متن کامل سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی در 8 صبح 26 فرودین 1343
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
اناللَّه و انا الیه راجعون
علامت تمدن، کشتار 15 خرداد!
[گریه شدید حضار] من تاکنون احساس عجز در صحبتها نکردهام و امروز خودم را عاجز مىدانم. عاجز مىدانم از اظهار تألمات روحیهاى که دارم براى اوضاع اسلام عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایى که در این یک سال منحوس پیش آمد؛ خصوصاً قضیه مدارس علمى، قضیه 15 خرداد. قضیه 15 خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید.
خدا مىداند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید [گریه شدید حضار]. من حالا که آمدم به اینجا؛ آمدهام از قیطریه؛ مواجه هستم با یک منظره هایى؛ با بچههاى کوچک بىپدر [گریه شدید حضار]، با مادرهاى جوان از دست داده، و مادرهاى جوان مرده، با زنهاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده [گریه شدید حضار]، با افسردگیها. اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است؛ افسوس که صداى ما به عالم نمىرسد؛ افسوس که گریههاى این مادرهاى بچه مرده نمىرسد به دنیا [گریه شدید حضار] ..
تبلیغات سوء علیه روحانیت
ما را کهنه پرست معرفى مىکنند، ما را مرتجع معرفى مىکنند، علماى اسلام را به ارتجاع سیاه تعبیر مىکنند. جراید خارج از ایران، آنهایى که با بودجههاى گزاف، براى کوبیدن ما مهیا شدهاند، در خارج ما را مخالف اصلاحات- که اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است؛ معرفى مىکنند؛ مخالف ترقى مملکت معرفى مىکنند؛ مىگویند آخوندها مىخواهند با الاغ باز سوار بشوند از این طرف به آن طرف بروند؛ آخوندها مىگویند که برق نمىخواهیم؛ آخوندها مىگویند طیاره نمىخواهیم؛ اینها مرتجع هستند؛ اینها مىخواهند به قرون وسطى برگردند. آخوندها با این سیاه روزیهایى که نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنه پرستى است؟ علماى اعلام با این زدنها، کشتنها، قلدریها، دیکتاتوریها، استبدادها مخالفند؛ این کهنه پرستى است؟ علماى اسلام در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و براى ملت آزادى گرفتند، قوانین جعل کردند، قوانینى که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است، قوانین اسلام است؛ این را با خونهاى خودشان، با زجرهایى که کشیدند، با بیچارگیهایى که متوجه به آنها شد، گرفتند؛ این آخوندها مرتجع هستند؟.
امروز هم، روحانیت قیام کرده است، نهضت کرده است؛ ملت به تَبَع روحانیت نهضت کرده است؛ ملتهاى اسلام بیدار شدهاند، نهضت کردهاند؛ خواستههاى روحانیت عمل به قوانین اسلام است؛ این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ قوانین آسمانى، قوانین الهى، که ما براى آن اینقدر اهانت مىشویم، اینقدر زجر مىکشیم، دعوت به عمل کردن به قوانین آسمانى ارتجاع است؟ خداى تبارک و تعالى مرتجع است؟ جبرئیل امین، واسطه وحى الهى، مرتجع است؟ پیغمبر اکرم مرتجع است؟ ائمه هُدى مرتجع هستند؟ علماى از صدر اسلام تا امروز که از خودشان چیزى ندارند؛ آنها قوانین اسلام را، قوانین وحى را به مردم ابلاغ مىکنند؛ ابلاغ قوانین الهى ارتجاع است؟
اسلام، موافق آزادى واقعى
شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام. اسلامْ انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش خلق فرموده است. امر فرموده است، مسلط است انسان؛ آزاد است انسان؛ هر انسانى در مسکن آزاد است؛ در مشروب و مأکول- آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد- آزاد است؛ در مشى آزاد است. حکم اسلام است که اگر کسى حمله برد به منزل کسى، براى آن کسى که مورد حمله واقع شده است جایز است کشتن او. اسلام اینقدر با آزادیها موافق است؛ اسلام، ارتجاع سیاه است؟ علماى اسلام که از خودشان چیزى ندارند، ما که خودمان حرفى نداریم، ما هر چه مىگوییم «قالَ رسولُ اللَّه» مىگوییم، رسول اللَّه هم «قالَ اللَّه» مىفرماید. اگر ما مرتجعیم، معلوم مىشود رسول اللَّه مرتجع است؛ اگر شما ما را مرتجع مىدانید، ما را کهنه پرست مىدانید- مردک امروز هم باز دست از حرفش برنمى دارد- اگر ما را کهنه پرست مىدانید، ما که از خودمان حرفى نداریم، ما مىگوییم «قال اللَّهُ تعالى»، ما مىگوییم «قالَ رسولُ اللَّه»؛ پس شما رسول اللَّه را کهنه پرست مىدانید، اف بر این تجدد!
و اگر چنانچه قوانین را قبول دارید، اگر اسلام را قبول دارید (که ما تَبَع او هستیم و اسلام سرمنشأ همه آزادیها، همه آزادگیها، همه بزرگیها، همه آقاییها، همه استقلالها هست) [اگر] اسلام را قبول دارید، این احکام اسلام کجایش ارتجاع است؟ بفرمایید کجاى احکام اسلام را آقایان ارتجاع سیاه مىدانند؟ بفرمایند بیایند تفاهم کنند. آخر اینکه تو بروى آنجا براى خودت صحبت بکنى و هر جا پیش مىآید یک صحبتى بکنى و: «خیر؛ کهنه پرستى را ما مىکوبیم، چطور مىکنیم»، رجز بخوانى، اینکه نمىشود. خوب بیا بنشین بگو: آقا، اینکه پیغمبر فرموده است، این ارتجاع سیاه است؛ تا ما ببینیم که شما درست مىفرمایید؟ تا ما اثبات کنیم نخیر، ارتجاع نیست.
به قانون عمل کنید
ما مىگوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید؛ ما عزت و شرف شما را مىخواهیم؛ ما به شماها نصیحت مىکنیم که آقا، شما دولت اسلام هستید؛ هیأت حاکمه بر مسلمین، به اصطلاح، هستید؛ شما عزیز باشید؛ آقا باشید؛ بزرگ باشید؛ استقلال را حفظ کنید؛ تبعیت را دست بردارید، دستتان را براى چهار دلار دراز نکنید؛ هر جلسهاى شما تشکیل مىدهید، هى مىگویید دلار بده! ما با این چیزها مخالفیم. اگر این ارتجاع است، ما مرتجعیم؛ و اگر آن تمدن است شما متمدنید. اگر به قوانین اسلام، شما اعتقاد دارید، این قوانین اسلام؛ و اگر به قوانین اساسى، به قانون اساسى شما اتکا دارید، قانون اساسى مردم را آزادى داده است در مسکن، در کارهاى خودش، در مالش، در جانش، آزادى داده است؛ از این زورگوییها قانون منع کرده است. ما مىگوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید. مىگذاریم قانون را زمین؛ شما یک نمایندهاى بفرستید، ما هم یک نمایندهاى مىفرستیم؛ قانون اساسى را مىگذاریم زمین؛ شما که مىگویید ما قانونى هستیم، دموکرات هستیم، شما که مىگویید که ما جلو رفته هستیم، مترقى هستیم، این قانون اساسى ماست؛ مىگذاریم زمین. به قانون اساسى عمل کنید، اگر ما حرفى زدیم. به این متمم قانون اساسى، شما عمل کنید که علماى اسلام در صدر مشروطیت جان دادند براى گرفتن این، و رفع کردن اسارت ملتها؛ شما بنشینید به این قانون اساسى عمل کنید. قانون اساسى مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد مىکنید؟ ما مرتجعیم که مىگوییم بگذارید به قانون اساسى عمل بشود، بگذارید مطبوعات آزاد باشد، بگذارید که این مطبوعات رو عقیده خودش [ان بنویسند؛] همهشان خبیث هستند، لکن با جمیع خباثتشان باز نمىخواهند اینقدر سمپاشى کنند .
روسیاهى دولت
خوب شما آقایان، ملت ایران، روزنامه اطلاعات را، سرمقاله روزنامه اطلاعات سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردین را ملاحظه فرمودید. ملاحظه فرمودید که اینها چه نقشهاى کشیده بودند و کشیدهاند. اینها دیدند که با زور و با قلدرى و با سرنیزه و با 15 خرداد فراهم کردن و با مدرسه فیضیه خراب کردن و با مدرسه طالبیه خراب کردن و با اهانت به علماى اسلام کردن و با تبعید کردن و با اخراج کردن و با حبس کردن و اینها، هرچه کردند، گندش بالا آمد، اینقدر بالا آمد که او (1) هم فهمید؛ همه فهمیدند. و دیدند که خیلى بد شد، دنیا اعتراض کرد. 15 خرداد روى دولتها را سیاه کرد. ما نمىخواستیم اینقدر روسیاهى بار بیاید. 15 خرداد ننگى بر دامن این مملکت گذاشت که تا آخر محو نخواهد شد. تاریخ ضبط مىکند این را. خودهاشان هم گفتند که 15 خرداد ننگ بود، من هم مىگویم ننگ بود، لکن نکته را نگفتند؛ من نکته را مىگویم. ننگ بود که مسلسلها را، تانکها را، توپها را، تفنگها را از مال این ملت فقیر به دست آوردند و به روى این ملت فقیر بستند؛ پایمال کردند این بیچارهها را. از این ننگ بالاتر آیا مىشود که انسان، یک ملتى را اینطور پایمال کند؟ این بیچارهها چه کرده بودند آقا آخر؟ چه کرده بودند؟
مرتجع کیست؟
ما یک سلسله نصایح کردیم؛ نصیحت که اینقدر بساط نداشت. ما یک مطالب منطقى 0 داریم؛ قانونى داریم آقا ... قانون اساسى را شما قبول ندارید؟ پس بگویند آقاى دولت بروند در مجلس بگویند ما قانون اساسى را قبول نداریم. خوب باز آن وقت برگردند به قهقرا، هر جا مىخواهند. ما که مىگوییم به قانون اساسى عمل کنید، ما مرتجعیم [یا] شمایى که دسته جمعى مردم را حبس مىکنید، تبعید مىکنید؟ سلولهاى شما پر است از حبسیها، از علما، از اساتید، از محترمین، از متدینین. بندر عباس پر است از تبعیدشدگان؛ براى اینکه اینها مىگفتند که آقا، خوب ما نمىخواهیم اسیر باشیم، اسیر استعمار باشیم.
آخر چه مىگویند به ما؟ ما مرتجعیم که مىگوییم به قانون اساسى عمل کنید؟ قانون اساسى را بگذارید زمین، همهمان عمل کنیم؛ این را که قبول دارید. ما مىگوییم به دین عمل بکنید، شما مىگویید که پیغمبر اکرم مرتجع است، نَعوذُبِاللَّه. در لفظ نمىگویید، معنایش این است. قانون اساسى را که قبول دارید ولو در آن وقتها زمزمه مىکردند کهمال پنجاه سال پیش از این است و فلان؛ قانون اساسى که دیگر قضیه پنجاه سال پیش از این ندارد- قانون اساسى که مىگوید ملتها باید آزاد باشند؛ ملت ایران باید مردمش آزاد باشند؛ مطبوعات باید آزاد باشد؛ هیچ کس حق ندارد جلو قلم را بگیرد .
تهمت سازش به روحانیت
شما دیدید که روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردین نوشت که روحانیین بحمداللَّه خیلى جاى خوشوقتى است، بعضى مجلات هم نوشته بودند، لکن این بیشتر منتشر مىشود، جاى خوشوقتى است که مقامات روحانى با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت. رفتند تهران اعتراض کردند که آقا این روحانى را معرفى کنید؛ این خمینى است؟ تا ما بگوییم عَلَیْهِ اللعنة. سایر علماى اسلامند؟ خوب معرفى کنید؛ دست بگذارید رویش. علماى طراز او ل ما چند نفر در اینجا هستند، خداوند همه را حفظ کند [آمین حضار]؛ در تهران هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در مشهد هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در نجف هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در سایر بلاد مسلمین هستند، خدا همه را تأیید کند [آمین حضار]. این علماى اسلام؛ این علماى اسلام در ماوراى جو هستند؟ اینهایى که با شما یک قرارداد سرى کردهاند، خوب اسم ببرید. آقا، اگر مردى اسم ببر؛ بگو که خمینى، توى حبس ما رفتیم پیش او، و او گفت که بر گذشتهها صلوات! خمینى غلط مىکند همچو حرفى مىزند خلاف دین اسلام؛ خمینى مىتواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط مىکند. خمینى آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ مىکرد، مىتواند حفظ نکند؟ اسلامى که پیغمبر اسلام اینقدر زحمتش را کشیده است؛ ائمه هُدى اینقدر خون دلش را خوردهاند؛ علماى اسلام اینقدر زحمت کشیدهاند؛ خمینى و امثال خمینى مىتوانند که یک چیزى بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد؟ خمینى را از جامعه بیرون مىکنیم .
نقشه براى معرفى علما و روحانیون
اینها نقشه این را کشیدهاند که علماى اسلام را به مردم معرفى کنند به اینکه اینها هم مثل ما مىمانند. خودشان مرفوض (1) جامعه هستند، مىخواهند ما را هم مرفوض کنند. جامعه خودشان را نمىپذیرد، مىخواهند ما را هم بگویند نمىپذیریم. مىخواهند ما را با این نقشه مشئوم، منفور جامعه کنند ... با سر صبر و راحت، تبعیت از اربابها، تبعیتْ کاش از ارباب، تبعیت از اسرائیل کنند. وا مصیبت! مگر من مىتوانم با این یک مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس، مفاسد این مملکت را بگویم. من امروز حالم هم خوب نیست. دیشب خوابم هم خیلى کم بود. مع ذلک، خوب، یک مطالب کلیاتى باید گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداریم؟
درماندگى مدیر اطلاعات
رفتند پیش مدیر اطلاعات که آقا کى به شما این مطلب را گفته است؟ خوب بگویید تا ما بفهمیم که این روحانى کیست؟ این روحانى سازمانى کیست که با شما تفاهم کرده است و مطالب شما را قبول کرده است بر خلاف دین اسلام؟ خوب بگویید. بیچاره خجل شده است؛ گفته من نبودم اینجا؛ به فلان بگویید ببخشید، چه و چه؛ از این حرفها، یک شرح مفصلى؛ و من سرمقالهام حاضر است. سرمقاله را به آن آقا نشان داده بود که من این را نوشتهام، لکن سنجاق کرده از بعض مقامات آوردهاند، دادهاند که این را باید بنویسى؛ «باید» است، من چه بکنم؟ من یک تکلیفى براى او معین مىکنم، یک مطلبى براى خودمان مىگویم. اگر چنانچه مدیر اطلاعات یک آدمى است که متأسف است از این تحمیلات، شما خوب دیگر بحمداللَّه متمولى، احتیاج ندارى، دست از روزنامه نگاریت بردار، بشو وزیر. الحمدللَّه اینجا همه وزیر مىشوند [خنده حضار]. خوب بشو وزیر، بشو وکیل. تو را وکیل مىکنند؛ مردم نمىکنند خوب؛ وکیلت مىکنند؛ لازم نیست مردم [بخواهند]؛ مگر مردم حق وکالت دارند؟ نه، وکیلت مىکنند؛ منتصبت مىکنند؛ بشو سناتور. منتصبت مىکنند؛ اگر تو از این معنا عار دارى که یک چیزى را بر تو تحمیل کنند، خوب آسان است این؛ روزنامه نگارى را که الزام نمىکنند که شما روزنامه نگار باشید، دست از روزنامهتان بردارید، بروید یک شغل بهترى. از آن طرف من به او پیغام دادم که باید این درست بشود؛ باید این تکذیب بشود. از قرارى که دیشب باز یک کسى آمده بود گفت که او تعریف کرده است که من نمىتوانم با ملت مواجه بشوم؛ نمىتوانم با روحانیت مواجه بشوم؛ فکرى بکنید من یک سوژهاى درست مىکنم که تکذیب بشود؛ دستگاه گفته این دلیل بر سستى کار ماست. خوب، ما مرتجعیم یا شما؟
دروغ شاخدار
یک دروغى را آخر ما که مرده نیستیم که شما نسبت به ما مىدهید؛ ما یک جمعیت کثیرى بحمداللَّه از علما داریم؛ ما مراجع بزرگ داریم؛ ما مراجع بزرگ عالى الشأن داریم؛ ما علما داریم در بلاد؛ ما فضلا داریم در حوزهها؛ ما مدرسین بزرگ داریم در حوزهها؛ ما طلاب و فضلاى علوم دینیه داریم؛ اینها که نمىنشینند که گوش کنند که کسى در روزنامه کثیرالانتشارش یک دروغ شاخدارى بنویسد: «بحمداللَّه موافقت کردند»؛ خوب ما داد مىکنیم، فریاد مىکنیم، نمىگذارند منعکس بشود. خوب آقا! آقایى که دیروز گفتى که- یا دیشب گفتى که- کهنه پرستى را جلو مىگیریم، این کهنه پرستى نیست که شما جلوى مطبوعات را مىگیرید؟ تحمیل مىکنید به روزنامه اطلاعات؟ سند داریم. دیگر اینکه یک چیز دروغى نیست که آقایان بگویند که افترا بستید؛ نوشته شما سنجاق در دفتر روزنامه اطلاعات است که شما گفته اید باید این را بنویسید، و نگذاشتید تکذیب کند .
نمىترسم و نترسیدهام
ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسى عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به دین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را ارتجاع مىدانید، به قانون اساسى عمل کنید. خوب بگذارید بنویسند. [مدیر اطلاعات] به دست و پا افتاد و چه شد؛ و من به او پیغام دادم که من از آن آدمها نیستم که اگر یک حکمى کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود؛ من راه مىافتم دنبالش. اگر من خداى نخواسته، یکوقتى دیدم که مصلحت اسلام اقتضا مىکند که یک حرفى بزنم، مىزنم و دنبالش راه مىافتم و از هیچ چیز نمىترسم بحمداللَّه تعالى. واللَّه، تا حالا نترسیدهام [ابراز احساسات حضار]. آن روز هم که مىبردندم، آنها مىترسیدند؛ من آنها را تسلیت مىدادم که نترسید. [خنده حضار].
آخر اگر ما براى مقصد اسلامى، براى مقصدى که انبیا خودشان را به آب و آتش زدند، اولیاى عظام خودشان را به کشتن دادند، علماى بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبسهاى طولانى کردند، اگر چنانچه ما براى مقاصد اسلام بترسیم، دین نداریم. دیندار هم براى اینکه خرقه را از این عالم خالى کند مىترسد؟ اگر ما ماوراى این عالم را اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا کشته بشویم و برویم در صف شهدا. بترسیم؟ از چه چیز بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر این عالم جایى ندارد. خداى تبارک و تعالى وعده کرده به ما که یک جاى خوب دارید، اگر چنانچه به دین من رفتار کنید؛ و ما امیدوارم که رفتار کنیم؛ امید دارم که رفتار کنیم. ما از چه بترسیم؟ چه ترسى ما داریم از شماها؟ شما آن آخر امر این است که ما را اعدام کنید؛ اول زندگى راحت ماست؛ از این کثافتکاریها بیرون مىرویم؛ از این رنج و مِحَن خلاص مىشویم. آقاى ما فرموده: واللَّهِ، لَابْنُ ابیطالبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدْىِ امِّه خوب ایشان فرمودهاند، ما البته نمىتوانیم همچو دعویها بکنیم، لکن ما شیعه او هستیم. ما اگر از مرگ بترسیم، معنایش این است که ماوراء الطبیعه قبول نیست .
ادامه دارد...