نظر به خاطرات تلخ وشیرین روزهای دانشجویی ، به خصوص به یاد جزوات خوش خط و خال خودم !!
این شعر رو به همه دانشجویان سابق و حال و آینده تقدیم نموده و از شاعر ناشناسش به شدت تشکر می کنم
ای كه بردی جزوه ام را اشتباهی، پس بده
جز فراموشی ندارم من گناهی، پس بده
روسیه گردم بدون جزوه من در امتحان
از برای من مخواهی روسیاهی، پس بده
روز و شب چشمم براه جزوه میباشد، بیا
گر تو هم داری چو من چشمی براهی، پس بده
صد كلاه ،بوقی به سر دارم ز فرط تنبلی
تا نرفته بر سرم دیگر كلاهی، پس بده
گیر ما دیگر نیاید جزوه پس این جزوه را
مستقیما گر نمیخواهی، براهی پس بده
جان تو مشروط میگردم، به جان مادرم
لازمش داری نگهدار، گر نخواهی پس بده
جزوه از من میبری؟ من مركز نشرم مگر؟
ای به قربانت شود جانم الهی، پس بده
گر توهم مانند من بیجزوهای، باشد، بیا
مال تو این جزوه اما گاهگاهی ، پس بده
چند ماهی مال تو، اما دو روزی نزد من
من نمیگویم كه آنرا چند ماهی پس بده
از دعای هر شب و آه سحر اندیشه كن!!
تا نرفته بر فلك از سینه آهم، پس بده
من نمی دانم چرا این جزوه را كش رفته ای
لعنت و دشنام و نفرین گر نخواهی پس بده
شعری از یک بنده خدای دانشجو
*************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با نظری یادم کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی