• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 9390)
چهارشنبه 12/3/1389 - 18:17 -0 تشکر 203677
ادبیات تعلیمی

 سلام

یکی دیگر چهار قسمت ادبیات ،ادبیات تعلیمی است .در این قسمت از ادبیات تعلیمی گفته میشود.

 

ادبیات تعلیمی

تعلیم، مصدر باب تفعیل عربی است به معنای آموزش دادن. در اصطلاح، ادبیات تعلیمی یكی از مهم‌ترین و قدیمی‌ترین انواع ادبی است كه هدف اصلی آن آموزش است. این اصطلاح از بدو پیدایش به دو معنای خاص و عام به كار رفته، در گذشته معنای خاص آن بیشتر مورد توجه بوده است اما بعدها معنای عام آن اهمیت فوق‌العاده‌ای یافته است:
  1- ادبیات تعلیمی در معنای خاص خود شامل دستورالعمل‌هایی بوده كه به آموزش یك فن یا هنر خاص اختصاص داشته است. قدیمی‌ترین نمونه از این دست، شعری از هسیود یونانی (قرن هشتم قبل از میلاد) است كه تجربه‌های خود را در كشاورزی به برادر خود می‌آموزد. ویرژیل شاعر رومی نیز منظومه‌ای دارد كه موضوع آن چگونگی اداره مزرعه و نگهداری از آن است. این نوع ادبیات در زبان فارسی نیز نمونه‌هایی دارد از جمله:« نصاب الصبیان» ابونصر فراهی در لغت، دانشنامه میسری در داروشناسی و طب.
  2- در معنای عام به آثاری گفته می‌شود كه موضوع آن مسائل اخلاقی، عرفانی، مذهبی، اجتماعی، پند و اندرز، حكمت و ... است.
  امروزه وقتی از ادبیات تعلیمی سخن می‌گویند، منظور ادبیات تعلیمی در معنای عام است. به نظر می‌رسد كه شاعران فارسی زبان در سرودن شعر تعلیمی متأثر از اندرزنامه‌هایی باشند كه قبل از اسلام در دوران ساسانیان نوشته شده بود. آفرین‌نامه اثر بوشكور بلخی و كلیله و دمنه منظوم رودكی كه بیت‌هایی پراكنده از آن‌ها باقی مانده است، از قدیم‌ترین نمونه منظومه‌های تعلیمی است كه در زبان فارسی دری به جا مانده است؛ اما، نخستین اثر منظوم و مستقل فارسی در اخلاق، پندنامه نوشیروان است كه بدایعی بلخی، معاصر سلطان مسعود، آن را سروده است.
  در قرن پنجم، ناصر خسرو با سرودن قصاید طولانی در وعظ و حكمت، و بیان اعتقادات دینی و انتقادهای سخت اجتماعی از مشهورترین شاعران، در قلمرو شعر تعلیمی است. حدیقه الحقیقه نسایی، مخزن الاسرار نظامی، مثنوی مولوی و بوستان سعدی از زیباترین و پرمعناترین اشعار تعلیمی هستند كه در آن‌ها از داستان و حكایت و تمثیل برای بیان مفهوم استفاده شده و به شیوه پند و اندرز غیر مستقیم است.
  شعر تعلیمی در قدیم شامل سروده‌های اخلاقی و مذهبی و عرفانی است ولی از انقلاب مشروطه به بعد مسائل سیاسی و اجتماعی وارد آن می‌گردد و آن را غنی‌تر می‌سازد و ادبیات را به سوی تعهد و مسائل اجتماعی سوق می‌دهد.
  آنچه كه باعث رونق و شكوفایی و دوام ادبیات تعلیمی گردید، شكل گیری عرفان و تصوف در فرهنگ ایران بود. عارفان كه فرهنگ كناره‌گیری از دنیا را پیش گرفته بودند، مرتب انسان‌ها را به ناپایداربودن دنیا و گذرا بودن لذت‌ها و غم‌های آن متوجه می‌كردند؛ بنابراین عرفان عمده‌ترین سهم را در ادبیات تعلیمی ایران دارد. از آنجا كه مخاطبان شعر تعلیمی مردم عادی هستند زبانی كه برای نوع ادبیات به كار برده شده، ساده و تا حد امكان قابل فهم همگان است.
  عده‌ای شعر تعلیمی را در برابر شعر ناب قرار داده‌اند و معتقدند آموزش، وظیفه هنر نیست. از زمانی كه افلاطون شاعران را از مدینه فاضله طرد كرد این مباحث در تاریخ ادبیات شروع شد و از آن زمان تا امروز نظریات مختلفی درباره ارتباط بین شعر و تعلیم و آموزش و درباره جوهر هنر و وظایف آن اظهار شده است؛ عده‌ای وصف تعلیمی را برای شعرهایی كه جنبه آموزشی دارند به صورت تحقیرآمیز به كار می‌برند. با این حال در میان شاهكارهای بزرگ دنیا به آثاری برمی‌خوریم كه علاوه بر ارزش هنری دارای جنبه آموزشی و تعلیمی هستند مثل كمدی الهی دانته.
  هر چند آثار منثور نیز به ادبیات تعلیمی پرداخته‌اند و نمونه‌هایی مثل قابوسنامه، گلستان سعدی، سیاست‌نامه و ... پدید آمدند اما در حوزه شعر نمونه‌های هنری‌تر و والاتر و درخشان‌تری از این نوع ادبی را می‌توان دید. در زیر به عنوان نمونه ابیاتی از نصاب الصبیان در آموزش نام‌های قرآن ذكر می‌شود:
              ای تو را در فهم داده حق طبع سلیم
                        هیچ دانی چند دارد نام قرآن عظیم؟
              هم كتاب است و كلام و هم مبارك هم شفا
                        عهد و فرقان و مبین و حبل و بشری و حكیم
               باز تبیان و بلاغ و رحمت و ذكر هدی
                       موعظه، نور و بیان است و صراط المستقیم
بیتی از مثنوی معنوی:
                  سجده نتوان كرد بر آب حیات
                                    تا نیابم زین تن خاكی نجات
ابیاتی از پروین اعتصامی:
                    بباید هر دو پا محكم نهادن
                                      از آن پس فكر بر پای ایستادن
                   نگردد شاخك بی بن برومند
                                      زتو سعی و عمل باید زمن پند
منابع:
1-داد، سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، واژه‌نامه مفاهیم و اصطلاحات ادبی  فارسی و اروپایی، تهران، مروارید، 1385، چاپ دوم، ص 20.
2-رزمجو، حسین؛ انواع ادبی و آثار آن، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1374، چاپ سوم، 82-79.
3-شفیعی كدكنی، محمدرضا؛ زمینه اجتماعی شعر فارسی، تهران، اختران و زمانه، 1386، چاپ اول، ص 32.
4-میرصادقی (ذوالقدر)، میمنت؛ واژه‌نامه هنر شاعری، تهران، كتاب مهناز، 1385، چاپ سوم، ص 179.

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
چهارشنبه 12/3/1389 - 18:22 - 0 تشکر 203683

درآمدی بر ادبیات تعلیمی


     نه هر آدمی زاده از دد به است

كه ددزادی زاده بد به است

(سعدی)

اگر ادبیات را زاییده فطرت هنرجو و هنرپرور انسان بدانیم و به این قائل باشیم كه ادبیات هنگامی به اوج هنر و زیبایی می رسد كه این هنر ظاهری با یك تعهد درونی از سوی آفریننده آن همراه باشد، بالتبع به این نتیجه خواهیم رسید كه عالی ترین نوع ادبیات، گونه ای است كه انتقال دهنده این تعهد درونی باشد و در مخاطب تاثیری والاتر و ژرف تر از تاثیر لذت از هارمونی های ظاهری و لغوی ایجاد كند كه همانا این لذت، لذتی است كه زاییده تنبه و دگرگونی فكری و روحی مخاطب است.

در حقیقت باید گفت ادبیات هنگامی ادبیات است كه به این دستاوردهای متعالی یعنی تعلیم و تربیت جوامع و نسلها رسیده باشد و بی شك ادبیات كلاسیك سرزمین ما نیز به عنوان یكی از غنی ترین ادبیات ملل از این ویژگی برخوردار است و اگر وسیع تر به موضوع بنگریم روح تعلیم و تربیت در همه ادبیات ما گسترده شده و اینگونه نیست كه تنها متونی كه ما در آن حوزه ادبیات تعلیمی می شناسیم مصداق گفته ما باشد، بلكه سایر متون نیز در دیگر ژانرهای ادبی همچون عاشقانه و احساسی در نهایت تاثیر تعلیمی بر مخاطب می گذارند. به عنوان مثال آیا می توان شاهنامه فردوسی را كه به عنوان یك شاهكار حماسی مطرح است فاقد ارزشهای تعلیمی و تربیتی بدانیم؟ قطعاً پاسخ منفی است.

یا مثلاً چگونه می توان گفت مطالعه منظومه خسرووشیرین به عنوان یك اثر در ادبیات عاشقانه سهمی در تعالی روحی و روانی افراد ندارد و انسان هیچ درسی از آن نمی آموزد. باید پذیرفت كه اگر ادبیات حماسی روحیه دلیری و جوانمردی را در انسان می پرورد و اگر ادبیات عاشقانه حس دلدادگی و زیبا پسندی را در وی زنده می كند، همه اینها در واقع جزیی از تربیت او به حساب می روند و در تكامل و تعالی او نقش اساسی دارند. مثلاً آنجا كه سعدی فرمود:

ای خردمند كه گفتی نكنم چشم به خوبان

به چه كار آیدت آن دل كه به جانان نسپاری

جدا از آنكه یك حس عاشقانه را در انسان بیدار می كند به او می آموزد كه خداوند به انسان دل داده كه او آن را به جانان بسپارد.

و آنجا كه انسان بی علاقه به پری رویان را آدم نمی داند، به او گوشزد می كند كه ویژگی آدمی عشق و دلدادگی است.

در من این است كه صبرم ز پری رویان نیست

وز گل و لاله گریز است ز گل رویان نیست

هان تو عیبم مكن ای خواجه اگر آدمیی

كادمی نیست كه میلش به پری رویان نیست

اما گمان می رود نخستین بحثی كه در ادبیات تعلیمی مطرح می شود، بحث در مورد خاستگاه آن است؛ یعنی اصولاً ادبیات تعلیمی از كجا آغاز می شود؟ یا بهتر بگوییم، یك شاعر تحت چه شرایط درونی و بیرونی (اجتماعی و سیاسی) به این دیدگاه می رسد كه باید به تعلیم و تربیت روی آورد و پا به اقلیم ادبیات تعلیمی نهاد؟

به نظر می رسد پاسخ به این پرسش نیاز به یك پیش مقدمه ذهنی دارد و آن این است كه شاعر یا به طور كلی هنرمند به واسطه بینش متفاوتی كه دارد به ایفای نقش اجتماعی خود می پردازد یا بهتر بگوییم این بینش خاص در انسان است كه از او یك شاعر می سازد؛ لذا همین بینش متفاوت موجب می شود شاعر چیزی را ببیند كه افراد عادی از درك آن عاجزند. و همین بینش و شناخت است كه تعهد و مسئولیت را در او درونی می كند و او را بر آن می دارد تا همین دگرگونه دیدن و دگرگونه اندیشیدن را به جامعه انتقال دهد. مثلاً صائب تبریزی به این اندیشه می رسد كه اظهار عجز طبقات پایین جامعه باعث درازدستی و تعدی بیشتر طبقات فرادست می شود و می گوید:

اظهارعجز پیش ستمگر ز ابلهی است

اشك كباب باعث طغیان آتش است

گاهی نیز شاعر نقش حافظه جامعه را بازی می كند و نكاتی كه انسان طی زندگی روزمره از یاد می برد را به یاد او می آورد. به عنوان نمونه انسان گاهی فراموش می كند كه زندگی او جاویدان نیست و روزی كه قرار باشد از دنیا برود ثروت دنیوی نمی تواند لحظه ای به زندگی او بیفزاید. سعدی همین نكات را در چند بیت دلنشین یادآوری می كند.

خبر داری ای استخوانی قفس؟

كه جان تو مرغی است نامش نفس؟

چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید

دگر ره نگردد به سعی تو صید

سكندر كه بر عالمی حكم داشت

در آن دم كه بگذشت و عالم گذاشت

میسر نبودش كز او عالمی

ستانند و مهلت دهندش دمی

(بوستان)

منظور آنكه این گونه پندهای اخلاقی در قالب سخنان دلپذیر و خوشایند در ادبیات كلاسیك فراوان است كه از خداوند توفیق می خواهم تا بتوانم در سری جدید مجموعه مقالات "در كوچه باغ ادب" آنها را در حد بضاعت خود پیشكش خوانندگان گرامی نمایم.

 نویسنده: سیدمحسن حسینی طه

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت کن و بگو ماهي ها حوضشان بي آب است 
  
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.