گویا امام در مدتی که جماران بودند، از منزل خارج نشدند؛ از این مسأله هیچگاه خسته نشدند؟
تا جایی که یادم است یکبار قرار بود به مشهد بروند، اما وقتی فهمیدند قرار است هواپیمای خصوصی و تشریفات خاصی قائل شوند، قبول نکردند و گفتند که باید همه چیز ساده باشد، ولی سیستم حفاظت قبول نکرد. بعد از مدتی هم بنا شد که به حرم شاه عبدالعظیم بروند و از دایی احمد هم گزارش تدابیر حفاظتی را میگرفتند و آقا به گونهای برخورد میکرد که کسی جرات نکند گزارش دروغ بدهد. وقتی هم که ایشان ماشین ضد گلوله و پردهدار را نپذیرفتند و گفتند که همه مردم باید مرا ببینند، ایشان هم تصمیم گرفت که نرود. آقا وقتی قم بودند، ایشان هر از گاهی به منزل ما میآمدند و حتی ما هم سوار ماشینشان میشدیم. یکبار ایشان به آمیرزا علی رانندهشان گفتند که به چهارمردان قم برود و وقتی رفتند هم جمعیت زیادی دورشان جمع شد و مشکلی هم پیش نیامد، لذا آقا فکر میکرد که تهران هم اینگونه است.
حتی یکبار هم نشد که امام حداقل بهطور ناشناس، از منزل بیرون بروند؟
من اطلاعی ندارم. حتی یکبار به ایشان گفتم شما از ماندن در اینجا خسته نمیشوید؟ ایشان پاسخ دادند که این دنیای بزرگ را در حد کوچکتری من در اینجا دارم؛ آسمان، درخت، آب و... همه هست؛ آدمها را میبینم، با مردم هم در حسینیه دیدار میکنم، رادیو، تلویزیون و روزنامه هم که هست.
در تمام خانوادهها یکسری آداب و رسوم مانند دید و بازدید اعیاد، تولد بچهها و... هست. آیا این آداب در خانواده امام هم رعایت میشد؟ چگونه؟
بله! مانند همه خانوادهها اجرا میشد، زیرا خانم فردی مبادی آداب بودند و اعتقاد زیادی به مراسمها داشتند. با توجه به مهماننوازی ایشان، میهمانانهای زیادی میآمدند. بنابراین در تمام اعیاد، در منزل آقا مهمانی خاص بود و علاوه بر ملاقاتهای عمومی آقا، خانم هم ملاقاتهای خصوصی داشتند. در زمان عید نوروزی سفره هفت سین هم در منزل آنها پهن میشد.
امام عیدی هم میدادند؟
بله، مقید به عیدی دادند بودند و همان 100 تومان یا 200 تومانی هم که میدادند ما را خوشحال میکرد. زمانی هم تصمیم گرفتند که ماهیانه هم پولی بدهند. به شوخی هم میگفتند که اینها اول ماه پیدایشان میشود تا پول را بگیرند!
مراسم عقد و عروسی چگونه بود؟
عقد را آقا میخواندند. عقد من را هم ایشان و آقای پسندیده جاری کردند. آیتالله خاتمی، آقای سید محمد خاتمی و عمویم که فرد معتبری بود، حضور داشتند. مراسم عروسی هم به خاطر زمان جنگ به سادگی در منزل مادرم برگزار شد. در هنگام عقد، با توجه به اینکه امام مقید به قرار دادن مهریه بودند، از میزان آن پرسیدند و ما تازه فهمیدیم که در این باره تصمیمی نگرفتهایم. من هم سریعاً 14 سکه را پیشنهاد کردم. فردای آن روز امام گفتند، آنقدر جواب «بله» را سریعا گفتی که آبروی مرا بردی!
امام اهل هدیه دادن هم بودند؟
بله، هدیه برای عقد هم میدادند. یک انگشتر عقیق به رضا دادند که الان هم در دستش است و همیشه برای دامادها سفارش انگشتر عقیق خوب میدادند. سفارش سازگاری با همدیگر و آراسته بودن در منزل را خیلی میکردند. زیرا خودشان هم خیلی منظم و مرتب بودند
عطرهایشان از کجا میآمد؟
معمولا کادو بود و هرکس که میدانست ایشان به عطر علاقهمند است، برایشان میآورد و همیشه هم از مارک Christian Dior و Clue استفاده میکردند. از عطری هم که بویش مانند گلاب است، خوششان نمیآمد و هر وقت کسی برایشان میآورد، به ما میدادند و میگفتند به هر کس که میخواهید بدهید! همیشه وقتی میخواستیم به اتاقشان برویم، از 5، 6 متری بوی عطر میآمد و شاید روزی 7، 8 مرتبه عطر روی خودشان خالی میکردند.
امام در وسایل زندگی به چیز خاصی علاقه داشت؟
نه، زیرا روی هم رفته تعلق خاطر زیادی به این چیزها نداشتند.
خوشترین و تلخترین خبری که در مدت حضورشان در جماران شنیدند، چه بود؟
دو دفعه امام را خیلی بد حال دیدم، البته این مربوط به دوران حضور در قم است. یک روز صبح زود، خبر ترور آقای مطهری را دادند و اینقدر محکم روی پایشان زدند که از شدت صدای آن، من از خواب بیدار شدم. دیگری هم زمان صدور قطعنامه 598 که خیلی متأثر شدند و سابقه نداشت که اینگونه ناراحت باشند.
در هنگام جمعهای خانوادگی، عصرهای پنجشنبه و جمعه، آقا دیگر «پدربزرگ» بودند و ورودشان به جمع خانوادگی به عنوان «امام» نبود. شوخی هم زیاد میکردند. خواهر من هم چون خیلی شیرین سخن است، مجلس را گرم میکرد و لحظات خیلی شیرینی بود.
آیا پس از پیروزی انقلاب هیچ وقت شاهد بودید که درس امام دایر شود؟
نه.
چرا؟
زیرا دیگر آن موقع رهبر سیاسی بودند و اگر میخواستند این کار را کنند باید به حوزه میرفتند. از طرفی عمده دوران رهبری ایشان در 10 سال، جنگ بود.
امام از مطالبات، مسایل روزمره جوانان، مد و... چقدر آگاه بودند و چگونه با آنها برخورد میکردند؟
بله، زیرا نوههایشان افراد بازی بودند که کارهای مختلف میکردند و از نظر ظاهری هم وضع خوبی داشتند و از مد پیروی میکردند. البته یکی، دوبار از لباس ما ایراد گرفتند که ما هم گوش نکردیم. امام هم درباره لباسها، غذاهایی که میخوردیم و... میپرسیدند. مثلا وقتی غذاهای فرنگی میخوردیم، شوخی میکردند و میگفتند فقط به این خاطر که اسم این غذاها خارجی است، آنها را میخورید، نه اینکه واقعا خوشمزه باشند!
امام در صنف خودشان جزو معدود افرادی بودند که به اندامشان اهمیت زیادی میدادند و خیلی ورزش میکردند تا چاق نشوند و طوری غذا میخوردند که ترکیب اندامشان بهم نخورد و لذا بیشتر غذاها پختنی بود. حتی یک باغبان داشتند که خیلی لاغر بود و میگفتند من همیشه آرزو دارم که هیکل او را داشته باشم و حتی همیشه میگفتند شاه خیلی خوش هیکل بود!
لباسهای امام را چه کسی میدوخت؟
فردی در قم هستند که لباس همه بزرگان را میدوزد، لباسهای آقا را هم او میدوخت. لباسهای زیر ایشان هم از مارکهای خوب برایشان هدیه میآوردند که ایشان ایرادی هم نمیگرفت. حتی یادم است دمپاییهای چرمی هم میپوشیدند که برخی ایراد میگرفتند و میگفتند نجس است، ولی ایشان میگفتند که زیاد کنجکاوی نکنید و شاید صاحب کارخانه چرمسازی مسلمان بوده است.
عکسهای امام را که نگاه میکنیم، جز ایام حضور در فرانسه و اوایل انقلاب، هیچگاه لباس تمام مشکی نمیپوشیدند.
امام رنگ مشکی را مکروه میدانستند و میگفتند استفاده نکنید. در پاریس هم هوا سرد بود و باید قبای پشمی می پوشیدند و در هوای سرد هم هرکس لباس تیره میپوشد.
آیا شما از امام فیلم و عکس هم دارید؟
فیلمهایی را که خودم گرفتهام، به جایی ندادهام. آقا خیلی مخالف عکس و فیلم بودند و به دلیل تقید، دوست نداشتند که در هر حالتی عکس بگیریم. ولی عکاس اغلب عکسهای خانوادگی امام من بودم. ولی همیشه با تلخی افراد خانواده رو به رو بودم و حالا میگویم که اگر من نبودم، همین عکسها هم نبود.