حجتالاسلام احمد سالک، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز همان شخصی است که بهزاد نبوی یکی از چهرههای شاخص اصلاحطلبان و از دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات را با توجه به اسناد و مدارک موجود یکی از عوامل انفجار دفتر نخست وزیری سال 60 میداند. ایشان که در سال 60 به عنوان مسؤول بسیج کل کشور و یکی از مشاوران شهید رجایی بوده است، خاطراتی بس گرانبها در این رابطه دارد. علل حضور کمرنگ و انگشتشمار فتنهگران و آشوبطلبان در روز 13 آبان و 16 آذر هم یکی دیگر از محورهای گفتوگوی روزنامه جوان با معاون فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت (ع) است.
----------------------------------------------------------------------------
شما در گذشته درباره نقش بهزاد نبوی در جریان انفجار دفتر نخست وزیری سال 60 مطالبی را مطرح کرده بودید، آیا باز هم خواهان رسیدگی دوباره به پرونده انفجار دفتر نخست وزیری از سوی قوه قضائیه هستید؟
بنده معتقد هستم باید پرونده بمبگذاری دفتر نخست وزیری مجدداً مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد چون این یک مطالبه مردمی است و این به تصمیم ریاست محترم قوه قضائیه برمیگردد. اگر آن پرونده به جریان بیفتد خیلی از کسانی که آن زمان در زندان بودند باید مجدداً مورد بازپرسی قرار بگیرند.
شما زمانی که صدای انفجار دفتر نخست وزیری را شنیدید در کجا حضور داشتید و چطور به مکان بمبگذاری رسیدید؟
من مسؤول بسیج کل کشور بودم و دفتر ما در خیابان فلسطین ساختمان 11 طبقهای بود که فاصله این دفتر با دفتر نخست وزیری بسیار کم بود. یک روز که در دفتر کارم بودم صدای انفجار مهیبی را شنیدم و در کمتر از چند دقیقه خودم را به دفتر نخست وزیری رساندم. زمانی که از پلههای دفتر نخست وزیری بالا میرفتم و طبقه اول را رد کرده بودم در آن گرد و خاک و فضای وحشتآور آقای بهزاد نبوی را دیدم که از پلهها به پایین میرود. بنده سریعاً یقه ایشان را گرفتم و به ایشان گفتم شما در داخل اتاق بودید، چه اتفاقی افتاده است. ایشان چند جمله گفتند مبنی بر اینکه، کشمیری سوخت. من سراغ شهید رجایی، باهنر و دستجردی را میگرفتم اما آقای نبوی اسم کشمیری را بر زبان میآورد. این را هم باید بگویم که شهید رجایی کمیته مشاوره داشت که با افراد خاصی مشاوره میکرد و بنده هم یکی از اعضای این کمیته بودم. ما حداقل هفتهای یک روز را در یکی از اتاقهای ساختمان نخست وزیری با ایشان جلسه داشتیم، از اعضای دیگر این کمیته شهید صیاد شیرازی و آقای پرورش بودند، حتی روزی که بنیصدر فرار کرد شهید رجایی ما را دور هم جمع کردند و راهکار خواستند، اولین برخورد ما در رابطه با آن حادثه با بهزاد نبوی اینگونه صورت گرفت و در سالهای بعد حضرت امام (ره) هیأتی را تشکیل دادند به محوریت شهید محلاتی که بنده هم جزو آن هیأت بودم و این هیأت برای بررسی زندانها شکل گرفت. یکی از زندانهایی که ما رفتیم زندان اوین بود و در یکی از بندهای آن زندان غضنفرپور و خانم سودابه سدیقیه بود و در یک طرف مظنونین حادثه دفتر نخست وزیری بودند و از جمله آنها آقای کامران نماینده کنونی مجلس، مسؤول حراست دفتر نخست وزیری بود. ایشان اجازه ورود امثال کشمیری را به دفتر نخست وزیری صادر میکردند. آقای محمدی هم از این افراد بودند که بعداً خودکشی کردند البته مصلحت نظام به همه موضوعات ارجحیت دارد چرا که دست امثال آقای موسویخوئینیها دادستان وقت هم در این پرونده دیده میشود البته امثال این آقایان مطلبی را مطرح میکنند و آن این است که ما رفتیم پیش امام (ره) و ایشان پرونده دفتر نخستوزیری را مختومه دانسته. البته اما شواهدی داریم که این پرونده از سوی امام (ره) مختومه نشده است.
به نظر شما با توجه به دستگیری بهزاد نبوی در ماههای گذشته به عنوان یکی از عوامل پشت پرده آشوبهای اخیر بهترین زمان برای رسیدگی به نقش وی در دفتر ریاست جمهوری سال 60 فراهم نشده بود؟
مسأله انتخابات و فتنه پس از آن یک جریان است و آن را باید در جای خودش مورد بررسی قرار دهند و در این موضوع ریشهیابی از سوی دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی باید مورد لحاظ قرار گیرد. فتنه پس از انتخابات را نباید مسأله ساده قلمداد کرده و به آن سطحی نگاه کرد. بنده معتقدم برای فتنه و آشوبهای پس از انتخابات امسال 15 سال کار شده است. ما بعد از پیروزی انقلاب سه فتنه بزرگ را پشت سرگذاشتهایم؛ فتنه اول، فتنه دولت موقت، بنیصدر، نهضت آزادی، منافقین و کودتای نوژه و جریاناتی از این قبیل است. فتنه دوم 17 و 18 تیر سال 1378 کلید خورده است و آثاری که این فتنه به دنبال داشت و فتنه سوم که امسال و پس از انتخابات به وجود آمد را شامل میشود.
ما در حقیقت یک 30 سال و یک 15 سال باید در این زمینه مطالعه کنیم و اگر با این نگاه ریشهیابی کردیم موضوع را خوب متوجه میشویم و این نکته نکته مهمی است. پرونده نخست وزیری یک سوژه دیگر است که باید به آن به صورت جداگانه پرداخت چون افراد دیگری در این قضیه دست داشتهاند گرچه در تحلیل کل قضیه این نوع انفجارها بیربط به این فتنهها هم نمیتواند باشد و البته جزو ریشههای آن است. آقایانی که در این ماجراها و اتفاقات دست داشتهاند امروز خود را تئوریسین و تئوریپرداز مسائل نظام میدانند و در مقابل ولایت میایستند. امثال آقای بهزاد نبوی بعید میدانم ولایت را قبول داشته باشند.