• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 1157)
دوشنبه 17/3/1389 - 8:17 -0 تشکر 204326
لطیفه

>>>>>
>>>>>دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجودى پستاندارعظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد. دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت
>>>>> یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکناست. دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم . معلم گفت: اگر حضرت یونس به
>>>>> جهنم رفته بود چى؟ دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید
>>>>>************ ********* ********* ********* **
>>>>>یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد.
>>>>>ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد.
>>>>>از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟
>>>>>مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، یکى از موهایم سفید مى‌شود.
>>>>دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!
>>>>************ ********* ********* ******
>>>>عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى کلاس عکس یادگارى بگیرد. معلم هم داشت همه
>>>>بچه‌ها راتشویق می‌کرد که دور هم جمع شوند.
>>>>معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و
>>>>بگوئید: این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده، الان وکیله.
>>>>یکى از بچه‌ها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده.
>>>>************ ********* ********* ********* ********
>>>>معلم داشت جریان خون در بدن را به بچه‌ها درس مى‌داد. براى این که موضوع براى بچه‌ها روشن‌تر
>>>>شود گفتبچه‌ها! اگر من روى سرم بایستم، همان طور که مى‌دانید خون در سرم جمع مى‌شود و صورتم قرمز مى‌شود.
>>>>بچه‌ها گفتند: بله
>>>معلم ادامه داد: پس چرا الان که ایستاده‌ام خون در پاهایم جمع نمى‌شود؟
>>>یکى از بچه‌ها گفت: براى این که پاهاتون خالى نیست.
>>>************ ********* ********* ********* ********
>>>بچه‌ها در ناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند. سر میز یک سبد سیب بود که روى آن نوشته
>>>بود: فقط یکى بردارید. خدا ناظر شماست...
>>>در انتهاى میز یک سبد شیرینى و شکلات بود... یکى از بچه‌ها رویش نوشت: هر چند تا مى‌خواهید
>>>بردارید! خدا مواظب سیب‌هاست
>>>

دوشنبه 17/3/1389 - 13:56 - 0 تشکر 204363

لطیفه های زیبای و معنا داری بود. ممنون. خصوصا بحث با معلم ها.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

دوشنبه 17/3/1389 - 18:2 - 0 تشکر 204442

خیلی قشنگ بود - دست شا دردنکنه
به کلبه کوچک مطالب من هم سر بزنی ، خوشحال میشم
شاد وسلامت و پیروز باشید

دوشنبه 17/3/1389 - 21:57 - 0 تشکر 204484

ببخشیدا ولی یه كم بی مزه بودن

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.