• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن روانشناسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
روانشناسي (بازدید: 893)
دوشنبه 24/3/1389 - 0:28 -0 تشکر 205341
چرا عمر هنرمندان کوتاه است؟ (1)




چرا عمر هنرمندان کوتاه است؟ (1)



نمی‌دانم تا به حال برای‌تان پیش آمده که وقتی خبر درگذشت هنرمندی را می‌شنوید، به این فکر بیفتید که چرا آنها عمر بلندی ندارند و اکثرا در میانسالی لباس مرگ می‌پوشند؟! شاید بگویید: «نه، اصلا این‌طور نیست!» یا شاید مثل لیلی گلستان، مترجم خوش‌نام کشورمان، از شنیدن این حرف خنده‌‌تان بگیرد یا مثل کیانوش عیاری، فیلمساز صاحب‌سبک کشورمان موضوع را جدی نگیرید: «نه! من با شما مخالف‌ام و دلیل موجهی هم دارم: من 57 سال‌ام است و هنوز زنده‌ام!»
کارشناسانه جواب دادن به این سوال البته سخت است و طبیعتا محتاج کارشناسی و گذشت زمان. اما در همین روزهای پاییزی امسال که خیلی از هنرمندان کشورمان را با خودش برد، نشستیم پای حرف چند تن از اهالی فرهنگ و هنر و جدولی تهیه کردیم از هنرمندانی که طی همین سال‌های اخیر درگذشته‌اند و سن و سال‌شان و علت فوت‌شان را بررسی کرده‌ایم و گفتگویی داشتیم با دکتر فربد فدایی، روان‌پزشک، که در این زمینه حرف‌های جالبی دارد.

بیژن بی رنک: پدرم میگفت بنی آدم بنی عادت است

پدر من جمله‌ای داشت که: «بنی آدم بنی عادت است.» سیستم بدنی‌ات را به هر چیزی که عادت بدهی به همان عادت می‌کند، بنابراین نمی‌توانم قبول کنم شیوه زندگی هنرمندان باعث شده آنها عمر کوتاه یا بلندتری داشته باشند. اما چیزی که در ذهن من درباره عمر هنرمندان وجود دارد به دو گزینه می‌رسد:

1- شرایط اجتماعی
2- شرایط شخصی و خانوادگی

وقتی شرایط اجتماعی برای یک هنرمند که به شدت با آن درگیر است، سخت می‌شود ناخودآگاه بر زندگی خانوادگی و شخصی‌اش اثرهای زیادی می‌گذارد و مزید بر علت می‌شود. او گاه هم زندگی اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد، هم زندگی شخصی و خانوادگی‌اش را. اما طبق آنچه که با نگاهی به تاریخ به آن برخورده‌ام این استنباط را دارم که در میان قشر هنرمند بیشترین کسانی که از این شرایط زندگی اجتماعی و شخصی‌شان صدمه خورده‌اند اول از همه افرادی بوده‌اند که در رشته موسیقی فعالیت داشته‌اند، بعد شاعرها بوده‌اند که شرایط سختی را گذرانده‌اند، بعد نویسندگان ادبی و بعد هنرمندان تجسمی که در شرایط سخت‌کاری و معیشتی بوده‌اند و در مرحله آخر سینمایی‌ها و تلویزیونی‌ها که فکر می‌کنم نسبت به هنرمندان دیگر در شرایط کاری مرفه‌تری قرار دارند. اما با همه اینها در جامعه ما فشارهای عصبی غیرمتعارف هم روی هنرمندها بیشتر بوده است. حالا برای اینکه این فشارها و سلامت و عمر بازیگر را به هم پیوند بزنیم بیایید به تعریف بهداشت جهانی از سلامت نگاه کنیم: «سلامت حالتی است که انسان به لحاظ روحی، روانی، ‌اقتصادی و اجتماعی در رفاه باشد.» رفاه یعنی شرایط خوب. وقتی فرد شرایط مالی خوبی ندارد، چه‌طور می‌تواند زندگی مفید و عمر میانگینی داشته باشد؟ و ایران تنها جامعه‌ای است که هنرمندان‌اش با محدودیت درآمد روبه‌رو بوده‌اند، در حالی که بقیه اصناف آزادند برای اینکه سطح درآمدشان را بر مبنای تلاش‌شان افزایش دهند. در این فضا که هنرمندان سطح زندگی خیلی بالایی ندارند با محدودیت بازار داخلی و خارجی روبه‌رو هستند و نمی‌توانند وارد مارکتینگ جهانی شوند، اگر عده‌ای هم درآمدزایی داشته باشند، باید پاسخگو باشند؛ در حالی که اگر میزان درآمد 10 نفر اول هر شغلی را با 10 نفر اول رشته‌های هنری مقایسه کنید متوجه می‌شوید که آنها وضع‌شان بسیار متفاوت‌تر از برترین‌های هنرمندان است و تفاوت فاحشی با هم دارند. این یکی از فشارهای عصبی بی‌موردی است که بر هنرمندان وارد می‌شود، در حالی که ذات هنر آزادی و فراغ‌بال است. این آزادی نه تنها در جنبه حرفه‌ای خود وجود ندارد و با هزار اما و اگر همراه است؛ که هنرمند برای تمام اعمال، افکار و رفتارش نیز زیر ذره‌بین است. اینکه چرا این‌گونه کار می‌کند، لباس می‌پوشد، رفتار می‌کند، زندگی خانوادگی‌‌اش، روابط شخصی‌اش و هر چیزی که حساب‌اش کنید. زندگی زیر ذره‌بین سخت است و عذاب‌آور و به آدم فشارهایی را وارد می‌کند که گاه غیرقابل تحمل است. من نمی‌دانم راز افزایش طول عمر هنرمندها چیست؟ اصلا نمی‌دانم عمر آنها کمتر شده یا بیشتر؟ این را محققان باید با آمار و ارقام بگویند اما می‌دانم دوستان زیادی بوده‌اند که حالا در جمع ما نیستند. دوستانی که خیلی زود ما را ترک گفتند؛ مثل کامبیز صمیمی، رضا ژیان، پوپک گلدره، مسعود رسام، خسرو شکیبایی و.... نبودشان دردناک است. نبود هر انسانی که می‌تواند برای جامعه خود کاری بکند، دردناک است. اما چاره چیست؟ دعا می‌کنیم خدا عمر هنرمندان را زیاد کند. دعا می‌کنیم.

بهروز غریب پور: عجب پاییز سختی بود

این نکته قابل قبول است که هنرمند نسبت به وقایع پیرامون خودش حساس‌تر باشد و همواره با حالتی عاطفی به این وقایع نگاه نکند اما همیشه این‌طور نیست و خود من بین میزان احساسات یک هنرمند و غیرهنرمند تفاوتی قایل نیستم. این موضوع اشتباه است که فکر کنیم فلان آدم چون هنرمند نیست حساسیت کمتری به محیط اطراف خودش دارد و آن دیگری چون هنرمند است و احساسات بیشتری نسبت به وقایع دارد؛ آسیب‌پذیرتر است. از همه اینها مهم‌تر اینکه هنرمندان نسبت به سایر اقشار جامعه این نکته مثبت را دارند که می‌توانند با خلق آثار هنری به نوعی احساسات خود را بروز بدهند و فرافکنی داشته باشند. حتی این بروز احساسات در زمان‌های سخت و بحرانی زندگی ـ چه شخصی و چه اجتماعی ـ می‌تواند به خلق آثار هنری ارزشمند منجر ‌شود؛ مثلا نگاه کنید به تاریخ سرزمین خودمان. اثرهای ادبی و هنری‌ که بعد از کودتای 28 مرداد خلق شد یا آثاری که بعد از حمله مغول به ایران به وجود آمد، همگی نشانگر این است که هنرمند قدرت انتقال تاثیرات وقایع را از درون خود دارد اما دیگران ندارند.
از طرفی این پاییز سخت که به هنرمندان گذشت، شاید موجب ایجاد این پرسش در شما شده است که «چرا هنرمندها عمر کوتاهی دارند؟» در حالی که بوده‌اند در تمام جوامع هنرمندانی که عمرهای طولانی داشته‌اند. بولکاکف، نویسنده اکراینی، منچرخف و در فرهنگ خودمان درست است که افرادی بوده‌اند چون صادق هدایت. اما از طرفی جمال‌زاده را هم داریم و در بقیه فرهنگ‌ها هم اینگماربرگمان، چارلی چاپلین و... را هم داریم و این دسته‌بندی می‌تواند دیگران را آزرده‌خاطر و رنجیده کند و این تصور را به وجود بیاورد که نسبت به آنها و زندگی و سلامت‌شان کم‌لطف بوده‌ایم.
از نگاهی دیگر؛ هنرمند قرار نیست تنها تحت تاثیر احساسات باشد و خود را به کلی فراموش و رها کند. مارکز، نویسنده آمریکایی می‌گوید: «من هیچ وقت دوچرخه‌سواری و پیاده‌روی را در طول عمرم ترک نکردم.» یا آرتورمیلا می‌گوید: «من هر موقع احساس بطالت و خستگی می‌کنم و احساس می‌کنم دیگر نمی‌توانم بنویسم به کارگاه نجاری می‌روم و فعالیت فیزیکی انجام می‌دهم تا دوباره بدنم روی فرم بیاید.»
اما متاسفانه عده‌ای از افراد تصور می‌کنند خلق اثر هنری مترادف است با عدم تحرک. بعضی هم می‌خواهند موادی چون مخدر و... را جایگزین فعالیت‌های مفید کنند که قطعا اگر این رویه را دنبال کنند سرانجام‌شان پیداست. در حالی که خالق شاهکار ایرانی، شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی بود که کشاورزی می‌کرد، بیل می‌زد، دانه در دل زمین می‌کاشت و هنرمند بود و سلامت بود.

داوود رسیدی: ما روز و شب نداریم

بازیگری حرفه خیلی سختی است. همه جای دنیا هم همین‌طور است. بازیگرها نه روز دارند و نه شب، درحالی که رشته‌های دیگر طبق قانون وزارت کار تنها 8 ساعت کار می‌کنند. در رشته ما بازنشستگی هم معنا ندارد. گاهی 12، 14، 24 ساعت کار می‌کنیم بدون اینکه پذیرایی خاصی باشد یا جای استراحت داشته باشیم وکسی ماساژمان بدهد (برخلاف تصور دیگران از این رشته!) البته نمی‌دانم دقیقا این موارد می‌تواند در کاهش عمر افراد موثر باشد یا نه اما مطمئنا بر سلامت‌شان اثر می‌گذارد. وقتی زیر بار یک فشار عصبی مجبور می‌شوی حرکتی را 10 تا 15 بار مدام تکرار کنی و هر دفعه به دلیلی رد می‌شود؛ وقتی10، 15 بار حرکتی تکراری را انجام می‌دهی اما باید طوری آن را انجام بدهی که انگار بار اول است. وقتی در فصل زمستان با لباس تابستانی مجبوری بازی کنی و در فصل تابستان، زمستان را بسازی همه اینها می‌شود فشار! از طرفی کسانی که به سمت کارهای هنری می‌آیند احساساتی‌تر هستند و احساسات‌شان زودتر از دیگران نمود پیدا می‌کند، زودتر ناراحت یا غمگین یا شاد و خوشحال می‌شوند و این رفتارشان در زمینه‌های اجتماعی هم برای بعضی‌ها مشکل‌آفرین می‌شود اما به خود من ثابت شده با همه این مشکل‌ها و سختی‌ها اگر کمی هم مراقب سلامت‌مان باشیم؛ مثلا ورزش کنیم و آزمایش خون بدهیم، می‌توانیم سطح سلامت‌مان را بالا ببریم و کمی بر سال‌های عمرمان اضافه کنیم.

خسرو سینایی: چه پوست کلفتیم ما

روان‌شناس مطرح جنگ جهانی دوم، ویکتور فرانکل، داستانی را از یکی از بازداشتگاه‌های آلمان نازی تعریف می‌کند که: «در بازداشتگاه شایع شده بود تا سه چهار ماه دیگر که سال نوی مسیحی می‌آید، جنگ تمام می‌شود. طی این مدت خیلی از افرادی که اوضاع جسمی و روحی وخیمی داشتند حال‌شان رو به بهبود گذاشت و تا سال نو زنده ماندند. سال نو آمد اما جنگ تمام نشد. اسیران بازداشتگاه‌ها ،حتی آنها که وضعیت خیلی بدی هم نداشتند، مثل برگ‌های پاییزی خشک شدند و ریختند.»
این داستان به غیر از اینکه روایت یک رویداد واقعی است، معنایی هم در درون خودش دارد: «انسان‌ها به امید زنده هستند» و این شامل همه آدم‌ها می‌شود و هنرمند و غیرهنرمند هم ندارد اما انسان هنرمند امیدش، شکوفا شدن اثرش است. او به امید شکوفایی اثرش زنده است اما وقتی با کلی مانع در راه این شکوفایی روبه‌رو می‌شود، ممکن است در ظاهر فیزیکی‌اش زنده و سالم بماند اما از درون، این آرزوها او را می‌تراشند و فرسوده‌اش می‌کنند. از قول یک فیلم‌ساز این قضیه را برایتان می‌گویم. وقتی یک فیلم‌ساز طی سال‌ها فیلمنامه‌های متعددی می‌نویسد اما امکان ساخت پیدا نمی‌کند، فیلم‌نامه‌هایش گوشه خانه می‌ماند و خاک می‌خورد. از طرفی زندگی‌اش و تامین مخارج‌اش را هم از این عرصه باید تامین کند. چه بر سرش می‌آید؟ وقتی همین فیلم‌ساز بعد از 25 سال تدریس به نسل جوان، از طرفی نگاهی به فیلم‌های نساخته‌اش می‌کند و از طرفی دیگر شاهد ساخت آثار پرهزینه و خالی از مفهومی است که تمام حرف‌های این سال‌های او را زیر سوال می‌برد، با پوچی روبه‌رو می‌شود. کار به جایی رسیده که امروز اگر کسی از من درباره سینما بپرسد راحت می‌گویم: «من حرفی ندارم! وقتی 40 سال کار کردیم و حرف زدیم و اوضاع این شد، چه می‌ماند برای گفتن؟!»تازه من فکر می‌کنم این گفته که هنرمندان طبع ظریفی دارند درباره سینماگرها صدق نمی‌کند چون با این همه مشکلات هنوز می‌جنگند تا اثری را به ظهور برسانند و اگر دیگران به جای آنها بودند که بعد از سال‌ها کار کردن مجبور می‌شدند ساعت‌ها بلاتکلیف پشت درها به انتظار جواب بنشینند درنهایت جواب«نه» بشنوند، چه بر سرشان می‌آمد؟ توهین فقط کلامی نیست؛ گاه توهین در بی‌کلامی و بی‌جواب گذاشتن آدم‌هاست.
شما بگویید این بازی زشت که مدتها با افرادی چون ما می‌شود چه نتیجه‌ای دارد جز فرسایش یک فرد؟ من علم‌اش را ندارم. اهل علم و روان‌شناس‌ها بگویند نتیجه این فرسایش چیست؟ البته در نقاط دیگر دنیا هم این اتفاق زیاد می‌افتاده و می‌افتد؛ چنانچه وقتی فیلم‌ساز بزرگ، فلینی، فوت کرد و تهیه‌کننده‌ها بر مزار او اظهار ناراحتی می‌کردند، مارچلومارسلینی به آنها گفت: «آن روزی که اجازه نمی‌دادید فیلم‌نامه‌هایش ساخته شود، کجا بودید و چه می‌کردید؟» حالا من هم هستم با یک شهر، یک عمرو فیلم‌نامه‌هایی که شمارشان از دست‌ام بیرون رفته! حالا این من هستم و دوستان و همکاران و دیگرانی که درون‌شان از این دردها فرسوده می‌شود و عده‌ای‌شان رو به پناهگاه‌هایی می‌آورند که خودتان می‌دانید چه بر سر آنها می‌آورد؛ در حالی که پناه هنرمند، اثرش است؛ اثری که گوشه‌ای خاک می‌خورد...
زندگی یعنی انرژی. وقتی انرژی از زندگی‌تان گرفته می‌شود اول روح‌‌تان کسل و کور و خاموش می‌شود و بعد جسم‌تان! زندگی یعنی انرژی؛ انرژی‌ای که تو را پشت درهای بسته می‌کشاند اما... ای کاش می‌دانستیم اتلاف انرژی هنرمندان به نفع چه کسی است؟ زندگی یعنی انرژی و زندگی بدون انرژی یعنی مرگ و مرگ حق است و کسی به خاطر مرگ فیزیکی دیگری زیاد ناله و شیون نمی‌کند که اگر هم بکند بعد از مدتی این ناله‌ها و شیون‌ها تمام می‌شود چون مرگ قانون طبیعت است اما آن مرگی که آدمی را می‌رنجاند مرگ جوشش درونی آدم‌های سازنده و خلاق است! این مرگ آدمی را متأسف و متأثر می‌کند. مرگ این آدم‌ها، آدم‌هایی که می‌توانستند با آثارشان نه تنها خود را اعتلا بخشند که فرهنگ جهان را به سمت تعالی ببرند، آدم را متأثر می‌کند؛جهان، آنها را از دست می‌دهد، در حالی که می‌توانست با آنها جای زیباتری باشد برای زندگی! هنرمند با آثارش زنده است، با خلق آثارش، و نمی‌تواند مثل دیگران باشد که تنها صبح را به شب می‌رسانند اما این آدم‌ها از دست می‌روند، در حالی که می‌توانستند باشند... گاهی به دوستان‌ام می‌گویم: «ما چه پوست‌ کلفت‌هایی هستیم که هنوز مانده‌ایم!»

چرا عمر هنرمندان کوتاه است؟ (1)

هنر علیه هنرمند

دکتر فربد فدایی معتقد است که بیشتر هنرمندان، به‌ویژه هنگام آفرینش هنری، توجه زیادی به سلامت خود ندارند
«هنرمندان، به ویژه هنگام آفرینش هنری، معمولا به سلامت خود توجه زیادی نمی‌کنند. ممکن است روز‌های متوالی بدون تغذیه مناسب و خواب کافی به کار مشغول باشند و از آنجایی که معمولا زندگی پرهیجانی دارند، تحت تاثیر فشار‌های روانی قرار می‌گیرند و طبیعی است که این فشارها باعث کاهش توانایی دستگاه ایمنی بدن آنها می‌شود؛ به نحوی که آنها در مقایسه با سایر مردم، بیشتر در معرض بیماری‌های عفونی و بدخیمی‌ها قرار می‌گیرند. البته این نکته را هم باید گفت که هنرمندان نام‌آور زیادی در ایران و جهان بوده و هستند که نه تنها این مشکلات را نداشته‌اند، بلکه حتی در سال‌های پایانی زندگی خود شاهکارهایی خلق کرده‌اند.»
این‌ها گوشه‌ای از حرف‌های دکتر فربد فدایی، روان‌پزشک، است که این سوال را از او پرسیده‌ایم: «چرا عمر هنرمندان ما این‌قدر کوتاه است؟»
با اینکه هنرمندان نام‌آور زیادی بوده و هستند که مبتلا به هیچ مشکل اعصاب و روان نبوده و نیستند، دکتر فربد فدایی، روان‌پزشک، معتقد است: «هنرمندان به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ گروهی که از هوش و نبوغ بالایی برخوردارند و از نام‌آوران عرصه هنر هستند و به‌طور طبیعی دارای زمینه آفرینش هنری هستند و گروهی که از هوش و نبوغ گروه اول برخوردار نیستند اما به هر حال هنرمند خوانده می‌شوند. آنچه مسلم است، در هر دو گروه برخی از بیماری‌های جسمی و روانی بیشتر مشاهده می‌شود.» دکتر فدایی می‌گوید: «در گروه اول، یعنی هنرمندان نام‌آور، نابه‌سامانی روانی دوقطبی نوع 2 و نیز نوع خفیف‌تر آن (خلق دوره‌ای) شایع‌تر از سایر افراد است. عده‌‌ای از هنرمندان مبتلا به بیماری دوقطبی نوع 2 نیز با دوره‌های افسردگی شدید درگیرند که ممکن است ماه‌ها طول بکشد و البته به دنبال آن دوره‌های چند هفته‌ای خلق بالا با فعالیت زیاد و آفرینندگی را تجربه می‌کنند اما در صورتی که به خلق دوره‌ای مبتلا باشند، با تمامی نشانه‌های بیماری روانی دو قطبی 2 با فرم خفیف‌تر و ملایم‌تر دست و پنجه نرم می‌کنند. شاید بتوان گفت از آنجایی که این وضعیت‌ها با خطر بالاتر خودکشی، رفتار‌های پرخطر (تمایل به مصرف انواع مخدر و سیگار) همراه است، در نهایت طول عمر را تحت تاثیر قرار داده و طول متوسط عمر کاهش پیدا می‌کند.»

همه هنرمندان مثل هم نیستند

بر اساس گفته‌های این روان‌پزشک، بخش عمده‌ای از بازیگران سینما و تلویزیون و خوانندگان و نوازندگان در گروه هنرمندانی هستند که بدون کمترین خلاقیتی در این عرصه مشغول به کارند اما به هر حال، در ردیف هنرمندان قرار می‌گیرند. دکتر فدایی در رابطه با برخی از افراد این گروه می‌گوید: «متاسفانه در بین این گروه از یک طرف بی‌توجهی به اصول سلامت به علت حرفه‌ای که دارند زیاد دیده می‌شود: بی‌خوابی‌های طولانی، کار متناوب، زندگی پر ماجرا و... آنها را درگیر مشکلات جسمی و روحی می‌کند. از طرف دیگر، اعتیاد به سیگار، مخدر، الکل، مواد محرک، چای و قهوه از مشکلاتی است که در برخی از اعضای این گروه، بیشتر دیده شده و به این ترتیب، آنها نه تنها به نبوغ هنری دست پیدا نمی‌کنند بلکه در معرض انواع مخاطرات (بیماری‌های تنفسی، گوارشی، قلبی، کبدی، فشارخون بالا و بیماری قند) قرار می‌گیرند و تازه به تمام این موارد باید مرگ ناگهانی را هم اضافه کنیم.» البته در همین جا این روان‌پزشک به دو نکته دیگر نیز اشاره می‌‌کند: «این را بگویم که این مقوله در بین هنرمندان ایرانی شدت کمتری دارد و بیشتر در کشور‌های غربی شاهد چنین رفتارهایی هستیم؛ تا جایی که در بین گروهی از هنرمندان غربی بیماری‌های آمیزشی نیز به سایر بیماری‌هایی که گفته شد باید اضافه شود و از طرفی دیگر باید به این نکته هم اشاره کنم که در تعریف هنرمند باید دقت شود که بین هنرمند آفریننده و فردی که از هنر به عنوان شغل یا ابزار کار استفاده می‌کند، تفاوت وجود دارد.»

مشاوره مهم است

به نظر می‌رسد هنرمندان تحت تاثیر شخصیت هیجانی خود با مسایل متعددی در روابط بین فردی از جمله پدر، مادر، همکاران، همسر و کل جامعه روبه‌رو هستند. دکتر فدایی در این خصوص می‌گوید: «اضافه شدن مسایل مذکور در زمینه شخصیت هیجانی هنرمندان، استفاده از نظریات حرفه‌ای، تشخیصی و درمانی روان‌پزشکی را در بسیاری از اوقات برای آنها ضروری می‌کند. البته با توجه به ظرافت‌های روانی هنرمندان، درمانگر آنها باید از توانایی حرفه‌ای، تخصصی و آگاهی هنری به طور عام برخوردار باشد.»

استقبال هنرمندان از مشاوره

می‌گویند در سال‌های اخیر با انگ‌زدایی‌هایی که از مشاوره‌های اعصاب و روان صورت گرفته، مراجعه هنرمندان به روان‌پزشکان و روان‌شناسان افزایش داشته است. شاهد این ادعا دکتر فدایی است که می‌گوید: «خوشبختانه در سال‌های اخیر با افزایش آگاهی از مشکلات روان‌پزشکی و از بین رفتن راز و رمزهای بیماری‌های روانی از همه گروه‌های شغلی و تحصیلی نزد روان‌پزشکان مراجعه می‌کنند و به ویژه هنرمندان به علت آگاهی بالاتر در صف مقدم مراجعان قرار دارند.»

هنرمندان می‌توانند به سلامت روانی جامعه کمک کنند

دکتر فدایی به‌عنوان نکته پایانی می‌گوید: «هنرمندان به ارتباطات اجتماعی تمایل زیادی دارند و معمولا از این امر احساس خشنودی می‌کنند؛ زیرا اساس هنر درارتباط با مخاطب است، تا جایی که سازمان بهداشت جهانی به آنها توصیه می‌کند با شرح بیماری خود و نتایج درمانی‌ای که از مراجعه به روان‌پزشکان گرفته‌اند عامه مردم را برای رفع ترس خود از بیماری‌های اعصاب و روان و مراجعه به روان‌پزشکان یاری کنند. در واقع، هنرمندان از طریق آثار هنری خود و همچنین از طریق بیان مسایل روان‌شناختی‌ای که با آنها روبه‌رو بوده‌اند در انگ‌زدایی از بیماری‌های روانی می‌توانند نقش موثری داشته باشند.»
منبع:www.salamat.com

زندگی چیدن سیبی است باید چید و رفت / زندگی تکرار پاییز است باید دید و رفت

زندگی رودی است جاری که هرکه آمد شادمان / کوزه ای پر کرد و رفت . . .

پورتال بندری های خونگرم

دوشنبه 24/3/1389 - 18:46 - 0 تشکر 205460

با سلام
البته همچین هم كوتاه نیستا!!!

موفق باشید.

هرگز اين چهار چيز را در زندگيت نشكن

.......................اعتماد ، قول ، رابطه و قلب ؛

.....................................يرا اينها وقتي مي شكنند صدا ندارند ، اما درد بسياري دارند ...

...چارلز ديكنز ...
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.