن گل و در می گویند)
لهجه سروده فوق از لهجه های بومی و رایج دوره قاجار تا به روزگار ما می باشد كه حداقل در دو قرن اخیر تغییری در آن به وجود نیامد. اگر در جایی تغییری به چشم آید به دلیل آن است كه هر زبانی دچار استحاله خواهد شد ماننده واژه های تیلر - كمباین - رادیو - تلویزیون - كامپیوتر - رادیاتور كه امروزه جزو فرهنگ ما شده اند و هیچ مردمی را از این گریزی نیست .
..........................................................
از آنجا که بسیاری از سروده های ادبی ما بطور شفاهی و سینه به سینه نقل گردیده است لذا شاهد آن هستیم که به مرور زمان افرادی که تاحدی از ذوق ادبی برخوردار بودند ، بطور ناشیانه بعضی از اشعار سروده شده خود را از زبان «امیر پازواری »بازگو نمایند و به نحوی آن را منصوب به او گردانند. مانند موارد یاد شده در زیر:
باز هم روایتی دیگر از صفحه 130 جلد 1
امیر گنه دشت پازوار خجیره گشت پازوار رو در بهار خجیره
بی ریشه ریكای زلف دار خجیره چیت قلمكار بوته دار خجیره
امیرپازواری میگوید: منطقه پازوار زیباست***گردش در پازوار در فصل بهار زیباست
پسری که بدون ریش(نابالغ و کودک)است و زلف بلند دارد زیباست***پارچه چیت که با قلمکار بر آن طرح بوته زده اند زیباست
بی پیرایگی و عریانی سروده بالا می گوید كه سراینده شاعر هست ولی اهل فن نیست و نگاهی شاعرانه بر این همه واژه موجود درفرهنگ و ادب بومی مازندران را ندارد حقیقتاً یا كشاورز است یا علائق خاطری به كشاورزی و دشت دارد.
...........................................................
باز هم روایتی دیگراز صفحه 159
امیر گنه دشت لیته كو خجیره دشت لیته كو پرند كو خجیره
شاه موزی بن وارنگ بو خجیره پنج روز ییلاق هر كجه بو خجیره
امیرپازواری میگوید:منطقه«لیته کو» زیباست***منطقه «لیته کو» و منطقه «پرندکو«زیباست
زیر درخت بلوط بوی وارنگ(نوعی گیاه خوشبو)زیباست***پنج روز در ییلاق بودن در هرکجا که باشد، زیباست
باز هم بی پیرایگی و عریانی مسروده ای دیگر با این تفاوت كه سراینده كسی است چوپان و یا دارای علائق خاطری با چوپان و اطراق موقت چوپانی در زیر سایه درخت شاه بلوط از اطراف و یا اكناف بخشها و روستاهای حشمسرا گونه میان بندر و بالا بند آمل زیرا «لیته كو» دهستانی واقع در جنوب غربی آمل و «پرند» روستایی است . حشمسرا گونه در جنوب لیته كو واقع در میان بند واژه های سروده فوق چنین می گویند. همان بهتر كه از زبان خود سروده بگوئیم و باز هم روایتی نا مكتوب از چوپان و چوپانی
امیرگنه كه كردی چنه رحاته كرد لا بالین كردی و دس چوه
وه خرد و خراك و ولی تلم دوه هر كی كرده یار دارنه وه دل كهوه
امیرپازواری میگوید چوپان چه ساده زیست است***بستر چوپان همان لحاف اوست و چوبدستی او(بالش)
اما غذای او روغنی است که از یک وسیله قدیمی بنام«تلم»میگیرند***هرکس با توجه به این ساده زیستی چوپان ، او را دوست خود انتخاب کند به زحمت می افتد
و باز هم روایتی نامكتوب از گالش و گالشی و مناطق مورد علاقه سراینده
لارجون چی خشه هوا همیشه بوخش منگل چی خشه هردم بواره وارش
آسا چی خشه گو بپتور گالش شاه موزی بن سخ و كباب و آتش
منطقه «لاریجان» چقدر خوب است اگر هوایش همیشه خوب باشدو منطقه«منگل»چقدر خوب است اگر همیشه باران ببارد و چه خوش است زیر درخت بلوط بهمراه سیخ و کباب و آتش
یا روایتی دیگر به گونه ای دیگر ولی با همان مضمون
چلو چی خشه هردم بواره وارش منگل چی خشه لا و سرین و بالش
آسا چی خشه گو بپنور گالش شاه موزی بن سخ و كباب و آتش
همانطور که گفته شد گاها افضی از اشعار خود را به این شاعر نسبت دادند. بطور کل به مرور زمان عامه مردم ، سروده های تبری دوازده هجایی ، شنیده ها و گفته ها ، همه از نظر ایشان امیری است و كاری ندارند كه مربوط به كدام دوره از تاریخ و یا از سروده های كیست و كلاً به مضامین آن كار دارند و اگر یك دوبیتی یا چند بیتی را مناسب حال خود و یا جمعی دیده اند آنرا می خوانند والا توجهی به سروده های این یا آن ندارند.
مثلا" كتاب كنزالاسرار حاوی بیش از 425 عنوان و نزدیك به 2000 بیت سروده دوازده هجایی دوبیتی و یا چند بیتی تبری است. پس چرا عامه كاری به بقیه سروده های مكتوب و منسوب به امیر پازواری ندارد. خوب عنایت فرمائید و سروده چهار بیتی زیر را كه درعنوان 22 كتاب كنزالاسرار جلد دوم صفحه 18 است مورد دقت قراردهید و بعد توجهی به روایات عامه نمائید و ببینید كه آیا در هیچ كجا و از هیچكس شنیده اید و اینك سروده مورد نظر
چمن به چمن گل به گل خال به خال كت قمر به قمر رخ به رخ آل به آل كت
خطاب به خطا چم به چم دال به دال كت گره به گره بند به بند مال به مال كت
گرده به گردن كش به كش بال به بال كت صدف به صدف در به در لعل به لعل كت
فزون به فزون مه به مه سال به سال كت امیر به جفا دم به دم حال به حال كت
«کت» در عبارات فوق به معنی دوشادوش است
منابع:http://www.parpirar.org/articlesmainmenu/65-2008-10-06-06-06-06/204-2009-04-23-07-44-57.pdf
.