سلام بر اهالی ذوق و هنر
راستش من خودم تا حالا تاپیکی رو تو انجمن ندیدم که تو اون شاعرهای تبیان بتونن اشعار خود را برای مطالعه ونقد ونظر ارائه کنن .
حالا ما این فرصت رو به حول وقوه الهی ایجاد کردیم
انشاالله مورد حسب نظر اهالی انجمن قرار بگیرد
والسلام
کل آیتم ها 15
با سلامبسیار عالیهالبته باید بعضی از شعرهامو از وبلاگم كپی كنمیا علی
سیبسرخ60- غریبیآشنا وبلاگم: ماه تابان من
سلام.البته قبلا یه تاپیکهایی توی همین مایه ها بود ولی حالا این تخصصیه خوبه....منتظر شعرهای خوشگل بچه ها هستیم.راستی یه تاپیک دیگه هم هست بنام نقد اشعار اگه کسی نقد کردن یا نقد شدن رو دوس داره اون تاپیکو هم میشه ازش استفاده کرد :)
Into the sorrow of the night Through the valley of dark dispair Across the black sea of iniquity Where the wind is the cry of the suffering There came a glorious saving light The light of eternal peace Jesus Christ, the King of Kings.
...*.*.*.*.*.,وبلاگ من در تبیان.*.*.*.*.*...
فعلا این دو بیتی رو از خودم گذاشتم تا بحث سرد نشه :
در مدح حضرت علی اکبر وبا اشاره به جمله معروف (ابتا علی الدنیا بعدک الافا )
برروز و شب و زمین خونبار افا
برسنگ افا شیشه افا خار افا
یک صبح تحمل علی دشوار است ؟
بر فرق زمان هزار و یکبار افا
هجرت...ای کاش ازدوباره بیایدبهارها ازسرشوندیاهمه ی انتظارهاهمواره برق حادثه ای کاش بشکند ازقیدوبندتاب تو این شاخسارهاباضرب اشک شوق بباردبروی خاک ای کاش درهوای شمابرگ وبارهاشایددوباره پرشود از های وهوی تو ازانعکاس موذن تا انتشارهاگاهی زفرط غصه دلم آب می شود مانند مرگ ساکت شمع مزارهاتاآسمان چشم تو یک شب نشان دهد تاآشیانه قصه ی کوچ هزارها
...درخودگرفته بودماه مراپگاه تودرخودگرفته بود چشم مرانگاه تودرخودگرفته بودبوم سپید حال مراتااذان صبح شیرازه ی سیاه تودرخودگرفته بودبازاریوسفان تماما افاده را لبخند گاه گاه تو درخودگرفته بودهفت پشت عاقلان زدلبرغریبه را آتش فشان آه تودرخودگرفته بودناگاه سینه چاک زدی آسمان گرفت چشم مراگناه تودرخودگرفته بوددردام عشق بودم وآزادی مرا آرایش سپاه تودرخودگرفته بوددربحرآرزوی توساحل ندیده ام حتما مراپناه تودرخودگرفته بود
بسیار زیبا و جالب
احسنت به شما
میدونم ...می دونم خسته شدی دلت نمیاد که بگی ...واسه عاشق بودنام شاید که آزرده شدی !می دونم مثل قدیما دیگه رویات نمی شم ...دیگه اون دختر رویا توی خوابت نمیشم !می دونم حسرت دستامو دیگه تو دل نداری ...بغض خیس گریه هامو دیگه باور نداری !می دونم دلت نمی خواد دیگه عاشقم باشی ...واسه این قلب بی پناهم دیگه سرپناه باشی !همه چی رو می دونم خدا به همراهت باشه ...قول میدم فقط دعام بدرقه ی راهت باشه !می دونم ...
هميشه مهربان بمان ...
دلواپس غمهایت...غمگینی اما می گویی : دلواپست نباشم ! لبخند می زنی تا باور کنم حالت خوب است ! و به خیال ندیدن نگاهت آرام روی بر میگردانی از نگاهم ! و انگار از یاد برده ای ... برای درک کردنت نیازی به دیدن و شنیدنت نیست ! دلواپسم ! اما ... لبخند می زنم تا باور کنی دلواپس نیستم ! خداحافظی می کنیم و آرام دور می شویم از هم ... من می روم ! تو می روی ! و هر دو تنها می شویم با باوری که باورمان نشد ! و آرام گم می شویم در پیچ کوچه ! من دلواپس ! تو غمگین !
بسیار زیبا و دلنشین هستندواقعا من دو مقابل شماها اعتماد بفسم رو از دست میدم.امیدوارم همیشه موفق باشید
شاخه ی خشکیده ی گل لب طاقچه ...عکس ما با هم دوتایی توی یه قاب شکسته !عشق ما تو قلب خسته خیلی دیگه مرده ...خیلی وقته گل یادش توی دل جون سپرده !خیلی وقته اشک چشمی واسه عشق دیگه نریخته ...خیلی وقته چشمای ما توی خواب عشق رو ندیده !شاخه ی خشکیده ی گل یاد عشق ما دو تا بود ...مثل دستای ما دو تا سرد و مرده و جدا بود !قاب عکس ما دو تا هم مثل دل خیلی شکسته ...جایی نیست برای موندن جاده روبرو نشسته !راه های رسیدن ما پر بن بست پر آهه ...رفتن ما دور از این عشق بهترین راهه ... صلاحه !دور از این عشق ما رهاییم واسه پرواز دوباره ...پرپرواز واسه ی ما تو جدایی توی راهه !باید دستا رو رها کرد واسه رفتن توی این راه ...نور عشق همسفر راه میشه از نو واسه ی ما !